ایستادن مرد اسرائیلی توی روی اسرائیلی‌ها: تازه‌واردهای یهودی احمق‌اند!/چرا راستش را نمی‌گویید؟

2 hours ago 1

 تازه‌واردهای یهودی احمق‌اند!/چرا راستش را نمی‌گویید؟

به گزارش خبرنگار فرهنگی تابناک، کتاب «پسر ژنرال؛ مواجهه رو در روی یک صهیونیست با واقعیت‌های فلسطین» نوشته میکو پِلِد اردیبهشت امسال (۱۴۰۴) با ترجمه فاطمه تشکری جهرمی توسط انتشارات کتابستان معرفت منتشر و در نمایشگاه کتاب تهران عرضه شد. این‌کتاب توسط یک اسرائیلی نوشته شده که روزگاری صهیونیست بود اما امروز دیگر خود را صهیونیست نمی‌خواند؛ بلکه می‌گوید طرفدار صلح و دوست فلسطینی‌هاست. 

میکو پلد از نظر فرهنگی و اجتماعی، پدیده جالبی است؛ یکی از اسرائیلی‌هایی که با واقعیت بی‌تعارف و بی‌پرده وجود استعماری خود در فلسطین روبرو شده و به دشمنان سازمان و ساختار یهودی دولت رژیم صهیونیستی تبدیل می‌شوند. پلد تا کنون چندبار در تظاهرات و تجمعات اعتراضی فلسطینی‌ها شرکت کرده، توسط سربازان اسرائیلی دستگیر و دوباره آزاد شده است. او به این‌چرخه ادامه می‌دهد. 

قسمت اول مرور و بررسی خاطرات این‌مرد اسرائیلی‌ِ ضداسرائیل در پیوند زیر قابل دسترسی و مطالعه است:

* «ژنرال اسرائیلی که عرب‌ها را شکست داد و دوست فلسطینی‌ها شد!/حلقه گل عرفات روی قبر پلد»

در ادامه مشروح قسمت دوم از این‌مرور و بررسی را می‌خوانیم؛

* آهای اولمرت، آهای باراک! چرا راستش را به مردم نمی‌گویید؟

پاییز ۱۹۹۷ سمدار دختر خواهر میکو پلد در جریان یک‌عملیات شهادت‌طلبانه دو فلسطینی کشته شد و طی ۷ روز عزاداری خانواده‌اش برای او، ایهود اولمرت و ایهود باراک به خانه خواهر پلد رفتند. او هم در حضور این دولتمردان صهیونیست گفت «چرا به مردم نمی‌گویید علت همه این‌بدبختی‌ها و مصیبت‌ها اشغال سرزمین دیگران است؟ برای نجات جان انسان‌ها راه درست این است که به اشغال پایان دهیم و برای صلحی عادلانه با فلسطینی‌ها گفت‌وگو کنیم.»

این‌سخنان از جانب فرزند یک‌ژنرال بلندپایه و پیروز اسرائیلی (متی پلد) باعث شد باراک با نگاه تندی نگاهش کند و هنگام خروج از خانه عزاداران، با همه دست دهد جز او. یکی از همراهان ایهود باراک هم به میکو پلد گفت از سیاست سر در نمی‌آورد و بی‌تجربه است. 

نویسنده کتاب «پسر ژنرال»، بنیامین نتانیاهو را هم از دیگر کسانی می‌داند که در خون خواهرزاده‌اش دست دارند. به گفته پلد «او (نتانیاهو) زمان مرگ سمدار، نخست‌وزیر بود.» بد نیست ما هم به این‌نکته اشاره کنیم که نتانیاهو هم مانند دیگر دولتمردان آمریکا و رژیم صهیونیستی پیش‌تر یک‌نظامی و به‌طور دقیق‌تر چترباز و عضو یگان تکاوران ویژه ارتش اسرائیل (سایرت متکال) بوده است. برادر بزرگتر یوناتان (یونی) هم از دید صهیونیست‌ها یک‌قهرمان جنگ است که در جولای ۱۹۷۶ در جریان سرکوب عملیات گروگان‌گیری در فرودگاه انتبه کشته شد. 

میکو پلد در کتاب «پسر ژنرال» می‌گوید سال‌ها ساده‌لوحانه بی‌بی (نتانیاهو) را تحسین می‌کرده اما با ورود این‌چهره نظامی به سیاست، آن‌احساس تحسین خیلی‌زود در وجودش از بین رفته است: «به نظرم او ریاکار و فرصت‌طلب بود و دیدگاه‌های جنگ‌طلبانه داشت. برایم روشن بود که هیچ‌دولتی تحت امر او صلح را به پیش نخواهد برد.»

در کنار میکو پلد، نظر خواهر سابقا صهیونیستش به‌عنوان مادر سمدار (دختر کشته‌شده) هم نقل می‌شود. این‌زن یهودی با نام نوریت باور داشته هر سیاست‌مدار اسرائیلی که به اشغال و ستم علیه فلسطینیان پایان ندهد، مسئول مرگ اسرائیلی‌ها و فلسطینی‌هاست. نوریت همچنین معتقد بوده مساله سیاست یا عدم توانایی در رسیدن به توافق نیست، بلکه بی‌رحمی، طمع به زمین، قدرت‌طلبی و نبود اراده برای پایان دادن به جنگ است. 

کشته‌شدن خواهرزاده میکو پلد، سرعت بیشتری به تحول درونی و دیدن واقعیت توسط او داد و به‌قول خودش، تحول درونی و بیرونی‌اش روز به روز شدیدتر می‌شد. در آن‌ایام وقتی با یهودیان آمریکایی دیدار می‌کرد، نگاه خود را درباره جنگ تاریخی اسرائیل و فلسطین بی‌پرده بیان می‌کرد که باعث ناراحتی آن‌ها می‌شد. نویسنده «پسر ژنرال» می‌گوید: «بیشتر آن‌ها ترجیح می‌دادند اسراییل را خوب و عرب‌ها را بد ببینند.»

* این‌حرف برایم سنگین بود!

فرزند ژنرال متی پلد مقاطعی از زندگی خود را در آمریکا و شهر سن‌دیگو سپری کرده است. در روزهای زندگی در آمریکا، او عضو یکی از جلسات ماهانه گفتگوی گروهی یهودی – فلسطینی بود که یکی از دوستان فلسطینی‌اش با نام مجید درباره تاریخ جنگ یهود با فلسطین درباره چرایی موفقیت اشغال فلسطین توسط صهیونیست‌ها به او گفته است: «فلسطینی‌ها به سختی ۱۰ هزار جنگجو داشتند اما هاگانا و سایر شبه‌نظامیان یهودی دست کم سه برابر این تعداد نیرو داشتند یا شاید هم بیشتر.»

میکو پلد می‌گوید شنیدن این‌حرف برایش بسیار سنگین بوده چون با تمام روایت‌ها و نقل‌هایی که شنیده بوده تضاد داشته است؛ اینکه نیروهای یهودی در سال ۱۹۴۸ از نظر نظامی برتری نداشتند و اینکه آنان برای دفاع در برابر حملات عرب‌ها جنگیده بودند. سخنان مجید باعث شد میکو پلد به این‌واقعیت مهم پی ببرد که اسرائیل، آن‌داوودی نیست که در دستگاه تبلیغاتی یهود مقابل جالوت عرب‌ها از خود دفاع می‌کند و تک و تنهاست! 

به این‌ترتیب پسر ژنرال از محدوده امن دانسته‌های (جعلی) خود خارج شد و قدم به دریای ناشناخته‌ها (واقعیات) گذاشت.

* رویارویی با واقعیت تلخ؛ اسرائیل چه‌طور متولد شد؟

قدم‌زدن در محدوده واقعیت با کمک مجید انجام شد که چندکتاب از نویسندگان اسرائیلی را به میکو پلد معرفی کرد؛ بنی موریس، ایلان پاپه و آوی شلیم. این‌نویسندگان بنا به گفته پلد، چیزی را تایید می‌کردند که فلسطینی‌ها سال‌ها مدعی‌اش بودند: «چیزی که جهان مدت‌هاست می‌داند؛ اسرائیل پس از آن‌که شبه‌نظامیان یهودی، سرزمین فلسطین را اشغال و ساکنان آن را به زور تبعید کردند تاسیس شد.» (صفحه ۱۵۷)

میکو پلد درباره روبه‌رو شدن با این‌حقیقت که اسرائیل چگونه متولد شده، می‌گوید «احساس کردم مانند کودکی هستم که تازه دارد راه رفتن را یاد می‌گیرد.» این‌واقعیت، در تضاد با همه افسانه‌های قهرمانی و رستگاری یهود بود که او در کودکی شنیده بود و به این‌درک رسید که «این افسانه‌ها توسط دولت جدید یهودی ساخته شده و تداوم پیدا کرده بودند که می‌خواست تصویر داود در برابر جالوت را اثبات کند.»

از آن به بعد فرزند ژنرال متی پلد هرجا می‌رفت، سنجاق‌سینه‌های پرچم فلسطین و اسرائیل را کنار هم به یقه کت خود می‌زد. 

 تازه‌واردهای یهودی احمق‌اند!/چرا راستش را نمی‌گویید؟

* فلسطینی‌ها به پدرم «ابوسلام» می‌گفتند/تعجب‌کردم این‌قدر خوبند!

قدم بعدی میکو پلد برای رویارویی با واقعیت فلسطین این بود که از دیوارکشی‌های اسرائیل عبور کرده و وارد زندگی فلسطینی‌ها شود. او با دیدن جامعه مردم فلسطین، به این‌نتیجه رسید که شهرهای فلسطینی فضایی برای توسعه ندارند چون اسرائیل اکثر زمین‌هایشان را تصاحب کرده است. او در کتابش درباره رفتار مردم فلسطین با خودش به‌عنوان یک‌ اسرائیلی می‌گوید: «بعد از چندبار متوجه شدیم که مردم یا نسبت به ما بی‌تفاوت‌اند یا مشتاق کمک‌کردن هستند. تعجب کردم. چرا این‌آدم‌ها که فکر می‌کردم دشمن‌اند، این‌قدر خوب‌اند. (صفحه ۱۷۶)

میکو پلد در مناطق اشغالی و کرانه باختری با سلام و احترام مردم فلسطین روبرو شد که از پدرش با لقب «ابوسلام» یاد می‌کردند و با ابراز احساسات دستش را می‌فشردند. او در آن‌دیدار و گفتگوها با مردم فلسطین، برای اولین‌بار داستان‌هایی از مخالفت شدید پدرش با اشغال گسترده اراضی فلسطینی، کمک‌هایش به کسانی که مشکلات قانونی داشتند و سخنرانی‌هایش علیه بی‌عدالتی در مواقعی که مردم بازداشت یا تبعید می‌شدند، شنید.

واقعیت بعدی که پلد به‌طور تدریجی با آن روبرو شد، این بود که دلایل امنیتی که مقامات اسرائیل برای ساخت دیوارهای حائل و ایست‌های بازرسی بیان می‌کردند، بیشتر برای القای ترس به صهیونیست‌ها و تداوم تنش بود تا چیز دیگر. 

* تازه‌واردهای یهودی خیلی احمق‌اند!

سفر به اراضی اشغالی فلسطین، از جوانب دیگر برای میکو پلد بسیار تعجب‌آور بوده است. او بی‌عدالتی و ظلم به فلسطینی‌ها را در مقابل مهاجران تازه‌وارد یهودی دیده و می‌گوید: «تعجب‌آور بود که این‌مهاجران تازه‌وارد، با وجود اینکه به‌سختی عبری بلد بودند، فقط به‌خاطر یهودی‌بودنشان، حقی در این‌زمین‌ها داشتند؛ حقی که فلسطینی‌ها از آن محروم بودند. باورکردنی نبود.»

در یکی از سفرها به مناطق مختلف اشغالی فلسطین که میکو پلد با دوستی فلسطینی همراه بوده، سرباز پشت پیشخان بررسی مدارک، برای بی‌احترامی به مرد فلسطینی، آن‌ها را معطل می‌کند که این‌مساله باعث خشم میکو پلد می‌شود که در این‌باره در کتابش می‌نویسد: «کسی که خودش تازه‌وارد یک‌کشور شده است، خیلی باید متکبر و احمق باشد که بزرگ‌تری را ( که هم خودش و هم اجدادش اهل آن‌کشورند) منتظر نگه دارد. ولی چیزی نگفتم.»

* بخش اعظم مبارزه فلسطین بدون خشونت است

دریافت بعدی میکو پلد از سفر و مواجهه مستقیم با فلسطین این است که بیشتر فلسطینی‌هایی که در زندا‌ن‌های اسرائیل به سر می‌برند، به‌جرم مقاومت سیاسی بدون خشونت محکوم شده‌اند. بخش اعظم مقاومت فلسطینی همواره بدون خشونت بوده اما این‌مبارزه مسلحانه است که توجه رسانه‌ها را به خود جلب می‌کند. ارتش اسرائیل هم هیچ‌وقت به هیچ‌کس و هیچ‌کجا پاسخگو نیست. 

* ایستادن مرد اسرائیلی توی روی اسرائیلی‌ها/ چه‌طور جرات می‌کنی؟

نویسنده کتاب «پسر ژنرال» بدون اجازه دولت اسرائیل و جسورانه وارد بیت‌اللحم شد. که این‌ورود به محدوده ممنوعه، باعث شد او را با تهدید اسلحه به دفتر فرمانده ایست بازرسی ببرند. او هم پس از ورود به اتاق فرمانده اسرائیلی، با صدای بلند فریاد زد: «چه‌طور جرات می‌کنی اینجا بنشینی و برای من سخنرانی کنی، در حالی که فرمانده این دم و دستگاه وحشتناک هستی و اشغالگری بی‌رحمانه و غیرقانونی را اجرا می‌کنی؟ تو یک‌جنایتکار و مایه شرمساری کشورت هستی.»

فریادهای میکو پلد باعث شد او را برای بازجویی به مرکز پلیس اورشلیم منتقل کنند و آن‌جا به او هشدار دهند اگر دوباره در منطقه A دیده شود، با جریمه سنگین یا دستگیری روبرو می‌شود. او ضمن روایت این‌ماجرا می‌گوید ناامیدی‌اش از اسرائیل وارد مرحله جدیدی شد؛ چون «مردم خودم مرا به خاطر انجام یک‌کار خیرخواهانه بازداشت کرده بودند.» (صفحه ۲۰۳)

صادق وفایی

ادامه دارد ...

Read Entire Article