از تحریریه تا شغل دوم و سوم؛ بحران معیشتی خبرنگاران را چند شغله کرد/ می‌خواهم روزنامه‌نگار بمانم

1 hour ago 1

کد خبر: ۳۱۸۷۴۰

تاریخ انتشار: ۰۰:۰۶ - ۱۷ مرداد ۱۴۰۴

بررسی چالش‌های امروز روزنامه‌نگاران در گفت‌وگوی اقتصاد ۲۴ با چند روزنامه‌نگار؛

بسیاری از خبرنگاران، در شرایطی که باید آزادانه و بدون هراس کار کنند، با تهدیدها و محدودیت‌هایی مواجه‌اند که بخشی از انگیزه و اشتیاق آن‌ها را می‌گیرد. از این رو خبرنگاران برای حفظ معیشت خود یا به اجبار به مشاغل دوم و حتی سوم روی آورده‌اند یا ناچار به ترک حرفه مورد علاقه خود شده‌اند.

بررسی چالش های خبرنگاران

اقتصاد۲۴- صبح برای آنها با صدای خسته کیبورد آغاز می‌شود؛ صدایی که از دل تحریریه‌ها برمی‌خیزد و گواهی می‌دهد بر عشقی که هنوز خاموش نشده است. در حالی‌که هنوز چای سرد شده روز گذشته روی میز مانده و چشم‌ها از شب‌زنده‌داری برای پیگیری آخرین تحول‌ها نیمه‌بسته مانده، روزنامه‌نگار ایرانی باوجود همه‌ خستگی‌ها، با اشتیاق سراغ صفحه سفید می‌رود.

چیزی درونش او را به ادامه‌ راه دعوت می‌کند؛ اشتیاقی بی‌منطق، اما عمیق به روایت حقیقت، به بیدار کردن جامعه، به زنده نگه‌داشتن کور سوی امید. تن فرسوده و روان رنجورش را از میان فشار‌های اقتصادی، امنیتی و سیاسی بیرون می‌آورد و کلمه‌ها را پشت هم ردیف می‌کند در حالی که زندگی خود درگیر مسائلی است که هرگز روی جلد هیچ روزنامه‌ای نمی‌رود؛ حقوقی که کفاف هزینه‌های روزمره را نمی‌دهد و او را مجبور می‌کند که یا روزنامه‌نگاری را رها کند یا در کنارش شغل دومی برای خود دست و پا کند.

سه‌شغله بودن؛ جنگی بی‌پایان برای حداقل‌ها

۲۳ سال پیش که آقای «الف» با رتبه ۳ رقمی کنکور رشته روزنامه‌نگاری را برای تحصیل در دانشگاه انتخاب کرد، همه‌چیز فرق می‌کرد. دوران بهار مطبوعات بود و شکوفایی رشد اقتصاد ایران. به قول خودش آن زمان با حقوق خبرنگاری می‌توانستیم هر ماه ۴ سکه بخریم. اما رفته رفته وضعیت اجتماعی، اقتصادی و سیاسی کشور به نحوی پیش رفت که «الف» را در یک دو راهی سخت قرار داد: «زمانی که کارم را در رسانه شروع کردم، درآمدی داشتیم که می‌توانستیم روی آن برنامه‌ریزی کنیم و کافی هم بود؛ یعنی انگیزه‌ها برای ادامه کار پا برجا بود. من اگر ده بار دیگر هم به عقب برگردم به علت علاقه‌ام باز هم حرفه خبرنگاری را انتخاب می‌کنم، چون از آن لذت می‌برم. انسان برخی کار‌ها را به علت اینکه دوست دارد انجام می‌دهد ولو اینکه منفعتی برایش نداشته باشد. این کار را دوست دارم و به لحاظ روحی ارضایم می‌کند، اما در عین حال آدم به نقطه‌ای می‌رسد که برای امرار معاش و ادامه زندگی حداقلی مجبور می‌شود شغل دیگری برای خود دست و پا کند. برای نسل ما همه شرایط خوب بود. اگر مدیر مسئول ما را نمی‌خواست، ده جای دیگر شغل بود؛ تا زمانی که تعطیلی فله‌ای مطبوعات رسید و قاضی مرتضوی رسانه‌ها را بست. اولین ضربه به کار ما را این توقیف‌ها زد که فرصت‌های شغلی را از نسل ما گرفت.»

تیر خلاص بعدی بر این خبرنگار زمانی بود که محمود احمدی‌نژاد به عنوان رییس جمهور بر سرکار آمد و وضعیت اقتصادی در سراشیبی نزول قرار گرفت: «بعد از آن هم آقای احمدی نژاد آمد و اقتصاد را شخم زد و برنامه‌ریزی از اقتصاد ایران رخت بربست. اولین طبقه‌ای که آن زمان به او آسیب اقتصادی وارد شد و هنوز کمر راست نکرده است، طبقه متوسط بود که ما هم جزو آن بودیم. در نهایت به این نقطه رسیدیم که یا باید شغل روزنامه‌نگاری را رها می‌کردیم یا در کنارش شغل دیگری انتخاب می‌کردیم. سومین عامل هم مربوط به امنیت شغلی‌ماست؛ ورود گوشی‌های هوشمند و تضعیف رسانه‌های چاپی اوضاع مطبوعات را خراب کرد و همه اینها دست به دست هم داد که من و خیلی‌ها مانند من، ناگزیر شدیم به شغل دوم روی بیاوریم. شغل دومی که ما را حتی به آن سطح درآمدی که در دوران آقای خاتمی داشتیم، بازنگرداند. همکارانی هستند که حقوق روزانه‌شان اندازه یک ساندویچ هم نیست. این است که همه دوستان ما، یا کار خبرنگاری را رها کردند یا به سمت شغل دوم و حتی سوم رفتند. این وضعیت برای کسی که قرار است چشم بیدار جامعه باشد، بسیار غمگین است.»


بیشتر بخوانید: برخورد قضایی با عوامل مراسم روزنامه‌نگاران


صبح که می‌شود، آقای «الف» در قالب یک کارمند در بخش روابط عمومی یک سازمان مشغول به کار می‌شود، بعد از ظهر به‌صورت دورکاری به سراغ کار موردعلاقه‌اش می‌رود و برای یک روزنامه گزارش می‌نویسد، شب‌ها هم در بخش خصوصی کار می‌کند، اما مجموع درآمدش تنها کفاف حداقل‌های یک زندگی را می‌دهد: «ما سراغ شغل دوم و سوم رفتیم تا بلکه بتوانیم حداقل‌ها را پوشش دهیم، اما من نوعی نتوانستم از پس این حداقل‌ها بربیایم. سه شغل دارم، اما مجموع درآمدم به خرید یک سکه هم نمی‌رسد. مهم شرایط ناپایدار اقتصادی و سیاست‌های غلطی است که نسل ما، نسل بعد و قبل ما را به لحاظ اقتصادی نابود کرده است. من کسی بودم که دغدغه اقتصادی آخرین خواسته مدنی‌ام بود ولی الان به وضعیتی رسیده‌ام که مجبور شده‌ام سه جا کار کنم؛ هرچند از ایده‌های ذهنی و آرمان‌گرایی‌ام فاصله نگرفته‌ام. جنگ برای حداقل‌هاست. من ترجیح می‌دهم کار خودم را انجام دهم ولی این حداقل‌ها را با کار روزنامه‌نگاری که به آن علاقه دارم، به دست بیاورم. من به عنوان یک شهروند یک پیشه‌ای را دوست دارم، چون درسش را خوانده‌ام، تخصصش را دارم و به آن علاقه‌مندم. چرا نمی‌توانم در چارچوب قانون‌های همین مملکت شغل مورد علاقه‌ام را دنبال کنم؟»

به گزارش اقتصاد ۲۴، آقای «الف» به عنوان روزنامه‌نگاری که سال‌ها در خط مقدم حوزه‌های مختلف قلم زده، حالا بی‌حال‌تر از همیشه، گزارش‌ها و جملاتی را در بخش روابط عمومی می‌نویسد که دیگر نه دغدغه شخصی‌اش است و نه انعکاس واقعیت، بلکه پژواکی است از خواسته‌های یک سازمان: «من در روابط عمومی هم کار می‌کنم ولی از نظر روحی این کار را دوست ندارم. من دوست دارم برای خودم بنویسم نه برای یک ارگان. روابط عمومی بدین شکل است که آنی که من می‌گویم را بنویس؛ این برای یک سازمان بد نیست ولی برای منی که روزنامه نگار هستم بد است و نمی‌تواند قانعم کند.»

کار کردن در سه حوزه متفاوت، آن هم در حالی که مجبور به کمرنگ کردن شغل مورد علاقه‌اش شده است، هر یک به‌نوعی دارد روحش را از درون می‌فرساید. «الف» با حسرت و خستگی درباره اثر کار دوم و سوم بر زندگی شخصی و حرفه اصلی‌اش، می‌گوید: «داشتن چند کار همزمان، آسیبش را در خروجی رسانه‌ها نمایان می‌کند. وقتی بابت گزارش ۵۰۰ هزار تومان می‌دهند، دیگر انگیزه‌ای نمی‌ماند که یک هفته زمان بگذارم برای نوشتن یک گزارش تحقیقی. اینها هم به من و هم به رسانه آسیب زده است. هیچکس نمی‌تواند بگوید بخاطر ماهی ۱۰ میلیون تومانی که رسانه به من حقوق می‌دهد خودم را به آب و آتش می‌زنم، آن هم وقتی هیچ رسانه‌ای از من حمایت نمی‌کند، مگر سرم درد می‌کند که بروم یقه فلان نماینده مجلس یا فلان ارگان را بگیرم و گزارش تحقیقی بنویسم. روان من هم مانند روان همه کسانی که در این کشور هستند، فرسوده شده است. من از ابتدا با هدف آمدم و تحصیلاتم را مرتبط انتخاب کردم و فوق‌لیسانس روزنامه‌نگاری گرفتم، از این رو من خیلی بیشتر آسیب روحی می‌بینم. یکی از حسرت‌های من این است که به دلیل دغدغه معیشت و سه شغله بودن، نتوانستم تا مقطع دکتری ادامه تحصیل بدهم.»

روزنامه‌نگاری که حرفه‌اش را پشت چشمان مشتری‌ها زنده نگه می‌دارد

پشت کانتر فروشگاه، ریحانه ایستاده و لپ‌تاپ رو به رویش باز است. مشتری‌ها با لبخند با عجله می‌آیند و او با حوصله کار هر کدام را راه می‌اندازد ولی گوشه ذهنش هنوز در دنیای تیتر‌ها و مصاحبه‌هاست.

در میانه کار فروشندگی، گاهی نگاهی به صفحه لپ‌تاپش می‌اندازد؛ جمله‌ای را ویرایش می‌کند و پاراگرافی تازه می‌نویسد. حالا چند سالی است که ریحانه طباطبایی، سردبیر کانال خبری امتداد، بین دنیای فروشندگی و روزنامه‌نگاری، پلی ساخته از علاقه و اجبار؛ اجباری که از حقوق پایین روزنامه‌نگاری و گذران سخت زندگی برآمده است: «من سال ۷۷ به‌صورت کارآموز وارد مطبوعات شدم و از مجله ایران فردا با هدی صابر کارم را شروع کردم. سال‌ها روزنامه نگاری کردم، زندان رفتم و آمدم. درآمد روزنامه‌نگاری کم و پایین است و به خصوص در دو سه سال اخیر با بالارفتن کرایه خانه، خرج و مخارج و شرایط اقتصادی، امکان اینکه بتوان فقط با حقوق روزنامه‌نگاری زندگی کرد، وجود ندارد. یعنی حقوقی که ما می‌گیریم حتی کف اجاره خانه هم نیست و برای همین مجبوریم سراغ کار‌های دیگری برویم. من اول با ادمینی یک سری پیج‌های اینستاگرامی شروع کردم که کار بدی نبود ولی خسته‌کننده بود. در حال حاضر در یک مرکز خرید ۱۲ ساعت در روز کار فروشندگی انجام می‌دهم.»

ریحانه طباطبایی

فروشندگی هرچند انتخاب او نبوده، اما حالا برایش به تجربه‌ای تبدیل شده که دوستش دارد. تعامل روزانه‌اش با آدم‌ها، شنیدن داستان‌های کوچک و بزرگشان، به او فهمی تازه از مردم این شهر داده، فهمی که شاید در تحریریه‌ها کمتر لمس می‌شد: «واقعیت این است که من شغل دومم را هم دوست دارم. ما سال‌ها در روزنامه نگاری سعی کردیم از مردم و مشکلاتشان بنویسیم و حالا شغلی دارم که در کنار مردم قرار گرفته‌ام. نوع و نحوه تعامل با آدم‌ها، آشنایی با آنها و تجربه فضای جدید را دوست دارم و در کنارش کار رسانه‌ای را هم دارم انجام می‌دهم.»

به گزارش اقتصاد ۲۴، ریحانه گرچه با علاقه از شغل فروشندگی‌اش صحبت می‌کند، اما معتقد است که وضعیت کنونی‌اش، جایگاه حقیقی او نیست: «شغل دومم پیشرفت خاصی برایم نداشته است چراکه برای سن و سابقه کاری من پیشرفت بدین معناست که در راس یک رسانه و موسسه مطبوعاتی باشم، زیر دستم خبرنگار تربیت کنم، کار خبر کنم و در حوزه فعالیت خودم، در جایی که واقعا حقم است بایستم. درست است که به شغل دومم علاقه دارم ولی مانند یک کار دانشجویی است و به درد این می‌خورد که یک دوره‌ای از زندگی را با آن بگذرانم.»

با این حال ریحانه، با لحنی که افتخار و رضایت در آن نهفته است، می‌گوید با وجود داشتن دو شغل، چیزی از کیفیت کار حرفه‌ای‌اش کم نشده است. روزنامه‌نگاری هنوز برایش همان جایگاه اول را دارد و تاکید می‌کند که اجازه نداده نیاز مالی، مسیر حرفه‌ای‌اش را منحرف کند: «من اینجا هم که هستم لپ تاپ جلویم باز است و دارم کار روزنامه‌نگاری هم انجام می‌دهم. روانم حالش خوب است. واقعا از اینکه توانستم مستقل بمانم و از روزنامه نگار تبدیل به یک روابط عمومی میرزا بنویس نشدم، خوشحالم. از نظر جسمی خسته هستم ولی به لحاظ روانی از اینکه توانستم خودم باقی بمانم و به خاطر درآمد کم وارد حوزه‌هایی نشدم که خیلی از روزنامه نگاران در این سال‌ها به سمت آن رفتند، حالم را خوب می‌کند.»

می‌خواهم روزنامه‌نگار بمانم

زهرا جعفرزاده ۲۱ سال است که خبرنگار حوزه اجتماعی است و اکنون دبیری صفحه اجتماعی شرق را برعهده دارد. سال‌ها لابه‌لای اتفاقات ریز و درشت اجتماعی، نه از پشت میز که از میدان زندگی آدم‌ها، آن‌جا که درد‌ها بی‌تابند و صدا‌ها معمولا ناشنیده، قدم زده است. اما سال ۱۴۰۱ برایش فرق داشت. با تغییر دولت و روی کار آمدن دولت سیزدهم، گویی فضای کار برایش سنگین‌تر شد. محدودیت‌ها شدیدتر شدند و گاهی سوژه‌ها پیش از اینکه تبدیل به کلمات شوند، در نطفه خفه می‌شدند. آنجا بود که میان گزارش‌ها مکثی کرد و برای اولین‌بار از ذهنش رد شد که «کاش شغل دیگری هم داشتم.»

نه اینکه دیگر به روزنامه‌نگاری علاقه نداشته باشد، اما محدودیت‌ها، نگرانی‌ها و جابه‌جایی‌ها از تحریریه‌ای به تحریریه دیگر، برایش تلنگری بود تا به شغل دیگری هم فکر کند: «کاری که انتخاب کردم، شغلی بود که نشانه‌هایی از آن از سال‌ها پیش در من وجود داشت. من مراقبت کردن از هرچیزی را دوست دارم؛ از گل و گیاه گرفته تا حیوانات. قبلا هم یکبار در دهه ۹۰ که در روزنامه شهروند بودیم و یک سرخوردگی شغلی پیدا کرده بودم، به این فکر کردم که دوره‌هایی را شرکت کنم ولی به دلیل مشغله نتوانستم. اوایل سال ۱۴۰۱ تصمیم گرفتم که دوره‌های مراقبت پوستی را بگذرانم ولی هدف خاصی نداشتم که بخواهم با آن کار کنم. حتی بازار کارش را هم پیگیری نکردم. یک سری کلاس‌های آموزشی رفتم که حدود ۶ ماه کارآموزی داشت بعد باید دوره فنی حرفه‌ای را می‌گذراندم. با گذراندن این دوره‌ها شاید به نوعی داشتم خودم را آماده مهاجرت می‌کردم که برنامه مهاجرتم به سرانجام نرسید. به‌صورت خیلی اتفاقی یک نفر به همکار نیاز داشت و من بدون برنامه‌ریزی وارد این کار شدم و الان مرکز مراقبت از پوست را دارم.»

زهرا جعفرزاده

او درباره اینکه آیا شغل دومش برایش پیشرفتی داشته است، با خنده پاسخ می‌دهد: «اگر منظور پیشرفت مالی است که باید بگوییم شغل دومم آنقدر پرهزینه است که نمی‌توانم بگوییم برایم پیشرفت مالی ایجاد کرده ولی اطمینان خاطر برایم داشته است.»

برای زهرا، ارزش این انتخاب دوم در استقلالی ا‌ست که برایش به همراه آورده؛ اینکه شغل اصلی‌اش که همان روزنامه‌نگاری است را با عشق ادامه دهد، نه از سر اجبار: «در واقع انگار یک آلترناتیوی داری که هر شرایطی را تحمل نکنی. این مهم‌ترین نکته است که از روی اجبار کار روزنامه نگاری را انجام ندهی و هر زمان احساس کردی کاری که باید را انجام نمی‌دهی، آن را موقتا کنار بگذاری و شغل دومت را ادامه دهی و هر وقت خواستی به کار اولت برگردی.»

او شغل دوم را نه برای تغییر مسیر، بلکه برای حفظ راهی انتخاب کرده که دلش به آن گره خورده است: «اگر مسئله معیشت را در نظر بگیرید، من همیشه می‌گویم که کار دومم اسپانسر شغل اولم است یعنی کار دوم دارم تا بتوانم خبرنگاری را ادامه دهم؛ چراکه می‌خواهم روزنامه نگار بمانم. هرچه قدر جلو رفتم متوجه شدم که من چه قدر عاشق روزنامه نگاری هستم. همیشه می‌گویم دوست دارم به عنوان یک خبرنگار بمیرم، اینکه بگویند زهرا جعفرزاده خبرنگار مُرده نه زهرا جعفرزاده سابقا خبرنگار. هرگز این را قبول نمی‌کنم و به همین دلیل هر وقت اتفاقی مانند جنگ اخیر یا زلزله، آتش سوزی، بیماری یا از این قبیل حوادث رخ می‌دهد قطعا من وسط میدان هستم و انگیزه‌ام برای کار کردن خیلی بیشتر می‌شود.»


بیشتر بخوانید: بیانیه جمعی از خبرنگاران و روزنامه‌نگاران درباره حوادث جاده‌ای


به گزارش اقتصاد ۲۴، زهرا از تاثیرات ملموس شغل دوم بر حرفه روزنامه‌نگاری و سلامت روانش می‌گوید. این مسیر دوگانه برای او نه بی‌هزینه بوده و نه بدون چالش؛ ولی دستاورد‌هایی داشته که نمی‌تواند آن را نادیده بگیرد: «روی کیفیت کارم قطعا تاثیر گذاشته است. یک وقت‌هایی اصلا فرصت نمی‌کنم گزارش‌های مدنظرم را انجام دهم. مثلا دوست دارم فلان شهر بروم و یک گزارش بنویسم ولی شغل دومم اجازه نمی‌دهد. از این نظر محدودم کرده است و نمی‌توانم در روزنامه‌نگاری رها باشم، اما وقتی سبک سنگین می‌کنم، ترجیح می‌دهم شغل دومم را هم داشته باشم. از نظر روانی هم بله، بسیار سرم شلوغ شده و احساس خستگی دارم، از صبح تا شب کار می‌کنم و مثل قبل نمی‌توانم انرژی و تمرکزم را در روزنامه‌نگاری و زندگی شخصی‌ام داشته باشم، اما انسان بعد از مدتی به این نوع زندگی عادت می‌کند و سعی می‌کند هر دو را با هم مدیریت کند.»

او در ادامه درباره احساس تعهدی که به کارش دارد، می‌گوید: «باتوجه به اینکه شغل دوم من یک نوع سرمایه‌گذاری است که انجام دادم و کارفرما یا مافوقی ندارم که پیگیرم باشد؛ همه برنامه‌ریزی‌ها بر عهده خودم است. البته این مسئله تعهدم را بیشتر می‌کند و اینگونه نیست که بگویم حالا که ساعت کار در اختیار خودم است، می‌توانم استراحت بیشتری داشته باشم. اگر کار دومم را به روز دیگری موکول کنم به نفع گزارشی بوده که نوشتم. خیلی وقت‌ها کارم را کنسل کردم تا بروم جایی و گزارش بنویسم. ولی در زندگی شخصی‌ام اثر گذاشته است؛ خیلی خسته‌ام می‌کند و انرژی زیادی می‌گیرد. نمی‌دانم اگر به عقب برگردم بازهم این کار را انجام می‌دادم یا نه ولی در دوره جنگ می‌گفتم اگر جایی که برای مرکز خودم، اجاره کردیم، تجهیزات خریدیم و من کلی برایش انرژی گذاشتم تخریب می‌شد، هیچوقت دوباره شروع نمی‌کردم، چون انرژی زیادی از من گرفت و خیلی سخت بود و با شغل اولم متفاوت است؛ خیلی سرپا ایستادن و دغدغه و استرس زیادی دارد، مسائل مالی‌اش هم با روزنامه نگاری متفاوت است، چون در روزنامه‌نگاری به نوعی کارمند هستم و هر ماه حقوق می‌گیریم ولی اینجا بالا پایین زیاد دارد. یک نوع کسب و کار است و تحت تاثیر شرایط زیادی قرار می‌گیرد.»

یک چیز برای زهرا روشن است و آن این است که شغل دومش، با تمام سختی‌هایش، ابزار بقای کار مورد علاقه او یعنی روزنامه‌نگاری است. درآمد حاصل از مرکز مراقبت پوستی که او دارد، نه هدف اصلی، بلکه وسیله‌ای است برای اینکه بتواند در لحظه‌هایی که باید، تمام‌قد در میدان باشد.

روزنامه‌نگاری از شغل اول به شغل دوم تبدیل شده است

اکبر منتجبی، رئیس هیئت مدیره انجمن صنفی روزنامه‌نگاران استان تهران درباره بحران معیشتی روزنامه‌نگاران و خبرنگاران به اقتصاد ۲۴ می‌گوید: «روز شنبه برنامه رونمایی از گزارش تحقیقی میدانی داریم که درباره وضعیت معیشت چند صد روزنامه‌نگار است. این گزارش یک نمایی به ما می‌دهد که چرا وضعیت روزنامه‌نگاری دچار این بحران شده است. اگر بحران‌های روزنامه‌نگاری را فهرست کنیم که یکی از آنها مسئله سانسور و مسائل امنیتی است، مسئله دیگرش که همه با آن دست به گریبان هستند، مشکلات اقتصادی این حرفه است. مدیران رسانه‌های بزرگ و ناشران به دلیل شرایط اقتصادی توان این را ندارند که مانند گذشته از ظرفیت‌های بیشتری استفاده کنند، از این رو تعداد صفحات و خبرنگاران خود را کاهش دادند. من به خاطر دارم که اواسط دهه ۷۰ و اوایل دهه ۸۰ در مجله مهرنامه که کار می‌کردیم، حداقل ۱۴، ۱۵ دبیر داشتیم. تازه این یک مجله ماهانه بود و در روزنامه تعداد دبیران بسیار بیشتر بود و تعداد روزنامه‌نگاران به حدود ۵۰ الی ۶۰ نفر می‌رسید؛ ولی بعدا به علت بحران‌های اقتصادی و شرایط سیاسی و البته آمدن شبکه‌های اجتماعی، این سه ضلع هر کدام به نحوی رسانه‌ها را قربانی کردند.»

اکبر منتجبی

وی با بیان اینکه بحث امنیتی از یک سو و بحث سانسور و مسائل اقتصادی از سوی دیگر رسانه را به بحران‌های اقتصادی رساندند و مرجعیت را از آن گرفتند، ادامه می‌دهد: «چراکه وقتی نتوانید صدای مردم را منعکس کنید و به آگهی‌های دولتی وابسته باشید، نمی‌توانید از وزارتخانه‌ها، بانک‌ها و استارتاپ‌ها انتقاد کنید در نتیجه خواسته یا مطالبه مردم برآورده نمی‌شود چراکه مدیر روزنامه نگران تامین مالی‌اش است. این موارد شرایط را به اینجا رسانده که درآمد‌ها کم شده است. مخاطب اصلی ما که مردم هستند به شبکه‌های مجازی کوچ کرده و وقتی مردم روزنامه نمی‌خرند یا به دلیل بحران‌های اقتصادی و جنگ از سبد کالایشان خارج می‌شود، در تمام این بحران‌ها اولین چیزی که قربانی می‌شود، فرهنگ است. کما اینکه مردم نسبت به گذشته کمتر کنسرت و سینما می‌روند، چون هزینه‌ها بالا رفته و می‌خواهند اندوخته‌ای که دارند را صرف اقلام غذایی‌شان کنند تا اقلام فرهنگی که غذای روح است. این موارد باعث شده است که حقوق کمتری به خبرنگاران پرداخت شود و آنها هم به سمت روابط عمومی‌ها و استارتاپ‌ها که نوظهور هستند، کوچ و حقوق‌های بالاتری دریافت کنند.»

منتجبی درباره تبعات روانی و حرفه‌ای که دو شغله بودن خبرنگاران به همراه دارد، به اقتصاد ۲۴ می‌گوید: «قطعا این امر باعث می‌شود استقلال خبرنگار هم گرفته شود. به عنوان مثال یک خبرنگار فرهنگی اگر در پلتفرم دیگری کار کند، نه تنها امکان نقد از او گرفته می‌شود بلکه به تبلیغاتچی آن پلتفرم تبدیل می‌شود. متاسفانه شرایط به جایی رسیده که عموم افراد، حداقل باید دو جا کار کنند. طبقه متوسط، طبقه‌ای است که خودش را با کتاب، موسیقی، فیلم و هنر به لحاظ روحی ارضا می‌کند. یعنی در تلاش است که در کنار کار، این بخش را همیشه حفظ کند. اما این دغدغه بخش مرفه نیست چراکه هر زمان اراده کند، می‌تواند تفریحاتی که می‌خواهد را داشته باشد. آنها، چون توانایی مالی‌اش را دارند هیچ وقت فرهنگ و هنر دغدغه روانی‌شان نبوده است. طبقه فرودست هم که آنقدر دغدغه مالی دارد که متاسفانه فرهنگ از سبد خانوارشان حذف شده است؛ بنابراین می‌ماند طبقه فربه‌ای که به آن طبقه متوسط می‌گوییم و دچار بحران روحی و مضاعف می‌شود. وقتی شما شبانه روز کار کنید و نیاز‌های فرهنگی‌تان برطرف نشود، دچار خلأ می‌شوید و این به تروما‌های مختلف تبدیل خواهد شد.»

این روزنامه‌نگار با سابقه در ادامه خاطرنشان می‌کند: «نکته جالب این است که همه کسانی که به شغل دوم کوچ کرده‌اند، شغل اولشان به شغل دومشان تبدیل شده است. در واقع حرفه روزنامه‌نگاری که روزگاری عشقشان بوده به شغل دومشان تبدیل شده است؛ چراکه شغل اول آن شغلی است که درآمد و حقوق بیشتری دارد و به همین دلیل ناگزیر هستید که وقت بیشتری برای آن بگذارید. از این رو خواسته یا ناخواسته به آن سمت می‌روید که آن را حفظ کنید. در نتیجه روزنامه نگاری می‌رود زیر سایه شغل دوم و آرام ارام کمرنگ می‌شود و فرد به خودش می‌آید و می‌بیند چند ماه گذشته و هیچ گزارشی ننوشته است.»

روایت‌گران بی‌صدا؛ جنگی که به دل رسانه‌ها نفوذ کرد

در روز‌های جنگ، میدان نبرد تنها به سنگر‌های خط مقدم محدود نماند؛ بلکه صدای انفجار به عمق اتاق‌های تحریریه هم رسید. طبق آماری که روزنامه هم‌میهن گزارش داده‌ است، در این مدت حدود ۱۵۰ نفر از خبرنگاران، بی‌سروصدا از شغل خود کنار گذاشته شدند.

منتجبی درباره تعداد خبرنگاران اخراج شده در جنگ ۱۲ روزه به اقتصاد ۲۴ می‌گوید: «حدود ۴۰ نفر خبرنگار و پرسنل فقط از روزنامه شهروند اخراج شدند که در همان روز‌های ابتدای جنگ تصمیم بر تعطیلی این روزنامه گرفته شد. از رسانه‌های مختلف دیگر هم دست‌کم ۵۰ الی ۶۰ نفر اخراج شدند. ولی نکته این است که متاسفانه از دولت هیچ صدایی در نیامد. وزارت ارشاد که متولی است اصلا پیگیری نکرد که وضعیت خبرنگارانی که خراج شده‌اند، چه می‌شود. آقایان انقدر خوش و خرم هستند که دغدغه روزنامه و رسانه ندارند. متاسفانه از دل این دولت، لایحه جنجالی مقابله با اظهارات افراد در فضای مجازی بیرون می‌آید. درواقع نه تنها برای روزنامه‌نگارانی که اخراج یا دچار بحران‌های مالی شده‌اند، کاری نکرده‌اند بلکه لایحه‌ای با قید دو فوریت تصویب می‌کنند تا فضا را بسته‌تر کنند.»

روزنامه نگاران در ایران

او در پاسخ به اینکه انجمن صنفی روزنامه‌نگاران برای حمایت از حقوق این خبرنگاران چه کاری انجام داده است؟ عنوان می‌کند: «انجمن ابزاری برای برخورد با مدیران رسانه‌ها ندارد چراکه دولت تمام اختیارات و امتیازات را در دست خود گرفته است. شما اگر بخواهید یک رسانه راه بیاندازید باید مجوزش را از دولت بگیرید، مدیر مسئول را دولت تایید می‌کند، آگهی را دولت می‌دهد، کاغذ و یارانه را دولت به شما می‌دهد. همه چیز در اختیار دولت است و حاضر نیست هیچکدام را به انجمن واگذار کند. در صورتی که اگر اینها در اختیار انجمن صنفی قرار می‌گرفت، انجمن می‌توانست از این ابزار‌ها برای فشار آوردن به مدیران رسانه‌ها استفاده کند و به آنها بگوید که شما از طریق این روزنامه نگارانی که بیکار شده‌اند به ثروت رسیده‌اید، حال چند ماه دندان روی جگر بگذارید و از سود‌های قبلی که به دست آورده‌اید، حقوق خبرنگار را پرداخت کنید.»

رئیس هیئت مدیره انجمن صنفی روزنامه‌نگاران استان تهران در ادامه بیان می‌کند: «الان اغلب روزنامه‌ها، چاپخانه و ساختمان آنچنانی دارند. مدیران خانه و ماشین آنچنانی را به وسیله همین رسانه به دست آورده‌اند، حال دو ماه سود‌های گذشته را نادیده بگیرند و حقوق خبرنگار را پرداخت کنند. از آن طرف هم برای دولت اهمیتی ندارد که روزنامه شهروند به عنوان یک رسانه دولتی تعطیل شد. من روی دولت تاکید می‌کنم، چون دفتر رییس جمهور است که مدیران رسانه‌های دولتی را تعیین می‌کند. شورای اطلاع رسانی دولت که می‌تواند فشار بیاورد یا وزارت ارشاد که می‌تواند کمک‌های مالی داشته باشد، هیچگونه واکنشی نداشتند. ۱۵۰ روزنامه نگار بیکار شدند، آیا در این دولت جایی وجود ندارد که این اخراجی‌ها را به عنوان روزنامه‌نگار یا روابط عمومی به کار گیرند؟ شورای اطلاع رسانی دولت که تمام وزارتخانه‌ها زیر دستش است و بالغ بر ۵۵ هزار روابط عمومی تحت نظرش هستند، نمی‌تواند برای ۱۰۰ روزنامه نگار کاری کند؟ دفتر رئیس جمهور نمی‌تواند از مدیر رسانه منصوب خود گزارش برون داد در جنگ ۱۲ روزه یا اصلا در یک سال گذشته را جویا شود؟ متاسفانه اهمیتی برایشان ندارد. جالب این است که تعداد افراد رسانه‌ای که در این دولت هستند از تعداد وزرا بیشتر است. متاسفانه از این دولت که این همه افراد رسانه‌ای از آقایان حضرتی تا طباطبایی در آن مشغول به کار هستند، نه تنها کمکی به روزنامه نگاران نشد بلکه لایحه‌ای در جهت سرکوب آنها تصویب می‌شود.»

منتجبی در پاسخ به اینکه اخراج خبرنگاران در جنگ ناشی از نگرانی اقتصادی بوده یا ضعف مدیریت منابع انسانی در رسانه‌ها؟ می‌گوید: «ترکیبی از شرایط مختلف بوده است. جنگ یک شوک اقتصادی وارد کرد و فقط ۱۲ روز نبود. هنوز هم زیر سایه آن جنگ داریم زندگی می‌کنیم و اقتصاد ما متاثر از آن است. بسیاری از کسب و کار‌ها نه تنها هنوز سرپا نشدند بلکه به سمت تعطیلی دارند حرکت می‌کنند. عموم رسانه‌ها، به خصوص سایت‌ها با دو شرکت قرارداد دارند و از آنها پول می‌گیرند؛ یکی یکتانت و دیگری تریبون است. این دو شرکت با رسانه‌ها قراردادی دارند که به فرض ماهانه ۱۰۰ میلیون تومان پرداخت می‌کنند، اما تمام فضای آگهی سایت برای آنهاست. حال بعضی از سایت‌ها و روزنامه‌ها با برخی ارگان‌های دولتی هم قرارداد دارند و کمک‌های مالی هم دریافت می‌کنند. به عنوان مثال هلال احمر یا وزارتخانه‌ها و بانک‌ها، مستقیم یا غیرمستقیم به رسانه‌ها کمک می‌کنند. جنگ ۱۲ روزه که رخ داد، یکتانت و تریبون گفتند، چون ما آگهی نداشتیم، نمی‌توانیم به شما پولی پرداخت کنیم چراکه در تمام این قرارداد‌ها قیدی وجود دارد که در شرایط جنگی این قرارداد می‌تواند ملغی شود. آنها هم از این قید استفاده کردند و پولی به حساب مدیران واریز نشد. مدیران هم حاضر نشدند از سود‌های گذشته‌شان بگذرند و حقوق خبرنگاران را یا پرداخت نکردند یا به این نتیجه رسیدند که جنگ مجدد بازمی‌گردد. آنها احتمالا به این نتیجه رسیدند که اگر جنگ بخواهد ادامه پیدا کند، بهتر است تعدیل نیرو انجام دهیم و متاسفانه وضعیت را به اینجا رساندند.»

به گزارش اقتصاد ۲۴، گزارشی که پیش رو داشتیم تصویری روشن و در عین حال تلخ از وضعیت کنونی روزنامه‌نگاری در ایران ارائه می‌دهد؛ حرفه‌ای که با وجود عشق و تعهد عمیق روزنامه‌نگاران به رسالت اطلاع‌رسانی و روایت حقیقت، امروز تحت فشار‌های اقتصادی، سیاسی و ... به سمت فرسایش و کاهش کیفیت پیش می‌رود. روزنامه‌نگاران بسیاری ناگزیر به پذیرش شغل دوم و سوم شده‌اند تا بتوانند حداقل‌های زندگی خود را تامین کنند، اما این «جنگ برای حداقل‌ها» نه تنها سلامت روانی و کیفیت کار حرفه‌ای آنان را تحت تاثیر قرار داده، بلکه استقلال و آزادی بیان را نیز تهدید می‌کند. با این حال، تعهد و اشتیاق به روزنامه‌نگاری همچنان در دل این فعالان زنده است و آنان امیدوارند روزی شرایطی فراهم شود که بتوانند با آرامش به حرفه خود بپردازند و نقشی موثر در آگاهی‌بخشی و رشد فرهنگی جامعه ایفا کنند.

Read Entire Article