اربعین؛ میراثی که ساده و ارزان به ما نرسید

2 hours ago 1

باشگاه خبرنگاران جوان - خودش را به مامور ثبت‌نام رساند. مامور به او گفت: می‌دانی که شرط رفتن به زیارت، قطع دست است؟ زن گفت: می‌دانم. مامور ثبتِ نام اسمش را نوشت و به او گفت: دستت را نزدیک بیاور. زن دست چپ خود را از زیر حجاب بیرون آورد و روی تکه سنگی که جلوی مامور بود، گذاشت؛ یعنی که آماده‌ام، دستم فدای زیارت حسین (ع). مامور دوباره رو به زن گفت: خلیفه فرمان داده که باید دست راست داوطلب برای زیارت قطع شود. زن مکثی کرد و آرام دست راست خود را از زیر حجابش بیرون آورد و گفت: این دست را سال گذشته قطع کردید.» 

حکایت بالا نه قصه است و نه افسانه؛ اتفاقی است که در دوران خلافت متوکل عباسی رخ داده و مسعودی؛ تاریخ‌نگار سده چهارم هجری در کتاب مروج‌الذهب به آن اشاره کرده است. 

متوکل که دهمین خلیفه جلاد از خلفای خونریز عباسی بود، مثل بستگان و اجداد خود؛ مثل واثق، معتصم، مامون، امین، هارون، هادی، مهدی، منصور و سفاح، بر شیعیان بسیار سخت می‌گرفت و قتل و خونریزی و کشتار علویان جزو صفات ذاتی و آبا و اجدادی‌اش بود. دوستداران علی (ع) و فرزندانش را می‌کشت و اموالشان را مصادره می‌کرد. به اهل بیت (ع) دشمنام می‌داد و آنها را به تمسخر می‌گرفت.

کینه متوکل از اهل بیت به حدی بود که در سال ۲۳۶ هجری و پس از رسیدن به خلافت، بارگاه و مزار امام حسین (ع) در کربلا را تخریب کرد و دستور داد آن قطعه بهشتی را شخم بزنند، به آب ببندند و در آن کشت و کار کنند. بر تمام راه‌های منتهی به آن زمین مقدس نیز مامورانی گماشت تا هر کسی به زیارت حسین بن علی (ع) می‌رود را دستگیر کنند و به قتل برسانند.

عشق علویان به اهل بیت (ع) و امام حسین و زیارت مزار او، اما نوری نبود که بگیروببند و وحشی‌گری و مجازات ماموران متوکل سوی آن را کم و خاموش کند. مردم به هر طریقی و از هر مسیری خود را به کربلا؛ به همان مزرعه‌ای می‌رساندند که مزار یار بود و بوی بهشت از آن در هوا می‌پیچید؛ تا دوردست‌ها؛ هر کجا که حسین (ع) پیشتر بذر مهرش را در همان جا کاشته بود. 

متوکل درمانده بود که با جماعت دلباخته حسین (ع) چه کند؛ جمعیتی که تنبیه و قطع دست و تخریب حرم، مانع و سد راهش نبود!

پس ترفندی جدید به کار بست و گفت که زیارت حسین بن علی (ع) را آزاد می‌کند، اما به شرط قطع دست راست! 

شرط زیارت عجیب بود و سنگین و هولناک، اما باز طولی نکشید که مشتاقان زیارت فرزند رسول خدا (ص) به صف شدند تا یک دست خود را بدهند و با دست باقیمانده جواز زیارت حسین (ع) را بگیرند و با همان یک‌دست بر سینه بکوبند و روضه بخوانند و به سوی یار قدم بردارند. بماند که برخی مثل آن بانو هر دو دست خود را بخشیده بودند و شاید اگر دستان بی‌شمار داشتند، برای بی‌شمار بار زیارت، آنها را هم در راه دوست هدیه می‌کردند.

از اهتمام اهل بیت (ع) و علما به زیارت اربعین تا گرایش مردم/ چراغی که بار‌ها خاموش می‌شود و روشن

سنت زیارت امام حسین در کربلا از همان اولین اربعین امام در میان شیعیان باب شده بود؛ از وقتی که جابر خود را به مزار حبیبش رساند؛ همان اربعینی که طبق اقوال و اسنادی محکم امام سجاد و حضرت زینب نیز به کربلا برگشته و برای سیدالشهدا و سایر شهدا اقامه عزا کرده بودند. 

زیارت امام حسین از همان اربعین در بین دوستداران اهل بیت (ع) رایج شد. امامان معصوم هم برای این زیارت ارزش زیادی قائل بودند و روی انجام آن تاکید داشتند، تا حدی که امام حسن عسکری زیارت اربعین را مستحب و از نشانه‌های مومن عنوان کردند.

این زیارت به حدی مورد توجه دوستداران اهل بیت (ع) بود که سخت‌گیری‌های امویان و وحشی‌گری‌های عباسیان و تخریب مزار امام حسین و قطع دست و پا و گردنِ زائران هم مانع از انجام آن نمی‌شد. 

اطلاعات دقیقی در دست نیست که در کدام دوره‌ها و سده‌های ۱۴۰۰ سال گذشته، سنت پیاده‌روی اربعین رواج داشته، اما طبق آنچه در اسناد تاریخی آمده است، این سنت به طور مثال در دوره شیخ مرتضی انصاری و در سال‌های ۱۲۱۴ تا ۱۲۸۱ که بازه زندگی این مرجع تقلید شیعه بوده، رواج داشته است. در این سال‌ها علما با پای پیاده به کربلا می‌رفتند. 

میرزا حسین نوری نیز از علمای معروف و سرشناس شیعه است که در سال ۱۲۵۴ به دنیا آمده و در سال ۱۳۲۰ هجری با مسمومیت از دنیا می‌رود. اگرچه بخشی از زندگانی میرزای نوری در دوره شیخ انصاری است، با این حال طبق برخی اسناد در دوره ایشان پیاده‌روی اربعین سنتی فراموش شده بوده و این عالم شیعی آن را دوباره احیا می‌کند. میرزا حسین نوری مسیر نجف اشرف تا کربلا را با شاگردان و همراهان خود در طول سه روز طی می‌کرده است.

دقت در این دو دوره متوالی نشان می‌دهد که اگرچه زیارت امام حسین حتی در سخت‌ترین شرایط برقرار بوده، اما سنت پیاده‌روی اربعین گاهی به همت عالمی رایج می‌شده و مردم همراهی می‌کرده‌اند، و گاه به دلیل سخت‌گیری‌های حاکمانِ وقت کمرنگ یا فراموش می‌شده است. 

پیاده‌روی اربعین پس از میرزا حسین نوری یک‌بار دیگر به فراموشی سپرده می‌شود و آیت الله سیدمحمود شاهرودی مرجع تقلید ایرانی که در سال‌های ۱۲۶۲ تا ۱۳۵۳ می‌زیسته، آن را احیا می‌کند. به عبارتی در اواخر حیات مرحوم آخوند خراسانی و در دوره مظفرالدین شاه. به این ترتیب که از ایران به نجف اشرف رفته و با یکی از کاروان‌ها به شیوه قدیم به کربلا سفر می‌کنند. با حضور ایشان در حوزه نجف به عنوان یکی از اساتید این حوزه، پیاده‌روی به سوی کربلا به عنوان یک سفر مقدس در بین طلاب مطرح می‌شود و بعضی از ایرانی‌هایی که برای زیارت عتبات به عراق می‌رفتند، آنها را همراهی می‌کنند. از همین زمان مردم عراق کم‌کم به آیین پیاده‌روی به سوی کربلا توجه پیدا می‌کنند و سفر‌های اربعین رواج پیدا می‌کند.

تکرار دوران خونین بنی‌عباس در عصر حاکمان بعث عراق

دهه ۵۰ شمسی است. حالا دیگر پیاده‌روی اربعین به سنتی تقریبا پایدار و ماندگار در بین مردم عراق و حتی برخی ایرانیان تبدیل شده است. شیعیان عراق از دور و نزدیک هر سال خود را به نجف اشرف و ابتدای مسیری می‌رسانند که از آن نقطه و با پای پیاده خود را به مزار حسین بن علی (ع) برسانند. 

این مسیر همان مسیری است که امروز به طریق العلما شهره است و از حاشیه فرات و دل نخلستان‌ها و مزارع می‌گذرد.

در چند نقطه از این مسیر زیبا و سرسبز چندین خانواده نیز از زائران خسته و گرسنه پذیرایی کرده و شرایط استراحت کوتاهی را برای آنها فراهم می‌کنند. 

آنها هم عاشق حسین (ع) هستند، اما عشقشان به حدی است که خود را خادم زائر او لقب داده و خدمت به زائران را افتخاری بزرگ می‌دانند. 

آغاز عصر وحشت

سال ۱۳۵۵ است و ۸ سال از روی کار آمدن مجدد حزب بعث در عراق با کودتای حسن البکر و صدام حسین می‌گذرد. 

پیاده‌روی اربعین در همین ۸ سال، هر سال سخت‌تر از سال قبل و محدود به چند حسینیه مجوزدار شده است. حزب بعث روی خوشی به زیارت امام حسین و مراسم و آیین‌های مذهبی نشان نمی‌دهد و هر سال که می‌گذرد شرایط برای شیعیان سخت‌تر و امکان برگزاری مراسم محدودتر می‌شود. 

کار به آنجا می‌رسد که اگر کسی در مسیر اربعین دستگیر شود، شکنجه‌اش حتمی است؛ قطع دست و پا یکی از شکنجه‌هاست. 

این شکنجه‌ها از دو سال پیش یعنی سال ۱۳۵۳ شدت گرفته است؛ آن سال عده زیادی از مردم نجف پای پیاده به سمت کربلا می‌روند و شعار می‌دهند که «ای حسین بن علی (ع)؛‌ای آقا و سرور ما، اگر دست و پای ما را هم قطع کنند، سینه‌خیز به سوی تو خواهیم آمد!»

سال ۱۳۵۴ دستور ممنوعیت برگزاری مراسم پیاده‌روی اربعین به سوی کربلا و برقراری موکب‌ها صادر می‌شود. یک سال بعد، اما اتفاق عجیبی رخ می‌دهد؛ انتفاضه اربعینی عراق ...

انتفاضه اربعین عراق

بهمن ۱۳۵۵ است. منع و محدودیت و خشونت بیشتر شده است. در شب عاشورا تعدادی از جوانان عزادار بازداشت و زندانی می‌شوند. مردم ناراحت و عصبانی هستند و احتمال بروز اعتراضات هر روز بیشتر می‌شود. برخی مراجع پیاده‌روی اربعین را واجب اعلام می‌کنند. ساعت یازده بامداد ۱۵ صفر ۱۳۹۷ قمری، ۱۵ بهمن ۱۳۵۵ شمسی به‌عنوان تاریخ شروع پیاده‌روی تعیین می‌شود. هر لحظه بر خیل جمعیت افزوده می‌شود تا ساعت موعود که جمعیت به ۳۰ هزار نفر می‌رسد. جمعیت پیاده به راه می‌افتد و راه به راه درگیری‌هایی رخ می‌دهد.

در پنجاه کیلومتری کربلا، درگیریِ دیگری رخ می‌دهد و چهار نفر از زائران به شهادت می‌رسند. مردم، اما به مسیر خود ادامه می‌دهند. جمعیت به مسیب در حدود ۳۰ کیلومتری کربلا می‌رسد. ریاست جمهوری با اعزام تیپ ۱۰ زرهی به جاده کربلا، راهپیمایی را رهگیری کرده و به آنها دستور می‌دهد در صورت لزوم تیراندازی کنند. هواپیما‌های میگ بر فراز جمعیت و شهر کربلا به پرواز درمی‌آید و پس از محاصره زوار پیاده در منطقه «خان النخیله» در حدود ۲۰ کیلومتری کربلا، و به خط شدن تانک‌ها، خودرو‌های پلیس و نیرو‌های مسلح در حومه شهر، نیرو‌های نظامی به سمت مردم شلیک می‌کنند.

فریاد و شعار و شیون از سمت جمعیت به هوا برمی‌خیزد و زمین خیس و سرخ می‌شود.

گروهی از میان علفزار و راه‌های فرعی می‌گریزند. حدود ۱۶ نفر شهید و هزاران نفر بازداشت می‌شوند که از میان آنها هشت نفر اعدام و شانزده نفر از جمله سید محمدباقر حکیم به حبس ابد محکوم می‌شوند. برای برخی از علما که از عراق خارج شده بودند، از جمله سید مرتضی عسکری، سید محمدحسین فضل‌الله، شیخ محمدمهدی شمس‌الدین و شیخ محمدمهدی آصفی نیز حکم اعدام غیابی صادر می‌شود.

آن سال خونین به انتفاضه اربعین یا انتفاضه صَفَر عراق مشهور می‌شود.

انگار که زمان به عقب بازگشته است؛ به قرون دوم و سوم هجری قمری؛ به زمان عباسیان؛ به دوره متوکل و کشتار و خون‌ریزی‌های بی‌وقفه‌اش که دامن علویان را گرفته بود؛ به همان زمان که مجوز زیارت امام حسین قطع دست بود. 

۳۰ سال زیارت اربعین در میان وحشت و خون و اختناق 

وحشت و اضطراب بیش از ۳۰ سال بر پیاده‌روی اربعین سایه می‌اندازد؛ ۳۰ سال همراهِ با تنبیه سخت، مجازات، اختناق، شکنجه و قطع دست و پا و اعدام هر کسی که پا در مسیر زیارت حسین (ع) بگذارد، و تخریب خانه و اعدام هر کسی که از زائر حسین (ع) پذیرایی کند. با این حال نه پیاده‌روی تعطیل می‌شود و نه بساط پذیرایی از زائران جمع ... 

بعثی‌ها روی بنی‌عباس را هم سفید کرده‌اند و صدام حسین روی متوکل عباسی را...

سال‌ها می‌گذرد و فرج و گشایش بزرگ سرانجام از راه فرامی‌رسد؛ سال ۱۳۸۲ با سقوط صدام و حزب بعث عراق ...

راهپیمایی اربعین دوباره احیا می‌شود...

با آنکه نیرو‌های اشغالگر امریکایی همچنان در عراق هستند و این سرزمین در التهاب جنگ، اما دو تا سه میلیون نفر از سراسر عراق در پیاده‌روی اربعین شرکت می‌کنند؛ راهپیمایی‌ای که در سال‌های بعد به بیش از ۱۰ میلیون نفر می‌رسد. 

حالا دیگر از انقلاب اسلامی ایران هم ۲۵ سال گذشته است. سقوط صدام و باز شدن مسیر پیاده‌روی اربعین در عراق یک معنای دلچسب و گوارا هم برای ایرانیان دارد؛ باز شدن مسیر کربلایی که ۳۰ سال به روی ایرانیان بسته بود؛ باز شدن مسیر کربلایی که شهدای جنگ تحمیلی آرزوی آن را داشتند و در حسرت آن جان دادند...

دلهره در اربعین؛ این‌بار با هجوم داعش و داعشیان 

از آنجا که مسیر عشق؛ مسیری پرمخاطره است، و حافظ درباره‌اش سروده: «که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل‌ها»، و وحشی بافقی هم به طنازی نوشته: «در ره پر خطر عشقِ بتان بیم سر است ...»، لذا خطر دوباره سراغ مسیر عاشقانه حسین (ع) می‌آید و زیارت اربعین یک‌بار دیگر در معرض ناامنی و تعطیلی قرار می‌گیرد؛ سال ۱۳۹۳؛ وقتی که جمعیت میلیونی در جاده‌های نجف به کربلا و بغداد به کربلا در حال پیاده‌روی به سمت حرم امام حسین هستند و نبرد میان داعش و نیروی مقاومت و ارتش عراق در مناطق مختلف شمال و غرب عراق به اوج خود رسیده است. 

علاوه بر وجود درگیری‌ها و انتحاری‌های داعش در نزدیکی مسیر‌های پیاده‌روی اربعین، تک تیراندازان داعش از سمت المسیب، شهری در ۴۰ کیلومتری شمال کربلا آنقدر به روستا‌های اطراف استان کربلا نزدیک شده‌اند که گاه از فاصله‌های دور مردم را نشانه می‌گیرند. 

زمان زیادی تا آغاز محرم باقی نمانده است و باید از خطر شبیخون داعش به زوار اربعین جلوگیری شود. 

فکر تعطیلی اربعین از محالات است... 

فرماندهان جنگ در عراق شامل نیرو‌های الحشدالشعبی، ارتش، پلیس و مستشاران ایرانی از نیروی قدس دست به کار می‌شوند و برای پاکسازی منطقه از طریق میدانی با پوشش هوایی جنگنده‌ها برنامه‌ریزی می‌کنند.

عملیات دوم آبان ۹۳ آغاز شده و در حدود ۴۸ ساعت بعد یعنی چهارم آبان، مصادف با اول محرم ۹۳ پایان عملیات با آزادی کامل منطقه جرف‌الصخر اعلام و خیال تمام دوستداران داخلی و خارجی فرزند رسول خدا (ص) برای عاشورا و اربعین آن سال راحت می‌شود.

آن سال اگرچه انتحاری‌های داعش گاه خود را به صفوف پیادگان کربلا می‌زدند و شهیدی می‌گرفتند، اما مسیر پیاده‌روی کربلا امنیت هر ساله خود را بازیافته بود. 

جمعیت زائران در سال ۹۳ از مرز ۱۵ میلیون نفر گذشت و آمار زائران ایرانی آن سال هم به بیش از ۳ برابر سالِ قبلِ خود و به حدود بیش از یک و نیم میلیون نفر رسید. 

اربعین در آغوش آزادگان جهان 

از آن سال تاکنون هر سال بر جمعیت میلیونی اربعینی‌ها افزوده شده است؛ جمعیتی که حالا دیگر نه تنها از سراسر عراق و ایران، بلکه از سراسر جهان خود را به مسیر‌های پیاده‌روی اربعین می‌رسانند.

البته در سال ۹۹ آیین پیاده‌روی اربعین به دلیل شیوع کرونا کم‌جمعیت‌تر و فقط با حضور زائران عراقی برگزار می‌شود، اما به جز این سال، درمجموع این سنت زیبا و عظیم و تاریخی و پرمعنا در سال‌های اخیر با استقبال بی‌نظیر جهانی مواجه و در امنیت کامل و باشکوه برگزار شده است؛ آنچنان که گویا برای استقبالی باشکوه‌تر از منجی آخرالزمان؛ فرزند حسین بن علی (ع) خود را آماده می‌کند.

منبع: تسنیم

Read Entire Article