طنز ماجرا این است که بهبود روابط خلیج فارس با ایران، تا حدی مدیون تضعیف شبکه منطقهای متحدان جمهوری اسلامی توسط اسرائیل در غزه، لبنان و سوریه طی چند سال گذشته بوده است.
به گزارش سرویس بین الملل تابناک، «فارن افرز» در مقالهای به بررسی امکان میانجیگری اعراب خلیج فارس میان ایران و آمریکا پرداخته که در ادامه آمده است.
لارم به ذکر است انتشار مقالات خارجی به معنای تایید محتوای آن از سوی تابناک نیست.
اوایل امسال، کشورهای عربی خلیج فارس در موقعیت بسیار خوبی قرار داشتند. بحران انرژی که پس از پاندمی ویروس کرونا به وجود آمد، خزانههای آنها را پر کرد و نقششان را به عنوان نگهبانان بازارهای جهانی نفت تقویت نمود — و در مورد قطر، به منبع قابل اعتماد گاز طبیعی مایع تبدیل شد. در چند سال گذشته، کشورهای خلیج فارس با تدبیر، رقابت قدرتهای بزرگ بین چین، روسیه و ایالات متحده را مدیریت کرده و روابط خود را با رقبای منطقهای، از جمله ایران و ترکیه، به خوبی سامان دادهاند.
برای اولین سفر بینالمللی بزرگ دوره دوم ریاستجمهوری خود، دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا، از قطر، عربستان سعودی و امارات متحده عربی بازدید کرد. به نظر میرسید این کشورها جزو معدود شرکای آمریکا باشند که راز برخورد با ترامپ را فهمیدهاند: امضای قراردادهای کلان میلیارد دلاری که سر و صدا به پا میکند، در حالی که به طور مخفیانه به منافع تجاری خانواده او نیز توجه میکردند.
در ازای تعهد به سرمایهگذاری ۲ تریلیون دلار در اقتصاد آمریکا طی چهار تا ده سال آینده، کشورهای عربی خلیج فارس قراردادهای عظیم تسلیحاتی، تضمین دسترسی ویژه به فناوریهای پیشرفته آمریکا و وعدههایی برای رویکردی واقعبینانه در خاورمیانه که منافع خلیج فارس را در بر میگیرد، به دست آوردند.
کشورهای عربی خلیج فارس به نظر میرسیدند که با استفاده از ثروت، منابع انرژی، ثبات داخلی و موقعیت جغرافیایی مرکزی خود، آمادهی گذار به کشورهای پس از نفت باشند. آنها قبلاً خود را به عنوان قطبهای مالی و لجستیکی تثبیت کرده بودند و آرزو داشتند که تحولات خود را با توسعه قابلیتهای نوظهور در زمینه تولید پیشرفته و هوش مصنوعی تقویت کنند؛ توسعهای که به همکاریهای صنعتی با شرکتهای خارجی وابسته بود و این شرکتها در حال آزمایش مرزهای سیاسی قابل قبول در عصر رقابت قدرتهای بزرگ بودند.
در عوض، کشورهای عربی خلیج فارس اکنون باید با پیامدهای فوری و بلندمدت زنجیرهای از رویدادهای ترسناک که پیشتر به شرکای غربی خود، به ویژه ایالات متحده، هشدار داده بودند، دست و پنجه نرم کنند.
در ژوئن، یک جنگ شدید ۱۲ روزه بین ایران و اسرائیل که در آن ایالات متحده حملات هوایی گستردهای به تأسیسات هستهای ایران انجام داد، با بارش موشکهای بالستیک ایرانی که آسمان شب قطر را روشن کردند، به پایان رسید.
اگرچه حملات آمریکا و اسرائیل احتمالاً تأسیسات هستهای ایران را تخریب کردهاند، اما این جنگ به احتمال زیاد تنها عزم ایران را برای دستیابی به یک بازدارندگی هستهای برای محافظت در برابر حملات آینده قویتر خواهد کرد — امری که زمینهساز دورهای بعدی درگیری خواهد بود
دولتهای قطر، عربستان سعودی و امارات متحده عربی به طور عمده روی ترامپ شرطبندی کرده بودند، تا حدی به این امید که او بتواند به درگیریها در منطقه پایان دهد؛ اما این شرطبندی به وضوح شکست خورد و آسیبپذیریهای سیاسی و امنیتی کشورهای خلیج فارس را آشکار کرد و نشان داد که دسترسی به ترامپ همیشه به معنای نفوذ بر سیاستهای او نیست.
اگرچه حملات آمریکا و اسرائیل احتمالاً تأسیسات هستهای ایران را تخریب کردهاند، اما این جنگ به احتمال زیاد تنها عزم ایران را برای دستیابی به یک بازدارندگی هستهای برای محافظت در برابر حملات آینده قویتر خواهد کرد — امری که زمینهساز دورهای بعدی درگیری خواهد بود.
در همین حال، تهران نشان داده است که آماده و قادر است در صورت حمله، مبارزه را به همسایگان خود بکشاند و این تصویری از گزینههای جمهوری اسلامی برای تشدید بحران در صورت عملی شدن تهدیدهای اسرائیل یا آمریکا برای حمله مجدد ارائه میدهد. تعداد کمی از کشورهای خلیج فارس دیدگاههای خوشبینانهای که در تلآویو و واشنگتن وجود دارد — مبنی بر اینکه جنگ یک موفقیت چشمگیر و قاطع بوده، ایران به طور پایدار توبیخ شده است و آسیب محدود وارد شده به قطر ثابت میکند که ایران ضعیف است — را به اشتراک میگذارند.
قرار گرفتن میان یک قدرت هستهای جنگطلب و بیمهار (اسرائیل) و یک همسایه خصمانه (ایران) به شدت چشماندازهای کشورهای خلیج فارس برای توسعه ملی و اتصال جهانی را تضعیف میکند. اگر فراتر از آتشبس شکننده میان ایران و اسرائیل نگاه کنیم، شرایطی برای تداوم عدم قطعیت و درگیریهای آینده مشاهده میشود: تصمیم محتمل ایران برای شروع دوباره بازسازی برنامههای هستهای و موشکی خود، تمایل اسرائیل به انجام حملات نظامی پیشگیرانه در سراسر منطقه (که با بمباران تأسیسات دولتی سوریه در دمشق در اوایل ژوئیه نیز نشان داده شد) و رهبری غیرقابل پیشبینی ایالات متحده.
اگرچه ایران زخمی شده است، اما همچنان تا حد زیادی کارآمد باقی مانده است. با کنار گذاشته شدن عمده کشورهای اروپایی و درگیری قدرتهای بزرگ، کشورهای عربی خلیج فارس باید وارد عمل شوند و برای رسیدن به یک توافق پایدار بین ایران و ایالات متحده میانجیگری کنند، هرچند شانس موفقیت کم باشد.
شکست در این زمینه میتواند منجر به ایجاد یک نظم منطقهای همیشگی ناپایدار شود که با خصومت پایدار ایران، تسلط نظامی اسرائیل و بیعلاقگی کامل ایالات متحده به مدیریت پیامدهای پس از درگیری مشخص میشود — همه اینها نویدبخش آیندهای نامطلوب برای آرزوهای اقتصادی و امنیتی کشورهای خلیج فارس است.
خطر کنونی
کشورهای خلیج فارس زمانی ایالات متحده را به حذف برنامه هستهای ایران تشویق میکردند — به بیان پادشاه عبدالله سعودی در سال ۲۰۰۸، «قطع کردن سر مار» — و در دورههای اوباما و نخستین دوره ترامپ، دیپلماسی هستهای با ایران را رد میکردند. اما آنها همچنین خواهان مهار نفوذ منطقهای ایران بودهاند.
به عنوان مثال، کشورهای عربی خلیج فارس با توافق هستهای ۲۰۱۵ مخالفت کردند، زیرا آن را بسیار محدود میدانستند و معتقد بودند که ایران نباید تنها در ازای عادیسازی روابط با غرب، اقدامات خود در خاورمیانه را متوقف کند.
پس از حمله به تأسیسات نفتی عربستان در سال ۲۰۱۹، آنها به تعهد ایالات متحده برای حفظ نظم امنیت منطقهای شک کردند. ترامپ، که در آن زمان در دوره اول ریاستجمهوری خود بود، از حمایت از سعودیها یا پاسخ نظامی خودداری کرد. اگر دولتی که ریاض به شدت به دنبال جلب حمایت آن بود نتواند به کمکش بیاید، این چه چشماندازی برای توازن امنیتی بلندمدت بین واشنگتن و خلیج فارس دارد؟
تحولات اخیر محاسبات کشورهای خلیج فارس را تغییر داده است. نخست، پس از حمله به تأسیسات نفتی عربستان در سال ۲۰۱۹، آنها به تعهد ایالات متحده برای حفظ نظم امنیت منطقهای شک کردند. ترامپ، که در آن زمان در دوره اول ریاستجمهوری خود بود، از حمایت از سعودیها یا پاسخ نظامی خودداری کرد. اگر دولتی که ریاض به شدت به دنبال جلب حمایت آن بود نتواند به کمکش بیاید، این چه چشماندازی برای توازن امنیتی بلندمدت بین واشنگتن و خلیج فارس دارد؟ اینکه ایالات متحده به اسرائیل حمایت نظامی و سیاسی نامحدود میدهد، تنها ناامیدی رهبران منطقه را تشدید میکند.
با درک آسیبپذیری فیزیکی و اقتصادی خود در برابر ایران و به دلیل بیاعتمادی به واشنگتن، کشورهای عربی خلیج فارس تلاش کردند رابطه خود با تهران را بهبود بخشند. تلاشهای ریاض برای تعامل به توافقی که با واسطهگری چین در مارس ۲۰۲۳ به عادیسازی روابط دیپلماتیک منجر شد، انجامید.
اگرچه از آن زمان نمایشهای هماهنگی بیشتر نمایشی بوده است، اما نمیتوان انکار کرد که روابط ایران و سعودی اکنون بهتر از هر زمان دیگری در ۲۰ سال گذشته است. اخیراً، این بهبود روابط باعث شد بیشتر کشورهای عربی خلیج فارس در کمپینی به رهبری آمریکا علیه حوثیها، متحد ایران، در دریای سرخ و یمن شرکت نکنند.
جمهوری اسلامی تا حد زیادی به تعهدات خود پایبند بود و کشورهای خلیج فارس را از تیررس خود دور نگه داشت، در حالی که به درگیری با اسرائیل ادامه داد و کمپین آزاردهنده حوثیها در دریای سرخ را ممکن ساخت.
این تعادل تنها پس از حملات آمریکا به تأسیسات هستهای ایران مختل شد، که پس از آن تهران به تأسیسات نظامی آمریکا در داخل یکی از پایگاههای مهم قطر حمله کرد — نتیجهای که کشورهای خلیج فارس با اصرار مداوم بر عدم استفاده آمریکا از پایگاهها یا حریم هوایی خلیج فارس برای عملیات خود، تلاش کرده بودند از آن جلوگیری کنند.
کشورهای عربی خلیج فارس باید وارد عمل شوند و برای رسیدن به یک توافق پایدار بین ایران و ایالات متحده میانجیگری کنند.
طنز ماجرا این است که بهبود روابط خلیج فارس با ایران، تا حدی مدیون تضعیف شبکه منطقهای متحدان جمهوری اسلامی توسط اسرائیل در غزه، لبنان و سوریه طی چند سال گذشته بوده است.
با محدود شدن شدید تواناییهای منطقهای تهران، کشورهای خلیج فارس موضع خود را نرمتر کردهاند، به گونهای که اکنون بیشتر تمایل دارند توافقی را بپذیرند که برنامه هستهای ایران را محدود کند، اما لزوماً توانایی غنیسازی اورانیوم برای تحقیقات پزشکی یا نیازهای انرژی کشور را نفی نکند.
اما جاهطلبیهای منطقهای جدید اسرائیل و تسهیل ظاهری ایالات متحده در تحقق آنها — همان نیروهایی که به خنثی کردن نفوذ منطقهای ایران کمک کردهاند — اکنون به تهدیدات اصلی نگرانیهای مهم کشورهای خلیج فارس تبدیل شدهاند
اما جاهطلبیهای منطقهای جدید اسرائیل و تسهیل ظاهری ایالات متحده در تحقق آنها — همان نیروهایی که به خنثی کردن نفوذ منطقهای ایران کمک کردهاند — اکنون به تهدیدات اصلی نگرانیهای مهم کشورهای خلیج فارس تبدیل شدهاند: ثباتی که برای صادرات سوختهای فسیلی به آن نیاز دارند و صلح منطقهای که برای گذار اقتصادهای خود به آیندهای پس از نفت به دنبال آن هستند.
هرگونه اختلال ماندگار در تردد دریایی که ناشی از درگیریهای تازه باشد، انتقال نفت و گاز را دشوارتر خواهد کرد. در عین حال، حمله مستقیم ایران به زیرساختها و شهرهای آنها، تصویر ایمنی و ثباتی را که پایه جذابیتشان برای سرمایهگذاران، شرکتهای چندملیتی و گردشگران است، لکهدار خواهد کرد. اینکه چنین حملهای برای ایران نیز پیامدهای ژئوپلیتیکی منفی به همراه داشته باشد، اهمیت پیامدهای احتمالی آن را کاهش نمیدهد.
تمام کشورهای عربی خلیج فارس حمله اسرائیل به ایران را محکوم کردند — حتی بحرین و امارات که هر دو در سال ۲۰۲۰ روابط خود را با اسرائیل عادی کردند. عربستان سعودی این حملات را «تجاوزات آشکار اسرائیل علیه کشور برادر ایران» خواند و آنها را «نقض واضح قوانین و هنجارهای بینالمللی» دانست.
عمان، که قرار بود دو روز پس از اولین حمله اسرائیل به ایران میزبان دور ششم مذاکرات هستهای آمریکا و ایران باشد، اسرائیل را متهم کرد که عمداً به دنبال «مختل کردن روند دیپلماتیک و شعلهور کردن یک درگیری گستردهتر» است.
کشورهای عربی خلیج فارس جنگ را نمیخواستند. در واقع، آنها فعالانه تلاش کردند از وقوع آن جلوگیری کنند. فیصل بن فرحان، وزیر خارجه عربستان سعودی، در ژانویه در داووس گفت: «جنگ بین ایران و اسرائیل... چیزی است که باید تا حد امکان از آن اجتناب کنیم»
کشورهای عربی خلیج فارس جنگ را نمیخواستند. در واقع، آنها فعالانه تلاش کردند از وقوع آن جلوگیری کنند. فیصل بن فرحان، وزیر خارجه عربستان سعودی، در ژانویه در داووس گفت: «جنگ بین ایران و اسرائیل... چیزی است که باید تا حد امکان از آن اجتناب کنیم.»
چند روز پس از آغاز دور اول مذاکرات هستهای آمریکا و ایران در عمان در آوریل، ملک سلمان، پادشاه عربستان، خالد بن سلمان، پسرش و وزیر دفاع کشور را با پیامی هشداردهنده به تهران فرستاد: یا با ترامپ توافق کن یا خطر جنگ با اسرائیل را بپذیر.
همهچیز روی قرمز
کشورهای عربی خلیج فارس شرطهای بزرگی روی اعتبار صلحطلبی ترامپ بستند، پس از اینکه او با وعده پایان دادن به دخالت آمریکا در جنگهای بیپایان و کاهش تنشها در اوراسیا و خاورمیانه کمپین کرد.
فرحان در داووس به جمعیتی بدگمان گفت: «من دولت جدید آمریکا را مسبب افزایش خطر جنگ نمیبینم.» «برعکس، رئیسجمهور ترامپ کاملاً روشن کرده که طرفدار درگیری نیست.» این احساسی بود که مقامات ارشد خلیج فارس اغلب در گفتوگوهای خصوصی تکرار میکردند. این مقامات معتقد بودند ترامپ به گونهای که جو بایدن، رئیسجمهور آمریکا، نمیکند، در برابر بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل، مقاومت خواهد کرد. حداقل این بود که آنها فکر میکردند ترامپ با چشمانداز قراردادهای پرسود با کشورهایشان ترغیب خواهد شد.
در ابتدا، چنین امیدهایی به نظر میرسید تحقق یابد. ترامپ اسرائیل را تحت فشار گذاشت تا آتشبس دو ماههای در غزه بپذیرد و با همکاری مصر و قطر تلاش کرد تا به توافق صلحی پایدار دست یابد.
دولت ترامپ همچنین چندین دور مذاکرات هستهای با ایران را تسهیل کرد و میانجیگری آتشبس با حوثیها را انجام داد که مانع از حملات حوثیها به اسرائیل نمیشود. در جریان سفرش به ریاض در ماه مه، ترامپ — به درخواست ولیعهد سعودی محمد بن سلمان — با رهبر جدید سوریه، احمد الشرع، دیدار کرد و تحریمهای آمریکا علیه آن کشور را لغو کرد. اسرائیل با این اقدام مخالفت کرد و از زمان سقوط رژیم بشار اسد در دسامبر، صدها حمله به سوریه انجام داده است. حتی بخشی از خاک سوریه را «به طور نامحدود» اشغال کرده که مانع از صلح بین دو کشور شده است.
اما زمانی که اسرائیل حملات خود به ایران را آغاز کرد و ایالات متحده نیز وارد این روند شد، بسیاری از توهمات فرو ریخت. کشورهای عربی خلیج فارس بار دیگر باید با واقعیت تلخ مواجه شوند که کاخ سفید شریک قابل اعتمادی در کنترل اسرائیل یا پایان دادن پایدار به جنگ در منطقه نیست
اما زمانی که اسرائیل حملات خود به ایران را آغاز کرد و ایالات متحده نیز وارد این روند شد، بسیاری از توهمات فرو ریخت. کشورهای عربی خلیج فارس بار دیگر باید با واقعیت تلخ مواجه شوند که کاخ سفید شریک قابل اعتمادی در کنترل اسرائیل یا پایان دادن پایدار به جنگ در منطقه نیست.
با وجود ناامیدیشان، این کشورها باید تعادلی ظریف را حفظ کنند که مستلزم آن است که ترامپ را به چالش نکشند.
به همین دلیل، عمان، قطر و عربستان سعودی همگی حمله آمریکا به ایران را محکوم کردند، اما این انتقادها ظاهری و کمرنگ بود؛ قطر حتی نامی از ایالات متحده نبرد. محکومیت شدیدتر میتوانست روابط با واشنگتن، شریک اصلی امنیتی این کشورها، را به خطر بیندازد، در حالی که جنگ در ایران ادامه داشت و حتی باعث واکنش تند ترامپ شد.
فولاد سختشده
جنگ ۱۲ روزه به جای اینکه ایران را به تغییر مسیر و کنار گذاشتن اهدافش برای تسلط منطقهای و سلاحهای هستهای ترغیب کند، تنها باورهای تندروهای نظام را تأیید کرد که غرب را خائن و دیپلماسی را بیفایده میدانند. استفاده ترامپ از دیپلماسی به عنوان ابزاری برای فریب — زمانی که اسرائیل دو روز پیش از آغاز دور برنامهریزی شده مذاکرات هستهای آمریکا و ایران حمله کرد — احتمالاً برای ایرانیانی که همیشه معتقد بودند به آمریکا نمیتوان اعتماد کرد، تأییدکننده این دیدگاه بود.
حمایتهای بعدی کشورهای عضو اتحادیه اروپا، از جمله فرانسه، آلمان و همچنین بریتانیا از حمله اسرائیل نیز از دید ایرانیان این کشورها را به عنوان واسطههای صادق و قابل اعتماد رد کرده است.
نتانیاهو و دیگر مقامات ارشد اسرائیل درباره تمایل خود برای سرنگونی نظام ایران علناً صحبت کردهاند. پس از اولین حملات اسرائیل، نتانیاهو ادعا کرد که اسرائیل «راه را برای آزادی ایرانیان از رژیمی شرور و سرکوبگر هموار میکند.» نتانیاهو ترور خامنهای را رد نکرد و وزیر جنگ اسرائیل، اسرائیل کاتز، اظهار داشت که رهبر عالی «نمیتواند به حیات خود ادامه دهد.» در پستی در شبکههای اجتماعی پس از حملات هوایی آمریکا به تأسیسات هستهای ایران، ترامپ اشاره کرد که ممکن است از تغییر رژیم حمایت کند «اگر رژیم فعلی ایران نتواند ایران را دوباره بزرگ کند.»
با این حال، پس از تحمل حملات اسرائیل، نظام ایران احتمالاً برنامه هستهای خود را تقویت کرده و تواناییهای موشکیاش را بهبود میبخشد تا از حملات آینده جلوگیری کند یا در برابر آنها انتقام بگیرد.
ایران ممکن است برای ساخت بمب هستهای به شدت تلاش کند تا یک عامل بازدارنده ایجاد کند یا به دنبال برانگیختن وضعیت تنش هستهای تهاجمیتر باشد تا امتیازاتی از جامعه بینالمللی بگیرد.
ایران گزینههای متعددی برای تشدید بحران دارد، از جمله انجام حملات کشنده به پایگاهها و نیروهای آمریکایی در منطقه، آسیبرساندن به زیرساختهای انرژی کشورهای عربی خلیج فارس از طریق حملات، و بستن تنگه هرمز که مسیر عبور بیشتر صادرات نفت و گاز طبیعی مایع کشورهای خلیج فارس است
ایران گزینههای متعددی برای تشدید بحران دارد، از جمله انجام حملات کشنده به پایگاهها و نیروهای آمریکایی در منطقه، آسیبرساندن به زیرساختهای انرژی کشورهای عربی خلیج فارس از طریق حملات، و بستن تنگه هرمز که مسیر عبور بیشتر صادرات نفت و گاز طبیعی مایع کشورهای خلیج فارس است.
با وجود تجربه مقابله با اختلالات دریایی در «جنگ نفتکشها» دهه ۱۹۸۰ و حملات حوثیها به تأسیسات انرژی سعودی در سال ۲۰۱۹، توانایی کشورهای خلیج فارس و شرکای غربی آنها برای پاسخ سریع به پیامدهای جنگ تمامعیار با ایران هنوز آزمایش نشده است.
کشورهای خلیج فارس بیش از یک سال و نیم است که شاهد بمباران حوثیها توسط ایالات متحده و بریتانیا هستند؛ اگرچه این حملات تواناییهای حوثیها را کاهش داده، اما در نهایت نتوانسته آنها را بازدارنده کند. کشورهای خلیج فارس همچنین شک دارند که در صورت حملات آینده ایران به کشورهایشان، ایالات متحده کمک نظامی پایدار و بلندمدتی ارائه دهد.
پس از موفقیت سریع و شگفتآور نظامی، اسرائیل ممکن است جسارت بیشتری پیدا کند تا به جای دیپلماسی، به حملات نظامی بدون تحریک متوسل شود. همانند ایران، اسرائیل منطقه را به عنوان صحنهای باز برای درگیری میبیند و عملیات نظامی در غزه، ایران، لبنان، سوریه و یمن انجام داده است، بدون توجه زیاد به مشروعیت قانونی این حملات یا تأثیرات آن بر جمعیتهای محلی و کشورهای همسایه.
کشورهای عربی خلیج فارس به شدت نگران تمایل آشکار نتانیاهو برای «بازنگری» نقشه خاورمیانه هستند؛ امری که مطمئناً منافع آنها را نادیده گرفته یا کماهمیت جلوه خواهد داد و میتواند نیروهای افراطیای را که طی دو دهه گذشته علیه آنها مبارزه کردهاند، از جمله القاعده، حزبالله، حوثیها و داعش دوباره تقویت کند. این تصویر، اسرائیل را به عنوان دژی نفوذناپذیر نشان میدهد که به راحتی تهدیدهای نظامی دولتهای خردشده اطراف خود را مدیریت میکند؛ وضعیتی که تقریباً همه کشورهای منطقه آن را دستورالعملی برای بیثباتی دائمی میدانند.
منافع راهبردی اصلی کشورهای عربی خلیج فارس، جلوگیری از تسلط هر قدرتی—چه ایران، اسرائیل، یا حتی بازیگری سوم مانند ترکیه—بر منطقه است. آنها معتقد بودند که ترامپ با پیوند دادن این چشمانداز به منافع اقتصادی گستردهتر به پیشرفت آن کمک خواهد کرد. اما در نهایت، پروژه بزرگ نتانیاهو دفتر بیضی را تحت تأثیر قرار داد. اکنون کشورهای خلیج فارس باید چهرهای شجاعانه نشان دهند و برای خاورمیانهای ناپایدارتر برنامهریزی کنند.
راهی برای عبور
با وجود وضعیت ایران، شرایط برای تکرار درگیریهای مستقیم بین ایران و اسرائیل همچنان وجود دارد. ایران همچنان مصمم به بازسازی برنامه هستهای خود و غنیسازی اورانیوم به صورت داخلی است؛ موضعی که حتی در اوج جنگ ۱۲ روزه نیز حفظ کرده بود. وضعیت عناصر کلیدی این برنامه، از جمله محل ذخیرهسازی اورانیوم هگزافلوئورید غنیشده ۶۰ درصد تهران، میزان خسارات وارد شده به تأسیسات هستهایاش توسط بمبارانهای اسرائیل و آمریکا، و وضعیت هرگونه تأسیسات هستهای اعلامنشده، همچنان نامشخص است.
مانند عراق در دهه ۱۹۹۰، ایران ممکن است تلاش کند برنامه هستهای خود را حتی بیشتر مخفی نگه دارد. اتهامات ایران مبنی بر اینکه آژانس به عنوان سکوی جمعآوری اطلاعات برای اسرائیل عمل میکند و تصویب لایحهای توسط مجلس ایران برای تعلیق همکاری با این آژانس، هر دو نشان میدهند که جمهوری اسلامی احتمالاً حتی کمتر به شفافیت پایبند خواهد بود.
بر اساس «دکترین بگین» اسرائیل که جنگ پیشدستانه علیه دشمنانی که قادر به توسعه سلاحهای کشتار جمعی هستند را تجویز میکند، ابهامات بیشتر درباره وضعیت برنامه هستهای ایران ممکن است به عنوان بهانهای برای جنگهای آینده عمل کند
ابهامات پیرامون برنامه هستهای ایران همچنان برای دشمنانش و همسایگان عرب خلیج فارس که از بیثباتی هراس دارند، نگرانکننده خواهد بود. بر اساس «دکترین بگین» اسرائیل که جنگ پیشدستانه علیه دشمنانی که قادر به توسعه سلاحهای کشتار جمعی هستند را تجویز میکند، ابهامات بیشتر درباره وضعیت برنامه هستهای ایران ممکن است به عنوان بهانهای برای جنگهای آینده عمل کند.
کشورهای عربی خلیج فارس باید تنشهای رو به افزایش را کاهش داده و خطرات فزاینده را کاهش دهند. در غیاب واسطههای معتبر دیگر، آنها باید خودشان تلاش کنند تا یک توافق هستهای بین ایران و ایالات متحده را تسهیل کنند.
این تنها راه برای شکستن چرخه درگیری و بیثباتی است که منطقه را گرفتار کرده است؛ و کشورهای خلیج فارس نسبت به بسیاری دیگر شانس بیشتری برای موفقیت دارند. مواضع اصولی آنها در برابر حملات آمریکا و اسرائیل به نقششان به عنوان میانجیهای صادق اعتبار میبخشد.
نقش کلیدی قطر در پایان دادن به جنگ، عمدتاً با پذیرش حمله ایران، سرمایه سیاسی آن را در تهران افزایش خواهد داد. از دیدگاه ایران، عمان به عنوان یک میانجی مورد اعتماد خود را تثبیت کرده است، در حالی که نفوذ عربستان سعودی و امارات متحده عربی در واشنگتن دارایی ارزشمندی است، حتی اگر این نفوذ به نظر برسد که در حال کاهش است.
میانجیگری برای یک توافق جدید بین آمریکا و ایران کاری بسیار دشوار و بزرگ خواهد بود. برای انجام این کار، کشورهای عربی خلیج فارس باید از تمامی اهرمهای نفوذ در دسترس خود در واشنگتن، تهران و تلآویو استفاده کنند تا منطقه را از وضعیت آمادهباش جنگی خارج کنند. آینده آنها به این موضوع وابسته است.