کد خبر: ۳۱۵۰۵۵
تاریخ انتشار: ۱۹:۱۲ - ۲۹ تير ۱۴۰۴
جلال خوش چهره، روزنامه نگار ارشد حوزه بین الملل به بررسی راهکارهای موثر برای پیروزی در جنگ روایتها و تقویت صدای حقیقت میپردازد.
اقتصاد۲۴- در دنیای امروز، جنگ روایتها به یکی از ابزارهای کلیدی در منازعات بینالمللی تبدیل شده است. با افزایش دسترسی به اطلاعات و گسترش رسانههای اجتماعی، کشورها و گروهها به راحتی میتوانند روایتهای خود را به جهانیان منتقل کنند. در این میان، رسانهها و خبرنگاران به عنوان ناظران و راویان حقیقت، نقش حیاتی در مقابله با جنگ روانی و روایتهای نادرست ایفا میکنند.
جلال خوش چهره، روزنامه نگار ارشد حوزه بین الملل به بررسی راهکارهای موثر برای پیروزی در جنگ روایتها و تقویت صدای حقیقت میپردازد.
او میگوید: رسانه باید ساخت سیاسی، نظامی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی رهبران و افراد طرف مقابل جنگ را بشناسد و در حوزه رسانه، دیپلماسی، عملیات نظامی و… هم شناختی از طرف مقابل داشته باشد. باید بدانیم که قوانین حاکم بر رفتار آنها چیست.
هنوز درک ما از سیستم بروکراسی در آمریکا و اسرائیل محدود و حتی صفر است. قاعدتاً به عنوان یک رسانه باید با شناخت بیشتری حرکت کنیم. باید بدانیم که رقیب ما تحت تاثیر چه عواملی تصمیم سازی میکند و کجا میتوانیم آن عوامل را خنثی کنیم یا مانع کارآمدی آن باشیم. این مسئله در ارتباط با اروپا، اسرائیل، آمریکا، آژانس و حتی جامعه جهانی صدق میکند. این در حالیست که رسانههای ما کمتر به این مسئله توجه میکنند.
در ادامه گفتوگوی شفقنا رسانه با جلال خوش چهره، روزنامه نگار ارشد حوزه بین الملل را بخوانید…
بهطور کلی، ارزیابی شما از عملکرد ایران در مواجهه با جنگ روایتها و عملیات روانی در جریان درگیری ۱۲ روزه اخیر چیست؟
در ابتدا باید بگویم در این ایام علاوه بر همسوییهایی که جامعه رسانهای انجام دادند ولی آسیب زیادی را هم دیدند. تلخترین خبر برای جامعه رسانهای این بود که ۱۵۰ خبرنگار از رسانههای مکتوب و مجازی بعد از جنگ تحمیلی ۱۲ روزه بنابر دلایلی، چون مشکلات مالی تحریریه و یا عدم حضور در تحریریه در ایام جنگ و… کار خودشان را از دست دادند. این در حالی بود که جامعه رسانهای در جریان جنگ تمام تلاشش را برای ایجاد وفاق، همدلی، همبستگی و آرامش روانی در کشور انجام داد.
قبول دارم که خبرنگار باید آمادگی پوشش خبری در شرایط سخت را هم داشته باشد ولی آیا ما امکانات امنیتی مناسبی را برای آنها فراهم کردهایم؟ آیا مدیران رسانهای که توقع حضور خبرنگاران را در تحریریه داشتند، پناهگاه امنی برایشان فراهم کردهاند؟ اگر اتفاقی برای این خبرنگاران میافتاد چه کسی پاسخگو بود؟ و به طور کلی خبرنگاران ما چه درآمدی دارند که بخواهند خطرش را هم با جان بخرند؟ من انتظار دارم دولت و مدیران رسانهای هرکدام به سهم خود برای رفع این مشکل اقدام کنند.
اما درباره جنگ ۱۲ روزه، ما با سه نوع جنگ روایتها روبه رو بودیم. روایت پیش از جنگ، در دوران جنگ و بعد از جنگ. در رابطه با مورد اول، ما مدت هاست که در جنگ روایتها عقب ماندهایم. به عبارتی نه درباره جنگ بلکه در بسیاری از اتفاقات داخلی و خارجی خود در رقابت روایتی عقب ماندهایم.
بعد از حمله به صداوسیما، رسانهها به وفاق ملی تن دادند و اختلافات جناحی را کنار گذاشتند/ در ایام جنگ مفهوم منافع ملی و امنیت کیان کشور در درجه اول اولویتهای مردم قرار گرفت
جنگ یکباره و غافلگیرانه نه تنها برای رسانهها بلکه برای حاکمیت سیاسی و افکار عمومی هم رخ داد. در اینجا ما شاهد بودیم که در اوایل روایتها بیشتر از بیرون بر داخل تاثیرگذار بود. به عبارتی مردم به دلیل تجربههای تلخی که از کارکرد رسانه ملی در گذشته داشتند و از دست دادن مرجعیت داخلی رسانهای، نوعی بیگانگی را با رسانه ملی پیدا کرده بودند و کمتر به روایت رسانههای داخلی توجه داشتند.
بعد از حمله به صداوسیما و باز شدن فضای رسانهای برای برخی از چهرههایی که تا دیروز غیر خودی شناخته میشدند، رسانهها به وفاق ملی تن دادند و اختلافات جناحی را کنار گذاشتند. در اینجا مردم و حتی منتقدان سیاسی هم واکنش ملی نشان دادند و اختلاف با حاکمیت را کنار گذاشتند و مفهوم منافع ملی، امنیت کیان کشور در درجه اول اولویتهای مردم قرار گرفت. در اینجا یک نگاه به روایتهای داخلی شکل گرفت.
اما ما دوباره وارد یک چاله بد شدیم. جنگ در یک لحظه متوقف شد. اگرچه ایران از آتش بس استقبال کرد ولی آمریکا و اسرائیل هم استقبال کردند. جدا از دلایلی، چون اتمام مهمات اسرائیل و … از نظر من دلیل اصلی آتش بس به شکلگیری عرق ملی ایرانیان برمی گردد.
یعنی علارغم اینکه ممکن بود خیلیها جنگ جاری را جنگ حاکمیت با اسرائیل بدانند، ولی بیشتر بر این عقیده بودند که ممکن است سرمایهها و کشور از بین برود؛ لذا یک وفاق ملی و همبستگی شکل گرفت که آمریکا و اسرائیل از این هبستگی وحشت داشتند، به همین دلیل به آتس بس تن دادند.
بعد از جنگ چهرههایی که رسانه ملی را از چشمها انداخته، دوباره به آنتن تلویزیون برگشتند
من خیلی بر روی سخت افزاری ماجرا نگاه نمیکنم، چون ادامه جنگ ممکن بود خونبار شود و الان هم ما در یک وضعیت تعلیقی قرار داریم. ما به وافقی تن دادیم که هیچ زمینه مکتوبی ندارد. یعنی تنها آتش بسی است که در هیچ کجا نوشته نشده، قواعد آن مشخص نیست، ناظری قانونی و بین المللی برای آن وجود ندارد و تنها یک توافق ضمنی است چرا که اسرائیل و آمریکا متوجه شکلگیری عرق ملی ایرانیان شد و ایران هم با توجه به غافلگیری و نیاز به بازسازی و عدم ادامه جنگ از آتش بس استقبال کرد.
اما در این فاصله چیزی که مورد آزمون قرار گرفت همدلی، حمایت، حفاظت و استمرار همدلی و وفاق ملی بود. در اینجا متاسفانه باز شاهدیم که نیروهای گریز از مرکز و جریانهای ماجراجو و افراطی این همدلی و بازگشت مردم به روایتهای داخلی را در یک فضای ملکوک تشدید و دوباره بر روی انشقاق کار میکنند. اگر وضعیت به همین شکل ادامه پیدا کند همان فرصتی است که آمریکا و اسرائیل در پی آن هستند و به همان دلیلی که جنگ را به طور موقت متوقف کردند، شاهد فرصتهای تازهای برای آنها خواهیم بود؛ بنابراین در اینجا دوباره جنگ روایتها شکل گرفته است.
در دوران جنگ شاهد بودیم که افراد با دیدگاههای مختلف در تلویزیون حاضر میشدند و صحبت میکردند. اما دوباره همان چهرههایی که مدتها رسانه ملی را از چشمها انداخته بودند، به آنتن تلویزیون برگشتند. دوباره همان روزنامهها و جریانهای سیاسی که مردم را از یکدیگر جدا و بحث خود و غیرخودی را سالها در کشور مطرح کردند، صدای بلندتری پیدا کردهاند. در چنین رویکردی اعتبار و مرجعیت رسانه از بین میرود. قاعدتاً باید مراقب باشیم که دوباره در جنگ روایتها عقب نمانیم.
شهروند خبرنگاران با انتشار واقعیتهای جنگ به درک جنایات اسرائیل در افکارعمومی جهان کمک کردند
در ایام جنگ ۱۲ روزه ما شاهد انتشار گسترده روایت جنگ از سوی رسانههای طرفدار اسرائیل و توجیه تجاوز به خاک کشورمان هم بودیم؟ رسانههای کشورمان چقدر توانستند تصویر روشن، مستند و اقناعکنندهای از واقعیتهای این جنگ را به افکار عمومی داخلی و جهانی منتقل کنند؟
در سیاست خارجی باید دو عنصر امنیت ملی و انسجام داخلی مورد توجه قرار بگیرد. انسجام داخلی بود که اسرائیل و آمریکا را مجبو به عقب نشینی کرد و مردم متوجه شدند که اسرائیل مردم عادی را هم هدف حملات خود قرار داده است؛ لذا مردم احساس کردند که جنگ، جنگ عناصر دولتی- نظامی با عناصر دولتی مقابل نیست بلکه مردم هم هستند.
همین شهروند خبرنگاران با انتشار فیلمها و عکس هایشان در فضای مجازی خیلی به درک جنایات اسرائیل در افکار عمومی جهان کمک کردند. مردم جهان جنایات اسرائیل در ایران را با جنایاتش در غزه و لبنان انطباق دادند. یعنی جنایتکاری که برای اهداف خود از هیچ کاری؛ زدن مناطق شهری، بیمارستانها و… ابایی ندارد.
در مقابل ایران در زمان جنگ ۶ پایگاه نظامی اسرائیل را مورد هدف قرار داده بود ولی شهروندان اسرائیل و خبرنگاران بین المللی اجازه فیلم برداری و تهیه گزارش از آن را نداشتند. حتی خیلی از رسانهها تاکید میکردند که دستشان برای تهیه گزارشهای میدانی در اسرائیل بسته است و اجازه این کار را ندارند. با این حال در ایران ما شاهد این محدودیت نبودیم.
بیشتر بخوانید:فیلم/ ادعای کامران غضنفری: پهپادهای اسرائیلی از خاک و آسمان باکو به کشورمان حمله میکردند
اگرچه خبرنگار خارجی زیادی نداشتیم و به شکل محدود خبرنگار CNN و چند رسانه خارجی دیگر حاضر شده بودند با این حال همین شهروند خبرنگاران توانستند نشان دهند که اسرائیلیها مناطق شهری را هدف قرار میدهند. بازتاب این اخبار را در آمریکا و اروپا هم شاهد بودیم که مردم شروع به واکنش و تظاهراتی کردند و همه نگران بودند که اسرائیل در ایران هم درحال تکرار جنایاتیست که در غزه و لبنان انجام داده است. من این واکنشها را بیش از هرچیزی مدیون نوع فیلمها و گزارشهایی میدانم که مردم تهیه کرده بودند تا توانایی دستگاههای رسانهای.
در کشورهای اسلامی حملات اسرائیل را محکوم کردند، اما شاهد اعلام قاطعی نبودیم
افکار عمومی جهان، بهویژه در کشورهای اسلامی، چه نوع واکنشی به این نبرد نشان دادند؟
ما در ایام جنگ با دو واکنش روبه رو بودیم. یکی واکنش دولتها اعم از دولتهای منطقه و جامعه جهانی بود. دیگری واکنش ملت ها. دولتها به ویژه دولتهای منطقه خلیج فارس و روسیه و چین (که تصور میکردیم این دو متحدان استراتژیک ما هستند) در بهترین وضعیت با حفظ فاصله و محتاطانه مواضعی را در محکومیت جنگ اتخاذ میکردند. به عبارتی در کشورهای منطقه سکوت بود با این حال دلشان میخواست مسئله حل شود. در کشورهای اسلامی حملات اسرائیل را محکوم کردند، اما شاهد اعلام قاطعی نبودیم.
در اروپا شاهد همسویی دولتها با اسرائیل و آمریکا بودیم و همزمان با جنگ سیستم ماشه را هم فعال کردند. در آسیا هم قدرتهای اقتصادی، مواضعی تندی علیه تجاوز اسرائیل به خاک کشورمان نداشتند. حتی سازمان ملل با حفظ فاصله و دور ماندن از نقطه بحران صرفاً محکومیتی لفظی داشت.
با این حال در داخلِ ملتها ما شاهد واکنشهایی بودیم که با توجه به تجربه تلخ غزه و لبنان از جنایات اسرائیل واکنش نشان دادند. حتی ما شاهد بودیم که تظاهرات آمریکا و اروپا به مراتب بیشتر از کشورهای منطقه بود. در منطقه، ما تظاهرات اعتراضی چشمگیری حتی در بین همسایگان خود ندیدیم. این نشان میدهد ما در بخش دولتها فاقد متحد استراتژیک هستیم. در بهترین وضعیت ممکن است احترام ما و دولتمان را حفظ کنند، اما الزاماً حامی عملی و میدانی ما نخواهند بود. درباره دولتها نفس جنگ مورد محکومیت قرار گرفت.
تنهایی استراتژیک ما میتواند درسی برای تکیه بر انسجام و توافق ملی باشد
اینکه چقدر توانستیم درباره حقانیت خود بر افکار عمومی کار کنیم، فکر میکنیم هنوز نتوانستیم خیلی جاذبههای لازم را فراهم کنیم. نفس جنگ و نفس حمله به مناطق غیرنظامی با واکنش افکار عمومی جهان روبه رو شده است که میتواند دست آمریکا و اسرائیل را ببندد. اگرچه اسرائیل افکار عمومی جهان برایش خیلی مهم نیست و در دادگاه لاهه هم بنیامین نتانیاهو به عنوان جنایتکار جنگی شناخته شده ولی تن به این مسئله نمیدهد. آمریکاییها در راستا با اسرائیلیها فعالیت میکردند و اگر حملهای از سوی افکار عمومی صورت میگرفت توپ را در میدان اسرائیل میانداختند.
با توجه به سرمایه گذرایمان در روابط با روس ها، آیا اقدامی انجام دادند؟ امروز خواستههایی که از ما در پرونده هستهای دارند همان خواستههای اروپا و آمریکا است. چین صرفا یک محکومیت اخلاقی انجام داد. این تنهایی استراتژیک ما میتواند درسی برایمان باشد تا بیش از هرچیزی به انسجام و توافق ملی تکیه کنیم.
رسانه خود را از گرایشهای ایدئولوژی و ارزشی دور و اقدام به توصیف، تبیین واقعیتها کند.
نوع واکنش رسانههای داخلی به رویدادهای جنگ ۱۲ روزه چگونه بود؟
با توجه به مشکل سیاست خارجیمان که به مسئله هستهای، منطقهای، نیروهای نیابتی و … برمی گردد، ما چهار نوع واکنش رسانهای داشتیم. یک بخش واکنش عقلانی با نگاه مسیر در حال وقوع بود. یکی این بود که رسانهها به منافع و اهداف و هزینهها نگاه داشتند و بر این اساس با نگاه عقلانی به مسئله جنگ، هزینه و منافع هم را در نظر میگرفتند و تحلیلهای خود را در بستری از واقعیت مطرح میکردند. قاعدتاً کارکرد رسانه هم باید این باشد که خود را از گرایشهای ایدئولوژی و ارزشی دور و اقدام به توصیف و تبیین کند و در قسمت تجویز میتواند گرایشهای خود را هم بیان کند. این نگاه در بخشی از رسانههای ما توسط کارشناسان بازتاب داشت.
ما همچین یک کنش عقلانی با توجه به ارزشهای ملی، ایدئولوژیکی و… را هم شاهد بودیم. به عبارتی در برخی از رسانهها شاهد تیترها، واکنشها و… بودیم که نگاهشان عقلانی-ارزشی بود. اینکه چگونه میتوان هم اصول خود را حفظ کنند و در عین حال یک نگاه عقلانی عملگرایانه داشته باشند.
یکسری رسانه هم همان روال سابق را داشتند و یک کنش غیرعقلانی سنتی داشتند. صرفاً تهدید و رجزخوانی بود که با واقعیت همخوانی نداشت. نباید این مسئله را نادیده گرفت که مردم به اطلاعات و سیستمهای ارتباطی دسترسی دارند لذا میبینند و متوجه میشوند. ما از عصر کلاسیک که تنها یک نفر حرف میزد و دیگران تایید میکردند دور شدهایم. البته ما شاهد کنش غیرعقلانی- عاطفی هم از رسانهها بودیم. به نوعی انشا نویسی و مرثیه خوانی بود که کارکرد خودش را از دست داده است و همدلی ایجاد شده را با تهدید جدی روبه رو کرده است.
در رسانههایمان خیلی نمیتوانیم بسترها را به شکل واقعی تحلیل کنیم/ نیازمند شجاعت و صداقت برای رفع مشکلات هستیم
در صورت پذیرش برخی کاستیها، مهمترین ضعفهای روایتپردازی ایران در این نبرد چه بود؟
ما در روایت هایمان نوعی عادتهای ذهنی و رویه انگاری داریم. ما یک بستر غلط تحلیلی را دستمایه خود قرار میدهیم و بر اساس آن تحلیل غلط، تحلیلهای بعدی را مطرح میکنیم. کمتر به اشتباهات و نقد خود میپردازیم.
بیشتربخوانید: بیکاری دستکم ۵ هزار راهنمای گردشگری در جنگ ایران و اسرائیل/ ۲۰۰ میلیارد تومان خسارت ماهانه به راهنمایان
در مدتی که فضای تلویزیون باز شده بود و چهرههای متنوعی حضور داشتند نوعی نگاه انتقادی و بازخوانی دوباره سیاستها مطرح شد. بعد از جنگ دوباره رویه سابق و سازه انگاریهایی که در ذهن برخی از رسانهها بود در حال تکرار است. دوباره به یک فضای شعاری و انتزاعی برگشتهاند و اهدافی را دنبال میکنند که با واقعیتهای موجود مطابقت ندارد.
جنگ ۱۲ روزه بایستی همه ما را با واقعیتها روبه رو کند تا از این به بعد با هزینه و فایده اهدافمان را دنبال کنیم. بزرگترین ضعفمان همچنان سازه انگاریها و عادتهایی است که دادههای غلط را دریافت میکنیم و براساس همان دادههای غلط هم تحلیل میکنیم؛ لذا نتایجمان هم غلط و غیر واقعی است. وقتی خود را پیروز مطلق تصور کنیم به دنبال ضعفها نخواهیم رفت. باید واقع گرا باشیم.
ما خیلی نمیتوانیم در رسانه هایمان بسترها را به شکل واقعی تحلیل کنیم. بخشی از دلیل به شرایط جنگی برمی گردد که قابل قبول است ولی قرار نیست نقاط ضعفمان را ندانیم و مطرح نکنیم. برای مثال ایراد مسئله نفوذ را فهمیدهایم ولی برای حل آن راههای حاشیهای را طی میکنیم؛ لذا نیازمند شجاعت و صداقت هستیم تا ما رسانهایها بتوانیم رافع مشکلات باشیم.
در بهترین وضعیت رسانههای ما گزارشگر روند اتفاقات هستند. اصلا به آینده نگاه نمیکنند درحالی که رسانه کارش خبر است. یعنی منِ رسانه باید اتفاقات را پیش بینی کنم و کار خبرنگار هم همین است که بگوید ایستگاه بعدی کجاست و ممکن است چه اتفاقاتی رخ دهد.
برای مثال وقتی گفته میشود که اروپاییان در صورت عدم توافق هستهای، سیستم ماشه را فعال میکنند، کار خبرنگار این است که بگوید چه چیزی قرار است اتفاق بیفتد و ما باید چکار کنیم؟ دست خبرنگار هم خیلی برای این کار باز نیست. یا باید به شعار تن دهیم و بگوییم همه چیز گل و بلبل است یا باید یادمان باشد که این فضای کنونی همراه با یک وضعیت آتش بس تعلیقی با هدف حمله به انسجام ملی و ناکارآمد کردن حاکمیت و دولت در پاسخ به مطالبات مردم است.
باید اجازه داد که رسانهها آزادانه درباره این مسئله کار کنند. عادی سازی و آرام سازی خیلی خوب است ولی فرار کردن از واقعیت و خطرات پیش رو مسئله جدی تری است که باید به آن توجه شود.
امکان تاثیرگذاری رسانه بر افکارعمومی، به اعتبار و مرجعیتش برمی گردد
در مواجهه با روایتسازی نادرست و عملیات روانی طرف مقابل، چه راهبردهایی برای تولید و تقویت «روایتهای معتبر، انسانی و تأثیرگذار» وجود دارد که بتواند مخاطب بینالمللی را با واقعیت میدانی همسو سازد؟
در وهله اول باید خود را توانمند کنیم. من خیلی ناراحتم از اینکه قبل از جنگ جدالی با برخی از دوستان و همکاران رسانهای خود داشتیم. عدهای خیلی خوش بینانه مطرح میکردند که توافق شده و مشکلات حل میشود. حتی برخی در هر دو جناح امیدوار بودند با سرمایه گذاری آمریکا ایران بهشت میشود. یکسری دیگر برانداز بودند و مخالف هرگونه توافق بودند.
مشکل ما در داخل است. اینکه ما بتوانیم یک تاثیرگذاری در بیرون داشته باشیم به اعتبار و مرجعیت ما برمی گردد. باید کارویژههای مرجعیت رسانه را استخراج کنیم و ببینیم رسانههای ما چقدر توانمند بودند تا مرجعیت و نفوذ خود را داشته باشند و تحلیلی درباره چرایی وضع موجود بیان کنند. این کار هم شجاعت میخواست، هم زبان حرفهای و هم زبان معتبر.
به عنوان یک روزنامه نگار کمتر دیدم که در رسانه هایمان به شکل حرفهای بر روی چرایی ایجاد وضع موجود و مشخص کردن چارچوب اوضاع کنونی کار کنند و معدود رسانهای به این پرداخت که قرار است در آینده چه خطری را دفع کنیم و در صدد تحقق کدام آینده باشیم.
رسانه باید در خدمت یکصدایی عمل و خلاف آن را نقد کند
به هرحال آیا میخواهیم مذاکره کنیم؟ اگر میخواهیم مذاکره کنیم نمیتوانیم به گونهای صحبت کنیم که میخواهیم بجنگیم و به گونهای رفتار کنیم که میخواهیم مذاکره و توافق کنیم. باید این مسئله را حل کنیم و رسانه باید بتواند این را تبیین کند و حاکمیت اجازه دهد تا راههای مختلف مطرح شود. متاسفانه الان شاهد بلندتر بودن صدای افراد ماجراجو و افراطی هستیم.
ما شاهد تلاشهای وزیر امورخارجه کشورمان و گفتوگو با مقامات مختلف در چین، مسکو، اروپا و… هستیم و از طرف دیگر در تلویزیون ناف ترامپ را نشانه میگیرند و…. اگرچه افرادی که این صحبتها را مطرح میکنند شاید مسئولیتی نداشته باشند و در عالم سیاسی و دیپلماسی به آنها حرفهای تهی گفته شود ولی در زمان تقابل همین حرفهای تهی سند میشود.
اگر توجه کنید در حال حاضر رسانههای معاند و برانداز همین صحبتهای تهی افراد را برجسته میکنند. واکنش ترامپ هم به همین حرفهای تهی است نه به صحبتهای عراقچی و پزشکیان. وقتی پزشکیان با تاکر کارلسون مصاحبه میکند، قدرت نرمی را به نمایش میگذارد و صحبتهای بی ربط این آقایان بر اظهارات رئیس جمهور سایه میاندازد.
رسانه باید چکار کند؟ باید در خدمت یکصدایی عمل کند و خلاف آن را نقد کند. قاعدتاً حاکمیت باید تکلیف خود را روشن کند. آیا قرار است من در یک تراز مناسب بین دیپلماسی و میدان نهایتاً به یک تعامل سازنده با جامعه جهانی برسم یا مقابله کنم؟ باید تکلیف این مسئله روشن شود.
رسانه باید ساخت سیاسی، نظامی و… رهبران و افراد طرف مقابل جنگ را بشناسد
الان مهمترین راهبردهای ما برای تقویت روایتهای معتبر چیست؟ باید بر روی دیپلماسی عمومی کار کنیم و یکی از ابزارهای ما رسانه است. یعنی تریبونی است که میخواهد با افکار عمومی ارتباط برقرار کنید یا دیپلماتهای شما میخواهند با جهان ارتباط بگیرند.
حقیقت این است که جمهوری اسلامی چندان متحد استراتژیکی ندارد و دولتها هم تنها میتوانند با فاصله صرفا به محکومیت اخلاقی روی بیاورند؛ لذا باید به تقویت دیپلماسی عمومی و انسجام ملی قدم برداریم. نخستین اقدام ما باید تاثیرگذاری بر ذهن رقیبان و افکار عمومی جهان باشد و کلامی را بگوییم که قابل فهم، جذاب، نزدیک به نگرشهای آنها و حرف روز باشد. باید از نوعی رادیکالیزمی پرهیز کرد که در ۴۰ سال گذشته نشان داد نمیتواند برای ما خیلی حمایت ایجاد کند.
رسانه برای تحلیل درست باید بداند که رقیب تحت تاثیر چه عواملی تصمیم سازی میکند
رسانه باید ساخت سیاسی، نظامی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی رهبران و افراد طرف مقابل جنگ را بشناسد و در حوزه رسانه، دیپلماسی، عملیات نظامی و… هم شناختی از طرف مقابل داشته باشد. باید بدانیم که قوانین حاکم بر رفتار آنها چیست.
بیشتربخوانید: عکس/ توئیت جدید سایت رهبر انقلاب درباره جنگ ایران و اسرائیل
هنوز درک ما از سیستم بروکراسی در آمریکا و اسرائیل محدود و حتی صفر است. قاعدتاً به عنوان یک رسانه باید با شناخت بیشتری حرکت کنیم. باید بدانیم که رقیب ما تحت تاثیر چه عواملی تصمیم سازی میکند و کجا میتوانیم آن عوامل را خنثی کنیم یا مانع کارآمدی آن باشیم. این مسئله در ارتباط با اروپا، اسرائیل، آمریکا، آژانس و حتی جامعه جهانی صدق میکند. این در حالیست که رسانههای ما کمتر به این مسئله توجه میکنند.
رسانه باید بداند وقتی طرف عضو حزب جمهوری خواه در آمریکاست، آیا فارغ از چارچوبهای حزبی اش عمل میکند؟ دموکراتها چگونهاند؟ آیا دولت آمریکا میتواند علی رغم ماجراجوییهای ترامپ فارغ از ساختار حاکمیتی آنجا تصمیم بگیرد؟ و… اینها نکات مهمی هستند که در تحلیل هایمان باید به آن توجه کنیم تا ضعف هایمان را بشناسیم.
تحلیلها و نظرات رسانهها درباره پس از جنگ باید در بستری از واقعیت ولی امیدبخش باشد
از دوران بن گوریون تا الان اسرائیلیها در جنگ سیاستی دارند و میگویند: من اقدام میکنم و بقیه اش را به بخت و اقبال میسپارم. این کار را در غزه و لبنان انجام داد و همین را هم میخواهد برای ایران پیاده کند. قاعدتاً ما رسانهایها باید سیاستهای دشمن را بشناسیم. بر روی آتش بس نمیتوان حساب صد درصدی باز کرد. علاوه بر این تحلیلها و نظراتمان هم در بستری از واقعیت ولی امیدبخش باشد.
رسانههای مستقل، حرفهای و آزاد چه نقشی در مقابله با تحریف واقعیتها و جلوگیری از مشروعسازی تجاوز از طریق روایتهای جهتدار دارند؟
ما باید سمت استقلال حرفهای برویم. این هدف وقتی محقق میشود که حاکمیت هم ظرفیت خودش را بالا ببرد. سال گذشته بعد از وفات رئیس جمهور، سه ماه کشور رئیس جمهور نداشت. بعد از انتخابات دولت چهاردهم شروع شد. در دوران رقابتهای انتخاباتی در تلویزیون فضا مقداری باز شد و خیلیها در تلویزیون تندترین انتقادها را مطرح کردند و هیچ اتفاقی نیفتاد.
بعد از مدتها مردم توجهشان به تلویزیون صداوسیما جلب شد. یا در همین جنگ ۱۲ روزه شاهد حضور چند کارشناس مستقل در رسانه ملی بودیم و نتیجه این بود که توجهها به این رسانه جلب شد.
به عقیده من باید دو کار مهم انجام شود. اول؛ حاکمیت ظرفیت خودش را برای تحمل دیدگاههای مستقل فارغ از شعار بالا ببرد. دوم؛ نیروهای رسانهای ما باید توانمندیهای خود را تقویت کنند تا بتوانند اعتماد، مرجعیت و قدرت نفوذ بر افکار عمومی را پیدا کنند.
با توجه به تجربه گذشته، جنگ اخیر و اینکه احتمال دارد دوباره وارد منازعه جدی تری شویم، رسانه مستقل باید بتواند به تحلیل و تشریح ماهیت منازعه، موضوعات مورد اختلاف، محل پوششی که این منازعه در بستر آن حرکت میکند، شرایطی که این منازعه در بستر آن ادامه پیدا میکند و… بپردازد. علاوه بر آن باید بتواند راه حل بگوید و همه در یک تحلیل تعلیقی صحبت کنند. رسانههای الان تنها روایتگر ماجرا هستند و پیش بینی لازمی ندارند. این شرایط باید فراهم شود تا ما بتوانیم به یک توافق نظری از حیث امنیت ملی و منافع ملی برسیم.
نیروهای رسانهای باید سواد رسانهای خود را ارتقاء دهند/ باید مرجعیت و اعتبار رسانهای مان را بازسازی کنیم
با توجه به استفاده گسترده مهاجمان از فناوریهای نوین مانند هوش مصنوعی، باتهای شبکههای اجتماعی، تکنیکهای جعل عمیق (Deepfake) و تولید محتوای دستکاریشده، چه ابزارها، سامانهها و رویکردهایی برای شناسایی، راستیآزمایی و خنثیسازی این عملیات اطلاعاتی پیشنهاد میکنید؟
در وهله اول باید سواد رسانهای خود را ارتقاء دهیم. متاسفانه مشکل ما این است که در بدنه رسانهای بخشی از نیروها فاقد سواد رسانهای لازم هستند و به شدت احساساتی میشوند و گاه فریب فیک نیوزها را میخورند. علاوه بر آن در تکنولوژی ارتباطی به شدت عقب ماندهتر از آنها هستیم. این درحالیست که وقتی دشمنتان پیچیده است باید به اندازه او پیچیده شوید. ما هنوز در هوش مصنوعی سرمایه گذاری نکردیم و همچنان بدیهیترین صحبتها را در این زمینه میگوییم.
ما با بازسازی مرجعیت و اعتبار رسانهای مان میتوانیم از جنگ روایتها تا حدود زیادی خودمان را دور کنیم. وقتی CNN در آمریکا موضوعی را مطرح میکند مردم بالافاصله باور میکنند و همینطور برای کشورهای دیگر. در ایران ولی کسی باور نمیکند. چون رسانه مرجعیت و اعتبار خودش را از دست داده است.
بیشتر بخوانید:جنگ بیدعوت آمد، موشک در جان دخترم نشست؛ آوارگی سایهاش را بر سرمان انداخت/ بلاتکلیفی ادامه دارد...
باید به افکار عمومی اجازه دهیم تا به لحاظ فکری، شناخت خبری و اطلاعات آگاهی بیشتری پیدا کنند، باید متخصصان حوزههای مختلف را پیدا کنیم و از آنها راهکار بخواهیم.
دلیل عدم موفقیت رسانههای بین المللی ایرانی، فقدان تولید ایده است
فقدان رسانههای بینالمللی حرفهای، چندزبانه و اثرگذار از سوی ایران تا چه اندازه موجب شده روایتهای ما نتوانند در سطح افکار عمومی جهانی جایگاه قابل قبولی بیابند؟
وجود این ویژگیها مهم و ضروری است ولی باید توجه کنید که ما رسانه بین المللی هم داریم ولی اثرگذاری مطلوبی ندارد؛ لذا آنچه در اینجا اهمیت بسزایی دارد، تولید محتوا است. تلویزیون العالم چقدر در جهان اسلام نقش داشته است؟ مجلات عربی، انگلیسی و فرانسوی ما چرا نتوانستند موفق باشند؟ دلیل به این برمی گردد که تولید ایده نداشتند.
با این اوصاف برای افزایش تابآوری شناختی کشور و ایفای نقشی مؤثر در نبرد روایتها، چه تحولات بنیادینی باید در حوزههای رسانه، فضای مجازی، دیپلماسی عمومی و امنیت نرم صورت گیرد؟
در رسانه باید به آموزش نیروها بپردازیم. رسانههای ما دارای دو بخش دولتی و خصوصی هستند. بخش خصوصی هم سطوحی دارد. بخشی کاسب کارند و تنها به دنبال سهمیه کاغذ و یارانه هستند لذا تولید محتوا برایشان مهم نیست و بخش دیگری هم هستند که ظاهر خصوصی دارند ولی به آب کُر وصل هستند و تولید محتوایشان بیش از آنکه کار رسانهای عمیق باشد، بولتن سیاسی است.
در رسانههای بخش دولتی هم شاهد تغییر محتوا با تغییر دولتها هستیم؛ لذا اگر قرار است رسانه مستقلی داشته باشیم باید الزامهای آن را هم بپذیریم. نمیشود که الزامهای رسانه مستقل را نپذیرم، اما خواستار رسانه مستقل باشم. به دلیل وضعیت اقتصادی بد رسانهها خیلی از نیروهای حرفهای از مطبوعات و رسانهها خارج شدهاند؛ بنابراین در مجموع باید آموزش نیروهای رسانهای را در پیش بگیریم، ظرفیت برای تحمل رسانه مستقل بالا برود، باید قواعدی محکم برای دادن امتیاز به رسانه ایجاد شود تا مغاطه کاران در این حوزه نتوانند فعالیت کنند.
در دیپلماسی عمومی هم باید حرفی بزنیم که برای افکار عمومی جهان جذاب باشد، نگرشهایی را مطرح کنیم که مردم بفهمند، الگوهایی را مطرح کنیم که خودمان هم به آن اعتقاد داریم. ما باید به جای اینکه بخواهیم نظام خود را به دیگران تقدیم کنیم باید الگوهای جاری و جذاب آن را برای دیگران مطرح کنیم. دیپلماسی عمومی به ایدههای نو متناسب روز، قابل تغییر، قابل تحقق بودن و فهم مشترک نیاز دارد.
منبع: شفقنا