کد خبر: ۳۱۹۸۶۱
تاریخ انتشار: ۱۵:۳۰ - ۲۱ مرداد ۱۴۰۴
تحلیل فارنپالیسی:
گزارش فارنپالیسی نشان میدهد که اسرائیل و ایران در آستانه دومین رویارویی مستقیم قرار دارند؛ جنگی که به باور کارشناسان، بهمراتب خونینتر از نبرد نخست خواهد بود. تلآویو ممکن است پیش از پایان سال، حتی تا اواخر اوت، حملهای تازه آغاز کند و تهران نیز اینبار آماده است از همان ابتدا با پاسخی سریع و قاطع، معادله میدان را تغییر دهد.
اقتصاد۲۴- تریتا پارسی، تحلیلگر سیاسی و معاون اجرایی مؤسسه کویینسی در یادداشتی برای فارن پالیسی نوشت: ایران انتظار این حمله را دارد و برای آن آماده میشود. در جنگ اول، ایران بازی طولانی را در پیش گرفت و حملات موشکی خود را با پیشبینی یک درگیری طولانیمدت مدیریت کرد. اما در دور بعدی، ایران احتمالاً از همان ابتدا قاطعانه حمله خواهد کرد تا هرگونه تصور امکان سلطه نظامی اسرائیل بر آن را از بین ببرد.
در نتیجه، جنگ پیشرو احتمالاً بسیار خونینتر از جنگ اول خواهد بود. اگر دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا، بار دیگر تسلیم فشارهای اسرائیل شود و به این درگیری بپیوندد، ایالات متحده ممکن است با یک جنگ تمامعیار با ایران مواجه شود که در مقایسه، جنگ با عراق به نظر ساده خواهد آمد.
از جنگ ژوئن تا امروز؛ اهداف تحققیافته و ناکامیها
جنگ ژوئن اسرائیل هرگز صرفاً درباره برنامه هستهای ایران نبود. بلکه هدف آن تغییر توازن قدرت در خاورمیانه بود، با این حال قابلیتهای هستهای ایران عامل مهمی بود، اما تعیینکننده نبود. بیش از دو دهه، اسرائیل ایالات متحده را تحت فشار قرار داده تا علیه ایران اقدام نظامی انجام دهد تا آن را تضعیف کرده و توازن منطقهای مطلوبی را که اسرائیل به تنهایی قادر به دستیابی به آن نیست، بازگرداند.
ناکامی در فروپاشی ساختار قدرت در تهران
در این زمینه، حملات اسرائیل سه هدف اصلی فراتر از تضعیف زیرساختهای هستهای ایران داشت: کشاندن ایالات متحده به یک درگیری نظامی مستقیم با ایران، براندازی حکومت ایران، و تبدیل ایران به یک سوریه یا لبنان دیگر - کشورهایی که اسرائیل میتواند بدون دخالت آمریکا و با مصونیت آنها را بمباران کند. تنها یکی از این سه هدف محقق شد. علاوه بر این، ترامپ برنامه هستهای ایران را "نابود" نکرد و این برنامه به نقطهای عقب رانده نشده که بتوان گفت مسئله حل شده است.
به عبارت دیگر، با حملات ژوئن، اسرائیل در بهترین حالت به یک پیروزی نسبی دست یافت. نتیجه مطلوب آن این بود که ترامپ به طور کامل وارد عمل شود و نیروهای متعارف و زیرساختهای اقتصادی ایران را هدف قرار دهد. اما در حالی که ترامپ طرفدار اقدامات نظامی سریع و قاطع است، از جنگ تمامعیار هراس دارد. استراتژی او در حمله به تأسیسات هستهای ایران به گونهای طراحی شده بود که تشدید تنش را محدود کند، نه اینکه آن را گسترش دهد. در کوتاهمدت، ترامپ موفق شد - که به نارضایتی اسرائیل منجر شد -، اما در بلندمدت، او اجازه داد اسرائیل او را در چرخهای از تشدید تنش به دام بیندازد.
امتناع او از تشدید تنش فراتر از یک کارزار بمباران محدود، دلیل اصلی توافق اسرائیل با آتشبس بود. با ادامه جنگ، اسرائیل متحمل خسارات سنگینی شد: دفاع هوایی آن تضعیف شد و ایران در نفوذ به آن با موشکهای خود مؤثرتر عمل کرد. اگرچه اسرائیل احتمالاً در صورت تعهد کامل ایالات متحده به ادامه درگیری ادامه میداد، اما زمانی که مشخص شد حملات ترامپ یکبار مصرف هستند، محاسبات تغییر کرد. اسرائیل موفق شد ترامپ و ایالات متحده را به جنگ بکشاند، اما نتوانست آنها را در آن نگه دارد.
دو هدف دیگر اسرائیل، اما به وضوح شکست خوردند. با وجود موفقیتهای اطلاعاتی اولیه - مانند کشتن ۳۰ فرمانده ارشد و ۱۹ دانشمند هستهای - اسرائیل تنها توانست به طور موقت فرماندهی و کنترل ایران را مختل کند. ظرف ۱۸ ساعت، ایران اکثر یا همه این فرماندهان را جایگزین کرد و یک حمله موشکی سنگین را آغاز کرد که توانایی آن را در هضم خسارات قابلتوجه و همچنان انجام یک ضدحمله قوی نشان داد.
پیامدهای داخلی جنگ اول برای ایران؛ از انسجام ملی تا تقویت بازدارندگی
اسرائیل امیدوار بود که حملات اولیهاش باعث وحشت در حکومت ایران شود و سقوط آن را تسریع کند. به گزارش واشنگتن پست، مأموران موساد که به زبان فارسی مسلط بودند، با تلفنهای همراه مقامات ارشد ایرانی تماس گرفتند و آنها را تهدید کردند که در صورت عدم انتشار ویدئوهایی برای محکوم کردن نظام و اعلام جدایی علنی، آنها و خانوادههایشان را خواهند کشت. بیش از ۲۰ تماس از این دست در ساعات اولیه جنگ، زمانی که نخبگان حاکم ایران هنوز در شوک و متحمل خسارات قابلتوجهی بودند، انجام شد. با این حال، هیچ شواهدی وجود ندارد که حتی یک فرمانده ایرانی تسلیم این تهدیدات شده باشد و انسجام حکومت دستنخورده باقی ماند.
برخلاف محاسبات مقامات صهیونیستی، ترور فرماندهان ارشد سپاه پاسداران نهتنها به ایجاد ناآرامی یا شکاف داخلی در ایران منجر نشد، بلکه نتیجهای معکوس به همراه داشت. مردم ایران از گرایشهای سیاسی گوناگون، حول پرچم ملی متحد شدند و موجی تازه از همبستگی و روحیه ملیگرایی در کشور شکل گرفت.
بیشتر بخوانید: با وجود مشکل آب و برق، آماده ورود به جنگ مجدد هستیم
اسراییل که امیدوار بود از برخی نارضایتیها سوءاستفاده کند، با شکست مواجه شد. کارنامه دو ساله این رژیم در ارتکاب جنایات جنگی در غزه و حمله فریبکارانه به ایران در میانه مذاکرات هستهای، نگاه مثبت به تلآویو را در از بین برده است؛ حتی در میان مخالفان داخلی، این اقدام بهعنوان تجاوز به خاک ایران تلقی شد. به جای تضعیف انسجام داخلی، اقدامات نظامی اسرائیل باعث تقویت روایت جمهوری اسلامی درباره ضرورت بازدارندگی منطقهای شد. اکنون، بسیاری از مردم معتقدند که توان موشکی و شبکه همپیمانان منطقهای ایران باید تقویت شود، نه تضعیف.
یکی از هنرمندان تهرانی در گفتوگو با یک پژوهشگر دانشگاه جانز هاپکینز گفته است: «قبلاً در اعتراضات میگفتم پول ایران را به لبنان یا فلسطین نفرستید، اما امروز میدانم تهدیدی که این ملتها با آن روبهرو هستند، همان تهدیدی است که متوجه ماست. اگر دفاع قدرتمند در سراسر منطقه نداشته باشیم، جنگ دیر یا زود به خانه ما خواهد رسید.»
مشخص نیست که آیا این تغییر پایدار خواهد بود یا خیر. اما در کوتاهمدت، حملات اسرائیل به طور پارادوکسیکال حکومت ایران را تقویت کرده است - انسجام داخلی را محکمتر کرده و شکاف بین دولت و جامعه را کاهش داده است. اسرائیل همچنین نتوانست ایران را به یک سوریه دوم تبدیل کند و تسلط هوایی پایداری را بدون حمایت ایالات متحده برقرار کند. اگرچه اسرائیل در طول جنگ بر فضای هوایی ایران تسلط داشت، اما این تسلط بدون مصونیت بود. پاسخ موشکی ایران خسارات غیرقابلتحملی وارد کرد.
بدون کمک قابلتوجه ایالات متحده - از جمله استفاده از ۲۵ درصد رهگیرهای موشکی THAAD ایالات متحده در تنها ۱۲ روز - اسرائیل شاید قادر به ادامه جنگ نبود. این امر یک حمله جدید اسرائیلی را محتمل میسازد. هم وزیر جنگ اسرائیل، اسرائیل کاتز، و هم رئیس ستاد کل ارتش، عیال زمیر، به این موضوع اشاره کردهاند. به گفته زمیر، جنگ ژوئن تنها مرحله اول بود و او افزود که اسرائیل «اکنون وارد فصل جدیدی» از درگیری میشود.
بازنگری احتمالی ایران در دکترین هستهای
صرفنظر از اینکه آیا ایران غنیسازی اورانیوم را از سر میگیرد یا خیر، اسرائیل مصمم است که به آن زمان ندهد تا زرادخانه موشکی خود را بازسازی کند، دفاع هوایی خود را بازیابی کند یا سیستمهای بهبودیافتهای مستقر کند. این منطق در قلب استراتژی «چمنزنی» اسرائیل قرار دارد: حمله پیشدستانه و مکرر برای جلوگیری از توسعه قابلیتهایی که میتوانند تسلط نظامی اسرائیل را به چالش بکشند.
این بدان معناست که با توجه به بازسازی منابع نظامی ایران، اسرائیل انگیزه دارد که زودتر اقدام کند تا دیرتر. علاوه بر این، محاسبات سیاسی حول حمله دیگر با ورود ایالات متحده به فصل انتخابات میاندورهای پیچیدهتر میشود. در نتیجه، حمله ممکن است در ماههای آینده رخ دهد. البته، این همان نتیجهای است که رهبران ایران میخواهند از آن جلوگیری کنند. برای از بین بردن هرگونه توهم درباره موفقیت استراتژی «چمنزنی» اسرائیل، ایران احتمالاً در ابتدای جنگ بعدی سخت و سریع ضربه خواهد زد.
عباس عراقچی، وزیر امور خارجه ایران، در ایکس نوشت: «اگر تجاوز تکرار شود، ما در واکنش قاطعانهتر و به گونهای که غیرممکن باشد پنهان شود، تردید نخواهیم کرد.» رهبران ایران معتقدند هزینه برای اسرائیل باید طاقتفرسا باشد، وگرنه به تدریج قابلیتهای موشکی ایران را فرسایش خواهد داد و کشور را بیدفاع خواهد گذاشت.
بیشتر بخوانید: فیلم/ مورد عجیب در مجتمع مسکونی کنار زندان اوین
در حالی که جنگ ژوئن به طور غیرقاطع پایان یافت، نتیجه جنگ بعدی به این بستگی دارد که کدام طرف بیشتر آموخته و سریعتر عمل کند: آیا اسرائیل میتواند رهگیرهای خود را سریعتر از بازسازی پرتابگرها و زرادخانه موشکی ایران پر کند؟ آیا موساد هنوز حضور عمیقی در داخل ایران دارد یا اکثر داراییهایش در تلاش برای سقوط نظام در جنگ اول مصرف شدهاند؟ آیا ایران بینش بیشتری در نفوذ به دفاع هوایی اسرائیل به دست آورده است یا اسرائیل در بستن شکافهای خود موفقتر بوده است؟ در حال حاضر، هیچ یک از طرفین نمیتوانند با اطمینان به این سؤالات پاسخ دهند.
دقیقاً به این دلیل که ایران نمیتواند مطمئن باشد که پاسخ قویتر استراتژی اسرائیل را خنثی خواهد کرد، احتمالاً موضع هستهای خود را بازنگری خواهد کرد - بهویژه اکنون که سایر ستونهای بازدارندگیاش، از جمله محور مقاومت و ابهام هستهای، ناکافی ثابت شدهاند.
پاسخ ترامپ به جنگ دوم اسرائیل با ایران ممکن است تعیینکننده باشد. او ظاهراً تمایلی به درگیری طولانیمدت ندارد. از نظر سیاسی، حملات اولیه او باعث جنگ داخلی در جنبش ماگا شد. از نظر نظامی، جنگ ۱۲ روزه شکافهای بحرانی در زرادخانه موشکی ایالات متحده را آشکار کرد. هم ترامپ و هم جو بایدن، رئیسجمهور سابق ایالات متحده، بخش قابلتوجهی از رهگیرهای دفاع هوایی آمریکا را در منطقهای که هیچ یک آن را برای منافع اصلی ایالات متحده حیاتی نمیدانند، مصرف کردند.
با این حال، با چراغ سبز دادن به حمله اولیه، ترامپ در دام اسرائیل افتاده است - و مشخص نیست که آیا میتواند راهی برای خروج پیدا کند، بهویژه اگر به سیاست صفر غنیسازی به عنوان پایهای برای توافق با ایران پایبند بماند. تعامل محدود احتمالاً دیگر گزینهای نیست. ترامپ باید یا کاملاً به جنگ بپیوندد یا از آن کنارهگیری کند؛ و کنارهگیری نیازمند بیش از یک امتناع یکباره است - این نیاز به مقاومت مداوم در برابر فشارهای اسرائیل دارد، چیزی که او تاکنون نه اراده و نه قدرت انجام آن را
منبع: جماران