اسیدپاشی روی خواهر به دلیل اختلاف خانوادگی

1 hour ago 1

بگو و مگوی خواهر و برادر افغان با اسید پاشی تمام شد

شده بود، اما پس از مدتی که از او خبری نشد، تصمیم گرفت موضوع را به مراجع قضایی گزارش دهد. او در اظهاراتش به مأموران گفت: مدتی از برادرم خبری نبود و فکر می کنم فرار کرده است. حالا که متوجه شدم چشمانم آسیب جدی دیده، تصمیم گرفتم شکایت کنم تا جلوی او گرفته شود. با ثبت این شکایت، پرونده به دستور بازپرس جنایی تحت بررسی قرار گرفت و تحقیقات گسترده ای برای شناسایی و دستگیری متهم فراری آغاز شد. پلیس ...

گیمری که با شلیک پدرش نابینا شد؛ امروز غول های بازی سازی از او مشاوره می گیرند

جمع را فراگرفت و ناگهان دوستانش با فریاد گفتند: خدای من، راس! تو ما رو نجات دادی! این لحظه همه چیز را برایش تغییر داد. خودش با هیجان تعریف می کند: من عاشق آن بازی بودم. چون دنیای ما این قدر غیرقابل دسترس ساخته شده، عادت داشتم کسی باشم که همیشه کمک می خواهد. اینکه بتوانم به بقیه کمک کنم، به جای اینکه نیازمندشان باشم، حس فوق العاده خوشایندی بود. راس: عادت داشتم کسی باشم که همیشه ...

راه نرفته مناسب سازی، قصه ای که پشت هر پله است

به گزارش عصر اصفهان نیوز، نویسنده:دریا قدرتی پور/برای او، مناسب سازی لطف نیست؛ حق مسلم و اصل پذیرفته شدهٔ زندگی شهروندی است و صدایش، چه نرم و مادرانه، چه صریح و نقدآمیز، پیامی روشن دارد: هر جا حقی پشت دیوار بی توجهییا پله های بی تدبیری جا گذاشته می شود، تنها راه، مطالبه و پیگیری جمعی است. من از 9 ماهگی به فلج اطفال مبتلا شدم و همین بیماری مسیر کودکی و جوانی ام را متفاوت کرد. خانواده ام به رغم فشار فرهنگ سنتی روستا و شهر اصفهان، هیچگاه مرا پنهان نکردند. همیشه سعی کردند عزت نفس و امید را در من پرورش دهند. البته مثل همه خانواده هایی که فرزند معلول دارند، لحظه های شک و نگرانی را تجربه کردند، اما هیچ وقت اجازه ندادند معلولیت به بهانه ای برای بسوز و بساز تبدیل شود. پدرم که معلم بازنشسته بود و مادرم که خانه دار، هردو معتقد بودند راه حل این موضوع، فرار یا انزوا نیست بلکه باید مسیر را تا جایی که می توانیم هموار کنیم. وقتی خاطرات مدرسه را به یاد می آورم، حضور معلمی که هر روز باید مرا بغل می کرد تا از پله ها با ...

همشهری ۱۴۰۴/۰۶/۰۳ - ۱۸:۳۸

اسیدپاشی وحشتناک روی خواهر بخاطر ارثیه

همشهری آنلاین - حوادث: این زن صبح دیروز به بازپرس جنایی تهران گفت: من و برادرم سالهاست که در ایران زندگی می کنیم اما بر سر ارث و میراثمان در افغانستان، با یکدیگر اختلاف داشتیم. روز حادثه او به خانه من آمد و باز هم بر سر مسائل قدیمی، دعوایمان شد. او ناگهان محتویات یک بطری که داخل آن مایع اسیدی بود را روی من ریخت و فرار کرد. من راهی بیمارستان شدم و تحت درمان قرار گرفتم اما چشمانم به شدت ...

پرونده مرگ 4 زن و مرد روی میز بازپرس جنایی

. با حضور در محل، آنها با جسد مرد 23 ساله ای مواجه شدند که با 7 ضربه چاقو به سر و صورت به قتل رسیده بود. برادر مقتول که موضوع را به پلیس اعلام کرده بود در تحقیقات گفت: من و برادرم کارگر کارگاه لوازم یدکی هستیم. شب حادثه پسرعمویم پیش ما بود. او با برادرم اختلاف داشت. من در طبقه بالای کارگاه بودم که ناگهان متوجه صدای درگیری شدم. وقتی پایین آمدم، برادرم را خونین روی زمین دیدم و پسرعمویم نیز از ...

امید، زندگینامه خودنوشت پاپ فرانسیس ؛ خورخه ماریو برگولیو ، نشر هرمس شطرنج با مرگ

...,2025 به فارسی ترجمه شده است. ترجمه این کتاب تجربه ای بود که مرا از دل تاریکی بیرون کشید و گام به گام و شانه به شانه با مردی سالخورده، عمیق، شوخ طبع و البته دلبسته امید همراه کرد. این جمله یادداشتی است از مترجم کتاب امید ، او همچنین می نویسد: در نیمه های راه دریافتم او فیلسوفی است که به زبان همگان سخن می گوید و روحانی عالی مقام است که می تواند آینده نگری کند و چشم اندازهای ...

چرا ایران در سوم شهریور 1320 توسط متفقین اشغال شد؟

بهایی بود. چند نفر هم در تهران کشته بود، فرار کرده بود و به گیلان رفته بود؛ بنابراین در چنین شرایطی، انگلیسی ها کودتا می کنند و رضاخان میرپنج (میرپنج یعنی سرلشکر) را بر سر کار آوردند. احمدشاه قبول کرد و از کودتا خوشش آمد، برای اینکه اگر شما گزارش های آیرونساید را بخوانید، در کتابش با عنوان شاهراه فرماندهی می گوید: احمد شاه به من گفت تو رو خدا بگذارید من از ایران بروم و برادرم را پادشاه کنید؛ من می ...

Read Entire Article