انصار الله آبروی آمریکایی‌ها را برد!

3 hours ago 1

در بهار سال ۲۰۲۵، دریای سرخ به میدان تنش‌آمیزی بین ایالات متحده و حوثی‌های یمن تبدیل شد؛ گروهی که بخشی از محور مقاومت محسوب می‌شوند و حملات خود به کشتی‌های بین‌المللی را شدت بخشیده بودند. به گزارش میدل ایست مانیتور، دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور وقت آمریکا، با وعده بازگرداندن بازدارندگی و تضمین آزادی کشتیرانی، عملیاتی گسترده نظامی با عنوان «عملیات سوار خشن» علیه حوثی‌ها آغاز کرد. این کمپین که هزینه‌ای بیش از یک میلیارد دلار داشت و شامل گروه‌های ضربتی ناو هواپیمابر، بمب‌افکن‌های B-2 و موشک‌های پیشرفته بود، هدفش تضعیف توان نظامی حوثی‌ها بود. اما تنها دو ماه پس از آغاز عملیات، در ششم مه ۲۰۲۵، ترامپ به طور ناگهانی از توافق آتش‌بس با حوثی‌ها خبر داد؛ توافقی که بدون هماهنگی با اسرائیل انجام شد و عملاً منجر به توقف درگیری‌های آمریکا و یمن گردید.

عملیات نظامی آمریکا که در مارس ۲۰۲۵ شروع شد، با هدف نابودی زرادخانه موشکی، پهپادها و زیرساخت‌های نظامی حوثی‌ها طراحی شده بود. اما با وجود هزینه هنگفت و به‌کارگیری تسلیحات پیشرفته، اهداف استراتژیک آن محقق نشد. به گزارش میدل ایست مانیتور، عملیات Rough Rider بیش از ۸۰۰ هدف را هدف قرار داد، اما تأثیر محدودی بر توان حوثی‌ها داشت. حوثی‌ها با اتکا به مراکز زیرزمینی و حمایت ایران، نه تنها در برابر حملات مقاومت کردند بلکه حملات خود به کشتی‌های تجاری و نظامی را افزایش دادند. این وضعیت بزرگ‌ترین چالش برای هژمونی دریایی آمریکا از زمان جنگ جهانی دوم بود؛ چرا که حوثی‌ها جسورتر شده و حتی کشتی‌های جنگی آمریکایی را نیز هدف گرفتند.

به گزارش میدل ایست مانیتور، بخشی از ناکامی عملیات به دلیل تمرکز بیش از حد آمریکا بر راهکارهای نظامی بود. پاسخ‌های صرفاً نظامی قادر به حل بحران دریای سرخ نبودند، چرا که ریشه‌های این بحران در تنش‌های منطقه‌ای و مسائل داخلی یمن قرار داشت. همچنین فقدان هماهنگی با بازیگران منطقه‌ای مانند عربستان سعودی و امارات که پیش‌تر در ائتلاف ضد حوثی‌ها فعال بودند، به شکست این عملیات دامن زد. مشابه عملیات Prosperity Guardian در دوره بایدن که نتوانست اعتماد به مسیرهای کشتیرانی دریای سرخ را بازگرداند، رویکرد تهاجمی‌تر ترامپ نیز محدودیت‌های مشابهی داشت. با وجود افزایش حملات، کمپین او نتوانست عملیات حوثی‌ها را به طور کامل متوقف کند.

ششم مه ۲۰۲۵، دونالد ترامپ اعلام کرد که آمریکا بمباران‌ها را متوقف می‌کند و در مقابل حوثی‌ها حملات خود به کشتی‌های آمریکایی را متوقف خواهند کرد. این توافق که با میانجی‌گری عمان حاصل شد، به عنوان اقدامی برای کاهش تنش‌ها معرفی شد اما به سرعت به عنوان شکست راهبردی آمریکا تعبیر گردید. به گزارش میدل ایست مانیتور، حوثی‌ها در حالی که حملات به کشتی‌های آمریکایی را متوقف کردند، به حملات خود علیه اسرائیل ادامه دادند. این موضوع محدودیت‌های توافق را نشان داد و کمبود هماهنگی با اسرائیل، متحد کلیدی آمریکا، را برجسته کرد.

گزارش میدل ایست مانیتور تأکید می‌کند که غافلکیر کردن اسرائیل و بنیامین نتانیاهو در این فرایند بسیار قابل توجه بود. اسرائیل که کاملاً غافلگیر شد، بلافاصله پس از اعلام آتش‌بس، حمله موشکی حوثی‌ها به فرودگاه بن‌گوریون در تل‌آویو را با حملات تلافی‌جویانه به بندر حدیده و فرودگاه صنعا پاسخ داد. ترامپ این توافق را به عنوان خروج از «باتلاق یمن» معرفی کرد اما تأکید کرد که این پایان درگیری‌ها نیست. به گزارش میدل ایست مانیتور، حوثی‌ها به رهبری عبدالمکلیک الحوثی این توافق را «شکست بزرگ آمریکا» نامیدند و آن را به مثابه پیروزی خود قلمداد کردند، در حالی که نشریه The Economist از آن به عنوان «قرارداد فاوستی» یاد کرد که کنترل حوثی‌ها بر یمن را تقویت کرد.

عوامل متعددی در شکست جنگ ترامپ علیه حوثی‌ها نقش داشتند. نخست، اتکا بیش از حد به راه‌حل‌های نظامی پیچیدگی ژئوپلیتیکی منطقه را نادیده گرفت. کمپین هوایی آمریکا به کشورهای اروپایی و خلیج فارس اجازه داد که به نوعی «سوار بر امواج» باشند و بار مالی و نظامی نامتناسبی بر دوش آمریکا قرار گرفت. ترکیب بی‌میلی منطقه‌ای برای مشارکت و مقاومت بالای حوثی‌ها بحران را طولانی‌تر کرد.

دوم، هماهنگی ضعیف داخلی و مدیریت عملیاتی نادرست در دولت ترامپ نقش مهمی ایفا کرد. به گزارش میدل ایست مانیتور، انتشار تصادفی برنامه‌های نظامی در اپلیکیشن Signal، نقص بزرگی در هماهنگی و امنیت عملیاتی را نشان داد. این حادثه همراه با انتصاب‌هایی مانند پیت هگزث به عنوان وزیر دفاع که رویکردی تهاجمی داشت، استراتژی نظامی‌محور را بیش از پیش تقویت کرد.

سوم، نادیده گرفتن ابعاد اقتصادی و تجاری نیز در شکست نقش داشت. شرکت‌های کشتیرانی فقط به دلیل تهدیدات امنیتی از دریای سرخ دوری نکردند بلکه به خاطر کاهش تقاضای جهانی به دلیل سیاست‌های تجاری ترامپ، اهمیت بازگرداندن کشتیرانی دریای سرخ کاهش یافت. این موضوع اهداف اعلام‌شده کمپین را تضعیف کرد.

جنگ ناکام ترامپ و توافق آتش‌بس پیامدهای عمیقی برای اعتبار آمریکا و موقعیت حوثی‌ها در یمن داشت. برای آمریکا، این شکست جایگاه منطقه‌ای و جهانی‌اش را تضعیف کرد. حوثی‌ها پس از تحمل بیش از هزار حمله هوایی قدرتمند، قوی‌تر ظاهر شدند و شک و تردیدها نسبت به کارآمدی نظامی آمریکا را افزایش دادند. استفاده گسترده از تسلیحات هدایت‌شونده دقیق که برای درگیری‌های احتمالی با چین حیاتی هستند، نگرانی‌هایی در فرماندهی هند-پاسیفیک آمریکا ایجاد کرد.

علاوه بر این، تصمیم واشنگتن برای کنار گذاشتن اسرائیل تنش‌هایی میان متحدان کلیدی ایجاد کرد. حملات تلافی‌جویانه اسرائیل به یمن بدون هماهنگی با آمریکا، شکاف‌هایی در ائتلاف منطقه‌ای را آشکار ساخت. عدم مشارکت اروپا نیز آمریکا را در مدیریت بحران دریای سرخ منزوی کرد.

برای حوثی‌ها، آتش‌بس جایگاه آنان را در یمن و منطقه تقویت کرد. به گزارش میدل ایست مانیتور، آن‌ها این توافق را پیروزی قلمداد کردند و کنترل خود بر بخش‌های وسیعی از کشور را تثبیت کردند. حملات مداوم به اسرائیل علی‌رغم آتش‌بس با آمریکا، اهداف منطقه‌ای حوثی‌ها و عزم راسخ آنان برای نقش‌آفرینی در تحولات خاورمیانه و حتی جهان را نشان داد. اکنون روشن است که حوثی‌ها بدون شک می‌توانند با تهدید مسیرهای کشتیرانی دریای سرخ اقتصاد جهانی را دچار اختلال کنند.

جنگ ترامپ در سال ۲۰۲۵ علیه حوثی‌ها نمونه‌ای بارز از شکست راهبردی سیاست خارجی آمریکا است. عملیاتی پرهزینه که با هدف بازگرداندن بازدارندگی و امنیت دریای سرخ آغاز شد، نه تنها نتوانست توان حوثی‌ها را تضعیف کند بلکه به توافق آتش‌بس انجامید که محدودیت‌های دیپلماتیک و نظامی آمریکا را عیان ساخت. توافق آتش‌بس ششم مه ۲۰۲۵ که بدون هماهنگی با اسرائیل به دست آمد، این ناکامی را نمایان کرد؛ توافقی که حملات حوثی‌ها به اسرائیل را متوقف نکرد و در عوض جایگاه منطقه‌ای آن‌ها را تقویت کرد.

ریشه‌های این شکست در اتکای بیش از حد به راهکارهای نظامی، هماهنگی داخلی ضعیف و غفلت از پیچیدگی‌های ژئوپلیتیکی و اقتصادی منطقه نهفته است. برای آمریکا این جنگ اعتبارش را تضعیف کرد و منابع نظامی‌اش را به چالش کشید، در حالی که حوثی‌ها قدرتمندتر و جسورتر شدند. آینده امنیت دریای سرخ و ثبات یمن وابسته به توانایی جامعه بین‌الملل در تدوین رویکردی چندجانبه است که فراتر از نظامی‌گری رفته و دیپلماسی، همکاری و واقعیت‌های اقتصادی منطقه‌ای را در بر گیرد. بدون چنین تغییری، دریای سرخ همچنان کانون بحرانی پایدار باقی خواهد ماند.

Read Entire Article