باشگاه خبرنگاران جوان- هوای گرم مرداد ماه نفس کشیدن را سخت میکند، اما مردم تهران، درست در همین گرما و آفتاب قدم به راه عشق میگذارند.
خیابانهای تهران امروز پر است از دلدادههایی که اگرچه به کربلا نرسیدند، سمت قبله تهران روانه میشوند.
جمعیت آرامآرام و با هیجان از خیابانهای منتهی به میدان خراسان وارد میشود. صدای قدمهای متوالی روی آسفالت و زمزمههای کوتاه مردم با نوای نوحه در هم آمیخته است. هر کسی سعی میکند جای پایی برای خودش پیدا کند، اما انگار دلها همه با هم جلو میرود؛ مقصد، حرم عبدالعظیم (ع)، برایشان همان جادهی نجف تا کربلاست.
در مسیر، موکبی شعلههای گاز را زیر دیگهای بزرگ روشن کرده و بوی املت تازه در هوا پیچیده. صدای شرشر چای در سماور با خندههای کوتاه خادمین در هم میآمیزد. مردی با پیشبند سفید و دستهای روغنی لقمهها را در نان میپیچد و وقتی سرش را بالا میآورد، چشمهایش برق امید و کمی غم دارد:
«نوکری امام حسین افتخاره… ولی کاش امسال کربلا بودم. جای همه جاموندهها خالیه، حتی شهید سردار سلامی.»
چند متر آنطرفتر، جوانی بطریهای آب خنک را میان جمعیت تقسیم میکند. قطرات آب روی بطریها مثل اشک روی شیشه برق میزند و با لبخندی کوتاه میگوید:
«آب دادن به زائر حسین یعنی خودت هم زائری… ولی دلم پیش موکبهای مسیر کربلاست.»
پرچمهای سرخ و مشکی در باد تکان میخورند، کنارشان پرچم سهرنگ ایران و تصاویر شهدای جنگ دوازده روزه و شهدای مدافع حرم. ترکیب تصویر، یادآور این است که غم و افتخار در این مردم همیشه همسایهاند.
در ادامه مسیر، صدای نوحه از موکب بعدی میآید. نوجوانی با چهرهای محجوب میخواند و جمعیت با او زمزمه میکند. پیرمردی با عصا قدمهای کوتاهش را با صبر برمیدارد و آرام میگوید:
«امسال هم جاموندم…، اما همین چند قدم تا حرم حضرت عبدالعظیم، برایم مسیر کربلاست.»
کودکی با لباس مشکی، پرچم ایران را در دستش محکم گرفته. باد پرچم را بازی میدهد، اما او انگار با تمام وجودش میخواهد ثابت کند که حتی کوچکترین زائر هم سهمی در این راه دارد.
در این مسیر، حسرت و عشق شانهبهشانه حرکت میکنند. هر کسی چیزی در دل جا گذاشته و چیزی با خودش میبرد؛ حس اینکه حتی اگر کربلا دور باشد، دل میتواند همانجا باشد، میان همان جمعیت و صدای قدمها و بوی موکبها.
منبع: فارس