باشگاه خبرنگاران جوان؛ مهسا حنیفه - در ۱۷ مرداد ۱۴۰۴، نیکول پاشینیان، نخستوزیر ارمنستان و الهام علیاف، رئیسجمهور آذربایجان، در کاخ سفید با حضور دونالد ترامپ توافقی تاریخی امضا کردند که کریدور زنگزور را به «مسیر ترامپ برای صلح و شکوفایی جهانی» تغییر نام داد. این توافق، که مدیریت ۹۹ ساله این گذرگاه استراتژیک را به یک شرکت آمریکایی واگذار میکند، در ظاهر گامی برای پایان دادن به مناقشات دیرینه قفقاز جنوبی است، اما در باطن، لایههای پیچیدهای از رقابتهای ژئوپلیتیکی را آشکار میسازد که ایران، روسیه، ترکیه و ناتو را در برابر هم قرار میدهد.
زنگزور: از تاریخ تا میدان قدرت
منطقه زنگزور، واقع در استان سیونیک ارمنستان، از گذشتههای دور نقشی محوری در معادلات قفقاز داشته است. این منطقه، که در عهدنامه گلستان (۱۸۱۳) از ایران جدا و به امپراتوری روسیه واگذار شد، امروز بهعنوان حلقه اتصال آذربایجان به نخجوان و ترکیه، اهمیتی استراتژیک یافته است. کریدور زنگزور که از خاک ارمنستان عبور میکند، قرار است با مدیریت یک شرکت آمریکایی به مدت ۹۹ سال، به «منطقه ترانزیت چندمنظوره» تبدیل شود که شامل خطوط راهآهن، لولههای نفت و گاز، و فیبر نوری است. این کریدور، با معافیت از قوانین گمرکی و بازرسی ارمنستان، مشابه کریدورهای تاریخی مانند سوالکی (لهستان-لیتوانی) یا لاچین (قرهباغ) عمل خواهد کرد. این ویژگی، آن را به مسیری بیمانند برای تجارت و انرژی تبدیل میکند، اما همزمان، حساسیتهای ایران را، بهویژه پس از جنگ ۱۲ روزه با رژیم صهیونیستی، به اوج رسانده است.
شطرنج قدرت در قفقاز
توافق کریدور زنگزور، فراتر از یک پروژه زیرساختی، بخشی از یک بازی بزرگ ژئوپلیتیکی است که قفقاز جنوبی را به صحنه رقابت قدرتهای جهانی و منطقهای تبدیل کرده است. این کریدور، با اتصال مستقیم ترکیه به آسیای مرکزی از طریق خاک آذربایجان و نخجوان، رویای «جهان ترک» را که رجب طیب اردوغان، رئیسجمهور ترکیه، سالهاست دنبال میکند، به واقعیت نزدیکتر میسازد. این مسیر، با دور زدن ایران، وابستگی ترانزیتی باکو به تهران را کاهش داده و مزیت ژئوپلیتیکی ایران را در قفقاز تضعیف میکند. این پروژه بخشی از استراتژی غرب برای «محاصره ژئوپلیتیکی ایران» است که با کریدورهای رقیب مانند لاجورد و داوود تکمیل میشود.
همزمان، این توافق ضربهای سنگین به نفوذ روسیه وارد میکند. مسکو، که دههها نقش میانجی و حامی ارمنستان را در مناقشه قرهباغ ایفا میکرد، اکنون به دلیل درگیری در جنگ اوکراین و انفعال در تحولات اخیر، جایگاه خود را به ایالات متحده واگذار کرده است. فایننشال تایمز در گزارشی این تحول را «ورود آمریکا به حیاط خلوت روسیه» توصیف کرده و آن را نشانهای از تغییر موازنه قدرت در منطقه میداند. اظهارات الهام علیاف مبنی بر اینکه «هیچ اپراتور خارجی در خاک ما نخواهد بود»، در حالی که مدیریت کریدور به شرکتی آمریکایی سپرده شده، تناقضی دیپلماتیک را نشان میدهد که پیچیدگیهای این توافق را برجسته میکند.
از سوی دیگر، نقش ترکیه در این توافق قابلتوجه است. اردوغان که روابط نزدیکی با ترامپ دارد، با میانجیگری فعال، زمینهساز نزدیکی ارمنستان و آذربایجان شده است. این امر، نهتنها نفوذ ترکیه را در قفقاز تقویت میکند، بلکه با احتمال بازگشایی مرزهای ارمنستان و ترکیه (بسته از ۱۹۹۳)، راه را برای تجارت گستردهتر با آسیای مرکزی و چین هموار میسازد. این تحول که مورد حمایت ضمنی ناتو است، موازنه قدرت را به نفع غرب تغییر میدهد.
اقتصاد زیر فشار ژئوپلیتیک
کریدور زنگزور، با ایجاد مسیری آزاد از بازرسیهای گمرکی، پتانسیل تحول تجارت منطقهای را دارد. برای آذربایجان، قراردادهای انرژی با شرکتهایی مانند اکسونموبیل که در جریان سفر علیاف به واشنگتن امضا شد، فرصتهای اقتصادی کلانی ایجاد میکند. ارمنستان نیز که فاقد منابع طبیعی غنی است، از حمایتهای آمریکا در حوزه فناوریهای پیشرفته مانند هوش مصنوعی بهرهمند خواهد شد. به گفته سخنگوی کاخ سفید، آنا کلی، این پروژه «درهای بزرگترین ظرفیتهای قفقاز در تجارت، ترانزیت و انرژی را باز میکند». اما برای ایران، این کریدور به معنای کاهش درآمدهای ترانزیتی و حذف از مسیرهای تجاری کلیدی است.
این پروژه که انتظار میرود شامل خطوط راهآهن، لولههای نفت و گاز و فیبر نوری باشد، بهعنوان یک «منطقه ترانزیت چندمنظوره» معرفی شده که میتواند اتصال بیوقفهای میان آذربایجان، نخجوان و ترکیه ایجاد کند. اما تمرکز مزایای اقتصادی آن در مناطق کمجمعیت سیونیک و نخجوان، پرسشهایی درباره توزیع عادلانه این منافع در میان شهروندان ارمنستان و آذربایجان ایجاد کرده است. برای ایران، این پروژه نهتنها درآمدهای ترانزیتی را کاهش میدهد، بلکه با تقویت مسیرهای انرژی دورزننده ایران، وابستگی منطقه به تهران را کمتر میکند. این امر، در کنار کاهش نفوذ ایران در بازارهای منطقهای، میتواند چالشی بلندمدت برای اقتصاد کشور ایجاد کند.
امنیت در لبه پرتگاه?
پیامدهای امنیتی توافق زنگزور میتواند برای ایران بسیار نگرانکننده باشد. واگذاری مدیریت این کریدور به یک شرکت آمریکایی، همراه با لغو تحریمهای همکاری نظامی آمریکا با آذربایجان، نشانهای آشکار از تقویت حضور ناتو در نزدیکی مرزهای شمالی ایران است. این موضوع، بهویژه پس از جنگ ۱۲ روزه ایران و رژیم صهیونیستی، که به گفته کامران غضنفری، نماینده مجلس ایران، با استفاده از خاک و آسمان آذربایجان برای عملیات جاسوسی و نظامی علیه ایران همراه بود، حساسیتهای امنیتی تهران را به اوج رسانده است. غضنفری ادعا کرده بود که «بمباران تبریز، اردبیل، رشت و تهران نتیجه همکاری مستقیم باکو با اسرائیل» بود؛ ادعایی که اگرچه با تکذیب علیاف مواجه شد، اما سایهای سنگین بر روابط تهران-باکو انداخته است.
اظهارات علیاف درباره حضور «جاسوسهای حرفهای» در مرزهای ایران و فعالیتهای نظارتی آنها، این نگرانیها را تشدید کرده است. او در گفتوگویی با همتای اماراتی خود تأکید کرد که هدف آذربایجان، «عبور ایمن و بدون مانع» از خاک ارمنستان به نخجوان است، اما واگذاری کنترل کریدور به آمریکا، این هدف را در چارچوبی غربی بازتعریف میکند. این توافق همچنین میتواند به نرمالسازی روابط ارمنستان و ترکیه منجر شود، که از سال ۱۹۹۳ به دلیل مناقشه قرهباغ متوقف بود. بازگشایی مرزهای ترکیه و ارمنستان، هرچند از نظر اقتصادی مثبت است، نفوذ ترکیه و ناتو را در قفقاز تقویت میکند. به گفته لارنس بروئرز، تحلیلگر اندیشکده چتم هاوس، تداوم اظهارات الحاقگرایانه علیاف، مانند نامیدن ارمنستان به «آذربایجان غربی»، میتواند «زهر کشندهای» برای صلح باشد.
صلح شکننده یا نظمی جدید؟
با وجود تبلیغات پرطمطراق درباره «مسیر ترامپ» بهعنوان صلحی تاریخی، این توافق هنوز شکننده است. امضای حروف اختصاری پاشینیان و علیاف پای پیشنویس توافق، نه نسخه نهایی آن، نشانهای از موانع پیشروست. دو چالش اصلی همچنان باقی است: اصرار باکو بر حذف اشاره به قرهباغ از قانون اساسی ارمنستان، که نیازمند همهپرسی است، و پیچیدگیهای مدیریت کریدور زنگزور. محبوبیت پایین پاشینیان (تنها ۱۳ درصد حمایت مردمی) و اتهامات ملیگرایان ارمنی، مانند روبرت کوچاریان، رئیسجمهور پیشین، مبنی بر سازش بر سر حاکمیت ملی، میتواند به تنشهای داخلی در ایروان دامن بزند.
از سوی دیگر، اظهارات الحاقگرایانه علیاف و تهدیدهای پیشین او برای تصرف نظامی مسیر زنگزور، اعتماد ارمنستان به نیت واقعی باکو را تضعیف میکند. به گفته آلن سلیمانوف، سفیر آذربایجان در بریتانیا، این توافق «تعهد به نرمالسازی و صلح» را نشان میدهد، اما برتری نظامی آذربایجان، که با حمایت ترکیه و رژیم اسرائیل در جنگ ۲۰۲۰ و ۲۰۲۳ قرهباغ به نمایش گذاشته شد، همچنان سایهای بر مذاکرات میافکند.
روسیه که نفوذش در قفقاز رو به افول است، میتواند به عاملی اخلالگر تبدیل شود. مسکو، که در دهه ۱۹۹۰ حامی ارمنستان بود، پس از انقلاب مسالمتآمیز ۲۰۱۸ پاشینیان و انفعال در جنگ ۲۰۲۰، جایگاه خود را از دست داده است. با این حال، کرملین ممکن است از ابزارهای سیاسی، اقتصادی یا حتی نظامی برای تضعیف این توافق استفاده کند.
تعهد آمریکا به این پروژه نیز محل تردید است. تاریخ قفقاز نشان داده که صلح در این منطقه به مداخله قدرتهای خارجی وابسته است، اما تداوم نقش واشنگتن به اولویتهای سیاسی دولت ترامپ بستگی دارد. ترامپ که علناً امید خود را برای دریافت جایزه نوبل صلح ابراز کرده، این توافق را دستاوردی دیپلماتیک و تجاری معرفی میکند، اما تجربه پروژههایی مانند پیمان ابراهیم نشان میدهد که تحقق کامل چنین طرحهایی با موانع اجرایی مواجه است؛ از دست رفتن علاقه آمریکا میتواند این صلح را به خطر اندازد.
پلی به سوی صلح یا تلهای برای ایران؟
کریدور زنگزور که با نام فریبنده «مسیر ترامپ» معرفی شده، در ظاهر پلی برای صلح میان ارمنستان و آذربایجان است، اما در باطن، اهرمی برای بازنویسی نظم قفقاز به نفع غرب. این پروژه، با کاهش نفوذ ایران و روسیه، تقویت ائتلاف ترکیه و ناتو، و حذف تهران از مسیرهای تجاری و انرژی، چالشهایی چندلایه برای ایران ایجاد میکند. برای ارمنستان و آذربایجان، این توافق فرصتهای اقتصادی و سیاسی جدیدی به همراه دارد، اما شکنندگیهای داخلی، از جمله تنشهای سیاسی در ایروان، جاهطلبیهای باکو، و پتانسیل اخلالگری روسیه، صلح را در معرض خطر قرار میدهد. آینده این کریدور به اراده سیاسی رهبران منطقه، واکنشهای مسکو و آنکارا، و تعهد آمریکا بستگی دارد. ایران، برای حفظ جایگاه خود در این شطرنج پیچیده، باید با هوشیاری و دیپلماسی فعال، از تبدیل زنگزور به تلهای ژئوپلیتیکی جلوگیری کند.