بررسی مواضع سه مقام آمریکایی درباره ایران

4 hours ago 1

کد خبر: ۳۰۳۶۳۲

تاریخ انتشار: ۲۰:۱۵ - ۰۱ خرداد ۱۴۰۴

بررسی اظهارات رئیس‌جمهور و وزیر خارجه آمریکا و نماینده واشنگتن در مذاکرات غیرمستقیم با تهران، نشان می‌دهد که ایالات متحده از یک استراتژی چندلایه استفاده می‌کند: ترکیب دیپلماسی رسانه‌ای با فشار حداکثری، به‌گونه‌ای که هرگونه شکست مذاکرات را به گردن ایران بیندازد.

نگاهی به رویکرد سه مقام ارشد آمریکا نسبت به ایران

اقتصاد۲۴- در سال‌های اخیر، مذاکرات هسته‌ای ایران و آمریکا در فضایی از تناقض‌های آشکار پیش رفته، از یک سو، دولت بایدن با شعار «بازگشت به برجام» وارد شد، اما از سوی دیگر، پیش‌شرط‌های جدیدی مانند «توقف کامل غنی‌سازی» را مطرح کرد که حتی از مواضع ترامپ هم فراتر رفت.

این تحلیل به بررسی اظهارات سه مقام کلیدی آمریکا—ویتکاف (کارگزار مذاکرات)، مارک روبیو (وزیر خارجه) و دونالد ترامپ (رئیس‌جمهور) —در بازه زمانی فروردین تا اردیبهشت ۱۴۰۴ می‌پردازد.

ویتکاف؛ کارگزار دیپلماسی تهاجمی نرم و چندلایه

اظهارات استیو ویتکاف در دو ماه گذشته نشان‌دهنده یک راهبرد رسانه‌ای هدفمند و چندلایه از سوی آمریکا برای کنترل گفتمان مذاکرات هسته‌ای با ایران است. در ابتدا، با توصیف فضای مذاکرات به‌عنوان «سازنده» و «دلگرم‌کننده»، آمریکا تلاش کرد تصویری مثبت از مسیر گفت‌و‌گو‌ها به مخاطب بین‌المللی ارائه دهد تا از منظر افکار عمومی خود را طرفدار مذاکره و منطق جلوه دهد؛ اما در ادامه، با تاکید مکرر بر «خط قرمز» یعنی حذف کامل توانایی غنی‌سازی ایران حتی در سطوح بسیار پایین (۱٪)، واشنگتن عملاً توپ را در زمین ایران انداخته و مسئولیت هرگونه شکست احتمالی را متوجه تهران کرده است.

تکرار گزاره‌هایی مانند «بازرسی‌های شدیدتر»، «کاهش به غنی‌سازی ۳.۶۷٪» و «هیچ سطحی از غنی‌سازی قابل قبول نیست»، در واقع مهندسی ذهن مخاطب رسانه‌ای برای تثبیت یک چارچوب غیرقابل مذاکره و انفعالی برای طرف ایرانی است؛ چارچوبی که کاملاً با توافقات گذشته در تعارض است.

ترکیب واژگان نرم (سازنده، دلگرم‌کننده) با محتوای سخت‌گیرانه (صفر درصد غنی‌سازی) نشان می‌دهد که سیاست آمریکا در حال بهره‌گیری از یک تاکتیک «دوگانه‌سازی امید/تحمیل» است تا هم افکار عمومی داخلی و متحدان اروپایی را آرام نگه دارد و هم فشار حداکثری خود را بر ایران حفظ کند.

در تحلیل رسانه‌ای، می‌توان گفت این سبک بیان، یک دیپلماسی تهاجمی در قالب کلمات نرم است که تلاش می‌کند فشار سیاسی را پشت نقاب گفت‌و‌گو مخفی کند. این خط تبلیغاتی با تمرکز بر «خط قرمز‌های غیرقابل تعدیل» می‌کوشد تا اگر ایران عقب‌نشینی نکرد، افکار عمومی را برای تقابل بعدی آماده کند. در واقع، اظهارات ویتکاف نه پیام مذاکره، بلکه پیام اتمام حجت رسانه‌ایست.

روبیو؛ بازیگر راهبردی در جنگ ادراکی علیه ایران

اظهارات مارکو روبیو در دو ماه گذشته بیانگر موضع‌گیری صریح و امنیت‌محور جناح تندرو در آمریکا نسبت به ایران است؛ موضعی که تلاش دارد چارچوب رسانه‌ای مذاکرات را به سمت امنیت‌زدایی از ایران و مشروع‌سازی فشار حداکثری سوق دهد.

روبیو با تکرار مداوم این گزاره که «ایران باید از غنی‌سازی دست بردارد» و «هیچ‌گاه نباید به سلاح هسته‌ای برسد»، در واقع افکار عمومی داخلی آمریکا و متحدان منطقه‌ای این کشور مانند اسرائیل و عربستان را برای حفظ تقابل دائم با ایران آماده می‌کند.

او با طرح این که «تحریم‌ها باید باقی بماند تا ایران به میز مذاکره بازگردد»، در حال تثبیت گفتمان «تحریم به‌عنوان ابزار دیپلماسی» است، نه به‌عنوان فشار موقت.

این نگاه آشکارا برخلاف دیپلماسی چندجانبه‌گرایانه‌ای است که به دنبال معامله و مصالحه است. ترکیب این جملات، یک سناریوی فرسایشی و بلندمدت علیه برنامه هسته‌ای ایران را در ذهن مخاطب نهادینه می‌کند؛ سناریویی که در آن امنیت بین‌المللی به‌عنوان گروگان اصلی تصویر می‌شود و ایران، بازیگر غیرقابل اعتماد.

از نگاه رسانه‌ای، روبیو در حال ایفای نقش سخنگوی جریان سیاست‌گذاری بازدارنده درون سیستم آمریکاست؛ خط تبلیغاتی او ساده‌سازی بحران، ترس‌افکنی و حذف گزینه‌های میانه است. این سبک بیانی در نهایت کارکردی دوقلو دارد «هم فشار بر کاخ سفید برای نرفتن به سمت توافق و هم شکل‌دهی به افکار عمومی برای پذیرش طولانی شدن بحران». به طور خلاصه، روبیو نه فقط یک سیاستمدار، بلکه یک بازیگر راهبردی در جنگ ادراکی علیه ایران است.


بیشتر بخوانید: غنی‌سازی صفر؛ جدال رسانه‌ای یا چرخشی دیپلماتیک؟/ تاکید بر غنی‌سازی اهرم فشار با هدف کسب امتیاز حداکثری


ترامپ؛ همچنان متناقض، اما هدفمند

اظهارات دونالد ترامپ در دو ماه گذشته نمایانگر یک راهبرد رسانه‌ای متناقض، اما هدفمند است که همزمان از امید به توافق و تهدید به زور بهره می‌برد؛ الگویی که به‌روشنی بازتاب‌دهنده سبک شخصیتی و سیاسی ترامپ در حوزه سیاست خارجیست.

در یک سوی این طیف، ترامپ می‌کوشد فضای مذاکرات را امیدوارانه و در حال پیشرفت نشان دهد (با عباراتی مثل «ایران تمایل نشان داده» یا «به توافق نزدیک هستیم») و در سوی دیگر، با تهدیدات عریان همچون «بمباران شدید» یا «تخریب کامل برنامه هسته‌ای»، در تلاش است هیبت رسانه‌ای خود را در موضع دست بالا حفظ کند.

این دوگانه‌سازی عمدی بین «پیشنهاد» و «تهدید»، یک تکنیک آشنا در گفتمان ترامپیستی است؛ تکنیکی که در رسانه‌ها نیز به‌راحتی بازنشر می‌شود، چون قابلیت تیترسازی دارد و باعث چرخش مداوم گفتمان رسانه‌ای حول نام ترامپ می‌شود؛ مهم‌تر آنکه ترامپ با تاکید تکرارشونده بر «توقف کامل غنی‌سازی»، در حال بازتعریف مرز‌های توافق هسته‌ای گذشته به‌نفع یک توافق حداکثری و تحمیلی است، نه بازگشت به برجام. او در واقع پیام می‌دهد که «توافق، فقط با شروط من ممکن است».

از منظر تحلیل رسانه‌ای، این سبک اظهارنظر، نه نشانه بی‌برنامگی بلکه بازی حساب‌شده در زمین جنگ ادراکی است: القای فشار، ترس، پیشرفت و سلطه به‌طور همزمان.

ترامپ نه صرفاً درباره برنامه هسته‌ای ایران، بلکه درباره قدرت تصمیم‌گیری خود در برابر دولت بایدن و متحدان جهانی‌اش صحبت می‌کند. این خط تبلیغاتی، ترامپ را در موقعیت «منجی قاطع» بازسازی می‌کند؛ نقشی که او هم در انتخابات و هم در صحنه دیپلماسی بین‌المللی به آن نیاز دارد.

بررسی مواضع این سه مقام نشان می‌دهد که آمریکا نه به دنبال یک توافق متقابل، بلکه در پی تحمیل یک چارچوب شکست‌خورده از پیش تعیین‌شده است:

• ویتکاف با زبان دیپلماتیک، اصل «غنی‌سازی صفر درصد» را طبیعی‌سازی می‌کند.

• روبیو با امنیت‌سازی از ایران، فضای داخلی آمریکا را برای تحریم‌های بیشتر آماده می‌سازد.

• ترامپ با تهدید و امیدواری متناوب، توافق‌پذیری ایران را می‌آزماید.

راهکار پیشنهادی برای ایران:

۱. افشای سیستماتیک این تناقض‌ها در رسانه‌های بین‌المللی.

۲. تقویت روایت «حق غنی‌سازی صلح‌آمیز» با استناد به NPT.

۳. استفاده از ظرفیت‌های حقوقی بین‌المللی برای فشار به آمریکا.

منبع: فارس

Read Entire Article