باشگاه خبرنگاران جوان، سمیه خلیلی _ هشداری تکاندهنده از قلب پنتاگون: ذخایر موشکی آمریکا برای تنها "هشت روز جنگ" کفایت میکند! این اعتراف هولناک، در کنار وضعیت وخیم اقتصادی داخلی و اصرار جنونآمیز ترامپ بر ادامه سیاستهای جنگطلبانه، پرده از فاجعهای قریبالوقوع برمیدارد. فاجعهای که قربانیان اصلی آن، مردم رنجکشیده آمریکا و صلح شکنندهی جهان هستند؛ در حالی که تنها برندگان، سوداگران مرگ و لابیهای قدرتمندیاند که جیبهایشان را از خون و آتش پر میکنند، بیآنکه به پیامدهای انسانی و ملی این جنون بیاندیشند.
جهان امروز، در یک پیچ تاریخی بیسابقه قرار گرفته است؛ نقطهای که تناقضها و پارادوکسهای عملکرد قدرتهای جهانی، بیش از هر زمان دیگری خود را عریان میسازند. در یک سو، ایالات متحده، کشوری که خود را پرچمدار دموکراسی و مدافع حقوق بشر معرفی میکند و داعیه رهبری جهانی دارد، با چالشهای اقتصادی فزاینده، زیرساختهای رو به فرسودگی، و شکاف عمیق اجتماعی دست و پنجه نرم میکند. اما در سوی دیگر، همین کشور، بیپروا و با نادیده گرفتن تمامی هشدارهای داخلی و بینالمللی، با سرعتی جنونآمیز در حال تقویت ماشین جنگی خود و برافروختن آتش در نقاط مختلف جهان است. گزارش تکاندهنده داگلاس مکگرگور، مشاور پیشین وزارت دفاع آمریکا، که با استناد به منابع معتبر داخل پنتاگون بیان شده، نه یک تحلیل صرف، که فریادی از عمق یک فاجعه راهبردی است: آمریکا در صورت ادامه روند فعلی ارسال تسلیحات به خارج – یعنی کمکهای گسترده به رژیم صهیونیستی و اوکراین – تنها برای یک جنگ هشت روزه موشک کافی دارد و پس از آن، "باید به گزینه هستهای متوسل شود! " این جمله، چکیده یک تصمیمگیری نامسئولانه و یک جنون تسلیحاتی است که این روزها بر واشنگتن حاکم شده است؛ جنونی که منافع مالی اقلیتی خاص را بر زندگی میلیونها انسان و صلح جهانی ترجیح میدهد.
ترامپ: وعدههای پوشالی و واقعیت جنگافروزانه
در آستانه رقابتهای انتخاباتی، دونالد ترامپ، با شعارهایی، چون "آمریکا اول" و وعده "پایان دادن به جنگهای بیپایان"، تلاش میکرد خود را منتقد دخالتهای نظامی بیرویه و مدافع سیاست انزواطلبی اقتصادی و نظامی نشان دهد. او بارها از بار مالی سنگین این جنگها و تأثیرات مخرب آن بر اقتصاد آمریکا سخن گفته بود. اما واقعیت میدانی، تصویری کاملاً متفاوت و حتی متناقض را به نمایش میگذارد. با گمانهزنیها درباره آغاز دور دوم ریاست جمهوری او، به نظر میرسد ترامپ نه تنها به این وعدهها بیتوجه است، بلکه با سرعتی وصفناپذیر، ماشین جنگی آمریکا را با سوخت "سودهای کلان" و "مطامع پشت پرده" به پیش میراند.
تزریق میلیاردها دلار کمک مالی و تسلیحاتی به رژیم صهیونیستی برای ادامه جنایات وحشیانهاش در غزه، که با محکومیت گسترده جهانی همراه است، و همچنین سرازیر کردن بیوقفه تسلیحات به اوکراین، نه تنها هیچ منطق اقتصادی و راهبردی پایداری ندارد، بلکه نشاندهنده اولویتهای بیمارگونهای است که در واشنگتن حاکم شده است. اینجاست که "صلحطلبی" ترامپ به یک فریب بزرگ و "آمریکا اول" به "صنعت اسلحه و دلالان آن اول" تبدیل میشود. دولتی که باید به فکر معیشت و رفاه ملت خود باشد، منابع حیاتی را برای برافروختن آتش جنگ در دوردستها هزینه میکند.
اقتصاد بیمار آمریکا و چرخدندههای جنون تسلیحاتی
اقتصاد ایالات متحده در حال حاضر با چالشهای عمیق و ساختاری دست و پنجه نرم میکند. تورم بیسابقه، کسری بودجههای نجومی، بدهیهای سرسامآور عمومی، و شکاف طبقاتی رو به افزایش، تنها بخشی از واقعیتهای تلخی هستند که زندگی میلیونها شهروند آمریکایی را تحتالشعاع قرار دادهاند. در چنین شرایطی، تخصیص میلیاردها دلار از بودجه عمومی به صنعت نظامی، تولید بیرویه تسلیحات و ارسال بیرویه آنها به مناطق درگیر منازعه، نه تنها غیرمنطقی است، بلکه نوعی خیانت به رفاه و آینده ملت آمریکا محسوب میشود. پولی که میتوانست صرف نوسازی زیرساختهای فرسوده، تقویت سیستم بهداشت و درمان، بهبود کیفیت آموزش، کاهش فقر و ایجاد فرصتهای شغلی پایدار شود، اکنون به کام صنعت عظیم و سیریناپذیر اسلحه سازی ریخته میشود. این چرخه معیوب، اقتصاد ملی را تضعیف کرده و ریشههای ثبات اجتماعی را سست میسازد.
صنعت مرگ و لابیهای قدرت: دستهای آغشته به خون و ثروت
اما چه کسانی از این سیاست دیوانهوار و هزینهتراشیهای بیحساب و کتاب سود میبرند؟ پاسخ، روشن و تلخ است: صنعت اسلحه سازی آمریکا و لابیهای قدرتمند و ذینفوذ پشت پرده آن. این شرکتها، که سهامداران اصلی آنها اغلب از نخبگان سیاسی، نظامی بازنشسته و سرمایهداران بزرگ هستند، با دامن زدن به جنگ و بحران در نقاط مختلف جهان، میلیاردها دلار سود خالص به جیب میزنند. هر بمب، هر موشک، هر گلولهای که در غزه، اوکراین یا هر نقطه دیگر از جهان شلیک میشود، در حقیقت سود هنگفتی را به حساب این دلالان مرگ واریز میکند. برای این سوداگران، زندگی انسانها و صلح جهانی، تنها بهایی برای پر کردن جیبهایشان است. آنها نه به اقتصاد آمریکا اهمیت میدهند و نه به جان انسانها.
در این میان، نقش لابیهای صهیونیستی را نمیتوان نادیده گرفت؛ لابیهایی که نفوذشان در راهروهای کنگره و کاخ سفید، آنقدر عمیق و ویرانگر است که منافع حیاتی و بلندمدت آمریکا را در پای منافع نامشروع رژیم اشغالگر قربانی میکند. حمایت بیدریغ و نامحدود از جنایات بیرحمانه رژیم صهیونیستی در غزه، نه تنها با تمامی ارزشهای انسانی، اخلاقی و حقوق بشری در تضاد است، بلکه عملاً دولت آمریکا را به شریک جرم در یک نسلکشی آشکار تبدیل میکند. آیا این نوع تصمیمگیری، که تنها برای پر کردن جیب لابیهای قدرتمند و تأمین منافع یک رژیم متجاوز صورت میگیرد، نمونهای از بالاترین سطح بیمسئولیتی و ضعف عقلانی در سیاست خارجی یک ابرقدرت نیست؟ آیا منطقی است که در چنین شرایط بغرنج داخلی، کشوری خود را در باتلاق جنگهای بیحاصل و جنایات جنگی در دوردستها غرق کند؟
هشدار هستهای: نتیجه یک راهبرد بیفرجام
هشدار داگلاس مکگرگور مبنی بر اضطرار به استفاده از سلاح هستهای پس از تنها هشت روز جنگ متعارف، نه یک پیشبینی صرف، بلکه یک اقرار تلخ به عمق استیصال و بیفکری حاکم بر واشنگتن است. وقتی یک ابرقدرت، به جای حل مشکلات داخلی، بازسازی جامعه، و تمرکز بر توسعه پایدار، تنها راهکار خود را در ادامه جنگ و خونریزی میبیند و حتی به جایی میرسد که به ذخایر تسلیحات کشتار جمعی خود چشم دوخته، این یعنی جهان در آستانه فاجعهای بزرگ و بیبازگشت قرار گرفته است. این رویکرد، نه تنها صلح جهانی را تهدید میکند، بلکه اعتبار و مشروعیت آمریکا را به عنوان یک بازیگر مسئول در عرصه بینالملل به طور کامل از بین میبرد. این نوع تفکر، نشاندهنده بنبستی است که سیاستهای جنگطلبانه به آن منجر شدهاند.
پیامدهای ویرانگر: از واشنگتن تا قلب جهان
اگر این روند جنونآمیز و غیرمنطقی ادامه یابد، پیامدهای آن نه تنها برای آمریکا، بلکه برای کل جهان ویرانگر خواهد بود:
• فروپاشی اقتصادی داخلی و افزایش نابرابری: منابع حیاتی و ثروت یک ملت به جای سرمایهگذاری در آینده، صرف جنگی میشود که هیچ منفعت پایدار و واقعی برای مردم آمریکا ندارد و تنها به افزایش بدهیها و فقیرتر شدن اقشار آسیبپذیر منجر میشود.
• افزایش بیثباتی و گسترش درگیریهای جهانی: سیاستهای تحریکآمیز و تسلیحاتی، به جای ایجاد صلح، به دامن زدن به درگیریها، تشدید تنشها و گسترش تروریسم در مناطق مختلف جهان منجر میشود. چرخه خشونت و خونریزی بیپایان خواهد بود.
• تضعیف جایگاه و نفوذ جهانی آمریکا: کشوری که ذخایر موشکیاش به هشت روز جنگ محدود شده و برای پر کردن جیب دلالان مرگ، مردم خود را در رنج و سختی قرار میدهد، چگونه میتواند داعیه رهبری اخلاقی و سیاسی جهان را داشته باشد؟ اعتبار این کشور در مجامع بینالمللی به شدت خدشهدار خواهد شد.
• خطر جنگ هستهای و نابودی بشریت: تهدید به استفاده از سلاح هستهای، حتی در حد یک بیان ساده، نشانه اوج بیمسئولیتی و میتواند جرقه یک فاجعه بیبازگشت را بزند که موجودیت بشریت را به خطر میاندازد.
در پایان، باید با صدایی رسا و هشداردهنده فریاد زد: واشنگتن، بیدار شو! این جنون تسلیحاتی، این سوداگری مرگ، و این بیتوجهی به عداالت و انسانیت، تنها جیب دلالان جنگ را پر میکند و بهای آن را مردم آمریکا و صلح جهانی میپردازند. تصمیمگیریهای غیرمسئولانه در بالاترین سطح حاکمیت آمریکا، جهان را در آستانه یک انفجار بزرگ قرار داده است. تاریخ، این برهه را به عنوان دوره "رهبران بیبصیرت" و "کاسبان مرگ" در واشنگتن به یاد خواهد آورد؛ کسانی که برای پر کردن جیبهای خود، جهان را به آتش کشیدند و ملت خود را در باتلاق بحران فرو بردند. این سیاستها، محکوم به شکستاند و باید متوقف شوند، پیش از آنکه دیر شود و دنیا به ویرانهای از آتش و خاکستر تبدیل شود. این جنگها نه فقط خون، بلکه وجدان بشریت را نیز به آتش میکشند.