کد خبر: ۲۹۶۱۳۲
تاریخ انتشار: ۰۹:۳۰ - ۲۸ خرداد ۱۴۰۴
اقتصاد۲۴ گزارش میدهد؛
خشایارشا پسر داریوش و آتوسا، پنجمین شاه هخامنشی بود که از سال ۴۶۵ تا ۴۸۵ قبل از میلاد در ایران حکومت کرد.
اقتصاد۲۴- هدی کاشانیان: خشایارشا یکم، فرزند داریوش بزرگ، یکی از مشهورترین و قدرتمندترین پادشاهان هخامنشی بود. او بیشتر به خاطر جنگ با یونانیان و نبردهای حماسیاش در تاریخ و حتی در فیلمها و داستانها شناخته میشود.
زندگینامه خشایارشا
خشایارشا (که به اشتباه خشایار شاه خوانده میشود) پسر داریوش و آتوسا، پنجمین شاه هخامنشی بود که از سال ۴۶۵ تا ۴۸۵ قبل از میلاد در ایران حکومت کرد. داریوش بزرگ فرزندان دیگری نیز داشت. اما بهدلیل اینکه خشایار شاه نژاد شاهی را هم از پدر و هم از مادر به ارث برده و بزرگترین پسر آتوسا بود، جانشین داریوش بزرگ شد. خشایار شاه وقتی به حکومت رسید ۳۴ سال سن داشت. او بر کشوری حکومت میکرد که بزرگترین شاهنشاهی جهان آن روز، از لحاظ جمعیت، محسوب میشد.
نام خشایارشا از دو بخش تشکیل شده است. بخش اول «خشای» که در معنی شاه به کار میرود و بخش دوم آن «آرشا» که مفهوم قهرمان در آن نهفته است. با این توضیح، «خشایارشا» معنی «شاه قهرمان» را میدهد. برخی آن را فرمانروای قهرمان هم معنی کردهاند. طبق گفته منابع، این نام بعد از جانشینی خشایارشا و بر تخت نشستن، روی او گذاشته شد.
خشایارشا در عهد عتیق
عهد عتیق از کتابهای مقدس یهودیان است. کتاب استر پنجمین بخش از تخش یا همان عهد عتیق است. کتاب استر به شهبانو شدن دختری یهودی به نام استر میپردازد. همانا استر همسر یهودی اخشورش، پادشاه پارس است و بسیاری اخشورش را همان خشایارشا میدانند. استر جایگزین شهبانوی وشتی شده است تا یهودیان در ایران را از برنامههایهامان برهاند.
هامان وزیر اخشورش فرمان کشتار یهودیان را دادهاست و استر میکوشد تا از کشتار یهودیان پیشگیری کند. تلاش او با شکستن فرمان کشتار یهودیان به بار مینشیند. همچنینهامان به دار آویخته میشود.
خشایارشا پادشاه جنگطلب هخامنشی
خشایارشاه هخامنشی یکی از معروفترین پادشاهان ایران بود که نامش بیشتر با جنگ یونان گره خورده است. اگرچه او آتن را به آتش کشید، اما در نهایت از سپاه یونانیان شکست خورد؛ برخی تاریخنویسان معتقدند پیروزی یونان به آغاز عصر طلایی فلسفه و دموکراسی در آتن منجر شد. رویداد۲۴ در گزارش چهرههای تاریخی خود زندگی پرماجرا و البته خونین خشایارشاه را بررسی کرده تا نشان دهد دوران پادشاهی او چه تاثیری بر ایران گذاشت.
پادشاهی خشاریارشا
پادشاهی خشایارشا مصادف بود با شورش مناطقی که تحت سلطه هخامنشیان بودند و در پی شنیدن خبر درگذشت داریوش، آنها دست به شورشهای استقلالطلبانه زدند. در راس آنها مصر و بابل بودند که خراجهای سنگین موجب نارضایتی آنها شده بود. مصریها به ویژه پس از شنیدن ناکامی داریوش در جنگ ماراتن جرات قیام پیدا کرده بودند. خشایارشا در واکنش به مصر لشکرکشی کرد و آنها را سرکوب کرد و افراد زیادی را بردگی گرفت و بسیاری از مخالفان را اعدام کرد.
مسالهای که در روایات تحریف شده و شوونیستی از ایران باستان وجود دارد، این است که حملات متعدد بیگانگان به فلات ایران باعث غارت ثروت فراوان ایرانیان در تخت جمشید شده است. اما این حملات در حالی محکوم میشوند که خود هخامنشیان ثروتشان را از غارت مناطقی همچون مصر و بابل به دست آورده بودند. گویی غارت و جنایت فقط برای دیگر تمدنها بد است و برای ایرانیان مجاز است.
جنگهای خشایارشا
رودیگر اشمیت پژوهشگر بزرگ تاریخ باستان، مینویسد: «در عملیات سرکوب بابلیها معبد مردوک تخریب و غارت شد و بسیاری از آثار و مهرهای آن به تخت جمشید منتقل شدند. حتی مجسمه مردوک که حدود ششصد کیلوگرم طلای خالص بود به تخت جمشید منتقل شده و ذوب شد.»
سپاهیان هخامنشی همچنان یکی از باستانیترین معابد و دستاوردهای هنری بشر یعنی «زیگوارت بابل» را تخریب کردند. استرابو ادعا میکند که اسکندر مقدونی بعد از حمله به فلات ایران معبد بابل را بازسازی کرد، اما تخریب زیگوارت به حدی بود که نمیشد آن را بازسازی کرد.
غربیان معتقدند اسکندر مقدونی بیش از اغلب فرمانروایان باستانی به ادیان و باورهای محلی احترام میگذاشت و میگویند آتش زدن تخت جمشید به تلافی اقدام خشایارشا در آتش زدن آتن صورت گرفت. آنها اینگونه استدلال آوردهاند که اسکندر شاگرد ارسطو بوده و به پشتوانه فرهنگ غنی یونانی متفاوت از دیگر پادشاهان عمل میکرده است.
خشایارشاه پس از مصر به بابل رفت و پس از تصرف آنجا، برای لشکرکشی به یونان آماده شد. یونانیها با وجود قدرت نظامی همسایگان هیچگاه تسلیم نشده بودند و هیچگاه در پی تصرف مناطق همسایه و ایجاد امپراطوری نبودند؛ اسکندر مقدونی نیز یونانی نبود بلکه اهل تراکیه بود و توسط دانشمندان یونانی آموزش دیده بود.
خشایارشا میخواست ناکامی پدر خود در حمله به یونان را جبران کند بنابرین لشکر بسیار عظیمی گرد آورد که متشکل از سربازان مزدبگیر بود و هزینه آن با مالیاتی که از مردم عادی گرفته میشد، تامین شد.
کتاب تاریخ ایران باستان به نقل از دو ایرانشناس بزرگ یعنی کنت و لکوک، انگیزه خشایارشا را از این اقدامات چنین بیان میکند: «برخوردها و سرکوبهای خشایارشا علیه شورشیان ناشی از نشان دادن اقتدار شاهی خود پیش از حمله به یونان بود و بخشی نیز از سیاست عدم تساهل و تسامح وی نسبت به سایر ادیان و اقوام ناشی میشد که تا حدی در کتیبههای وی نیز مشخص است.»
قابل ذکر است خشایارشا حدود بیست سال پادشاهی کرد که تمام این بیست سال را صرف جنگ و لشکرکشی به منطقه گذراند. لشکرکشی خشایارشا به یونان با حدود دو میلیون سرباز رخ داد که سربازان مزدبگیری بودند که از تمام مناطق مختلف، از هند تا مصر و بابل، اجیر شده بودند. در واقع آنها برخلاف یونانیها برای پول میجنگیدند نه برای وطن و قبیله و دین خود، همین امر ناکامی خشایارشا در تسلط بر یونان را توضیح میدهد. برخی کسانی که از فیلم سیصد حمایت میکنند، روی همین نقطه دست میگذارند و میگویند تفاوت لشکر یونان با ایران همین بود که لشکر خشایارشاه، ایرانی نبود و همگی اجیر شده برای پول بودند به همین دلیل این چهره از آنها تصویر شده است. آنها همچنین درباره چهره کریهی که از خشایارشا تصویر شده میگویند به خاطر سنگدلی او در آتش زدن یونان و تمام کتابخانههای تمدن آن منطقه بوده و به همین دلیل از او به بدی یاد شده است.
نبرد سهمگین خشایارشا با یونیانیان
داریوش بزرگ در واپسین سالهای زندگانی میخواست که برای تاوانخواهی از یونانیان برای چپاول و به آتش کشیدن سارد پایتخت لیدیه و همچنین به تاوان شکست سپاه ایران، در نخستین سری جنگهای ایران و یونان و نبرد ماراتون، به یونان لشکر بکشد. ولی پیش از آن داریوش زندگی را بدرود گفت. پس از او پسرش خشایارشا ادعای خونخواهی کرد تا کار پدر را به سرانجام برساند. شاید به جز این، آنچه وی را به این اندیشه انداخت، پافشاری مردونیه (داماد داریوش بزرگ و پسر گبریاس) و به ویژه دورشدگان (تبعیدیان) آتنی در پناه دربار بود. در خود آتن هم همانا این خونخواهی را پیشبینی میکردند و تمیستوکل سردار آتن پس از سرگذشت ماراتون، بخش بزرگی از سرمایه آتن را در راه توانمندی نیروی دریایی هزینه کرد.
سرانجام خشایارشا آهنگ جنگ با یونان کرد و بیگمان نیرویی را که از پیش دیده نشده بود آماده کرد، ولی این نیرو آن اندازه هم که هرودوت میداود (داوی میکند)، نمیتوانست ارتشی میلیونی باشد، چرا که چنین شمار سپاه و افزارها اگر هم سازوبرگش برای خشایارشا شدنی بود، آماده کردن افزار و توشه آن در سرزمینهای تراکیه و مقدونیه انجامپذیر نبود. بااین همه، این که هرودوت میگوید چهل و هشت تیره گوناگون درین سپاه بودهاند شاید درست باشد. بر پایه گفته هرودوت خشایارشا در بهار سال ۴۸۰ پیش از میلاد از لیدی به سوی یونان لشکر کشید.
یونانیان تسلیم خشایارشا
مطابق نوشتههای هرودوت خشایارشا از دریسک به طرف یونان رفت. این نواحی را تا منطقه تسالی مگابیز و پس از آنرا مردونیه مطیع کردند و همگی به خشایارشا باج میدادند. سپس خشایارشا از شهرهای مختلف یونان عبور کرد و به اکانت رسید.
تمام اهالی شهر به او احترام گذاشتند. در این محل بود که خشایارشا قبلاً دستور حفر کانالی را داده بود که هرودوت از آن بنام کانال اتس یاد میکند و نیروی دریایی ایران از داخل آن عبور کرد. در مسیر این کانال چند شهر قرار داشت، که ایرانیها از آنها چند کشتی به عنوان کمک گرفتند. از این مسیر خشایارشا وارد شمال یونان وشهر تسالی میشود. اطراف منطقه تسالی را کوهای بلند احاطه کردهاند، که از جمله میتوان کوه المپ را نام برد. از راه یک تنگه لشکر خشایارشا وارد تسالی میشود و آنها فوراً تسلیم میشوند.
ماجرای تازیانه زدن دریا توسط خشایارشا
خشایارشا ناوگان دریایی قدرتمندی برای نبرد با یونان ترتیب داد و دولتشهرهای یونانی نیز در مقابل همه با هم متحد شدند که علیه نیروی بیگانه ایستادگی کنند. اولین بدشانسی سپاه هخامنشی در هم شکستن پلی بود که توسط قایقها در گلوگاه آسیای صغیر ساخته بودند. این پل به واسطه توفان و امواج عظیم دریایی نابود شد و در مقابل خشایارشا دستور داد با زنجیرهای آهنین دریا را تازیانه بزنند.
نخستین نبرد مهم سپاه هخامنشی نیز با اسپارتیها بود که تعداد بسیار کمی داشتند. اسپارتیها با تربیت نظامی سختی پرورش یافته بودند. فرمانده آنها لئونیداس بود و زمانی که ارتش ایران در گردنههای شمالی یونان در تنگه ترموپیل با سربازان اسپارتی به رهبری او مواجه شدند، شاهد مقاومت او بودند.
بعد از چندین زد و خورد، تعدادی از نیروهای ایرانی با عبور از میان کوهها به پشت سر نیروهای لئونیداس رسیده و پس از نبردی سخت توانستند آنها را شکست دهند. پیروزی در برابر نیروهای متحد یونانی در نبرد ترموپیل باعث شد ایرانیان به راحتی آتن را تصرف کرده و به آتش بکشند.
مرگ خشایارشا
گویند که خشایارشا از شهبانو آمستریس شش یا هفت فرزند و از دیگر همسرانش پنج فرزند داشت. خشایارشا پس از ۲۰ سال پادشاهی، در اکتبر ۴۶۵ پیش از میلاد و در خوابگاه خویش به دست اردوان، رئیس گارد جاویدان و یک خواجه به نام میترا یا اسپنتمیترا که با یکدیگر همدست شده بودند، کشته شد. سپس اردوان با دسیسهای دیگر باعث مرگ پسر بزرگ خشایارشا به نام داریوش شد.
چون پسر دوم پادشاه، ویشتاسپ که استاندار باکتریه بود، نیز از پایتخت دور بود، اردوان چند ماه نیابت سلطنت پادشاه را داشت. او بهطور موقت، اردشیر، پسر سوم خشایارشا را بر تخت نشاند. اردوان و پسرانش میخواستند با رسیدن زمان مناسب اردشیر را نیز از میان بردارند، ولی اردشیر از این نیرنگ آگاه شد و پیشدستی کرد. در پی یک زدوخورد درونی که در چهار دیوار پردهسرا درگرفت، اردشیر، اردوان و پسرانش را کشت و خود را شاهانشاه خواند.
آرامگاه خشایارشا گوری صخرهای در کوه حاجیآباد نقش رستم است که در بلندای ۲۶۲۶ متری از تراز زمین جای گرفته است.