باشگاه خبرنگاران جوان، سمیه خلیلی - تحلیل سیاست خارجی دونالد ترامپ، رئیسجمهور پیشین ایالات متحده، نه تنها پیچیده، بلکه گیجکننده است. در حالی که حامیانش او را به عنوان یک مذاکرهکننده بیباک و یک «استاد معامله» (Master of the Deal) معرفی میکنند، منتقدانش دیدگاه متفاوتی دارند. مقالهی اخیر مجلهی معتبر فارن پالسی با عنوان «ترامپ استاد هنر واگذار کردن است»، تصویری کاملاً متفاوت از این روایت مرسوم ارائه میدهد. این یادداشت، با محوریت این تحلیل، به بررسی عمیقتر این توهم میپردازد و نشان میدهد که چگونه رویکرد ترامپ به سیاست خارجی، که بر نمایش، فیالبداهه بودن و نادیده گرفتن جزئیات استوار است، به جای آنکه به نفع آمریکا و جهان باشد، به تضعیف منافع بلندمدت و ایجاد بیثباتی منجر میشود. در این جهانبینی، سیاست خارجی از یک فرآیند پیچیده و مبتنی بر استراتژی، به یک ابزار برای کسب توجه و شهرت شخصی تقلیل مییابد.
حلقهی مفقوده در استراتژی ترامپ
یکی از انتقادات اساسی به رویکرد ترامپ در مذاکرات بینالمللی، عدم آمادگی اوست. بر خلاف رهبران سنتی که ساعتها و روزها را صرف مطالعهی پروندهها، مشورت با کارشناسان و تعیین خطوط قرمز میکنند، ترامپ به غریزهی خود تکیه دارد. او به جلسات مهم بینالمللی، از جمله دیدارهای با ولادیمیر پوتین یا کیم جونگاون، بدون یک استراتژی مشخص قدم میگذارد.
• بیاعتمادی به کارشناسان: ترامپ، که خود را تنها فرد شایسته برای تصمیمگیری میدانست، به نخصص کارشناسان وزارت خارجه و اطلاعات بیاعتماد بود. او اغلب اطلاعات و پیشنهادهای آنها را نادیده میگرفت و ترجیح میداد به توصیههای افراد نزدیک به خود، که اغلب فاقد تجربهی دیپلماتیک بودند، گوش دهد. این بیاعتمادی، او را از یک پایگاه اطلاعاتی قوی محروم میکرد که برای هر مذاکرهکنندهای حیاتی است. نتیجهی این رویکرد، اتخاذ تصمیمات شتابزده و مبتنی بر احساسات بود که در نهایت به نفع طرف مقابل تمام میشد.
• نقاط ضعف در برابر رقبا: این رویکرد فیالبداهه، او را در برابر رهبرانی مانند پوتین که با آمادگی کامل و استراتژیهای بلندمدت در جلسات حاضر میشوند، به شدت آسیبپذیر میکرد. در حالی که ترامپ به دنبال یک پیروزی سریع و نمایشی بود، پوتین به دنبال اهداف استراتژیک و بلندمدت روسیه بود. این اختلاف رویکرد، به پوتین اجازه میداد تا از نقاط ضعف ترامپ بهرهبرداری کند و به منافع خود دست یابد. این همان چیزی است که فارن پالسی آن را «هنر واگذار کردن» میخواند. ترامپ به جای آنکه بر سر منافع آمریکا چانهزنی کند، بدون آنکه خودش بداند، زمین بازی را به حریف واگذار میکرد.
تئاتر سیاست خارجی
یکی دیگر از ویژگیهای بارز سیاست خارجی ترامپ، تمرکز بر صحنههای نمایشی و توجه عمومی است. برای او، ملاقات با یک رهبر خارجی یا امضای یک توافق، بیشتر از آنکه یک فرآیند دیپلماتیک باشد، یک رویداد رسانهای است.
• مذاکرات بیحاصل با کیم جونگاون: بهترین مثال برای این رویکرد، دیدارهای بیحاصل و نمایشی ترامپ با کیم جونگاون، رهبر کرهشمالی، است. این دیدارها، که با سر و صدای رسانهای فراوان همراه بودند، هیچ پیشرفت ملموسی در راستای خلع سلاح هستهای کرهشمالی نداشتند. ترامپ به جای اصرار بر جزئیات فنی و نظارتهای سختگیرانه، تنها به دنبال عکسهای تاریخی و عنوان «صلحساز» بود. نتیجهی این نمایش، افزایش اعتبار بینالمللی برای کیم جونگاون، بدون هیچ گونه امتیاز واقعی در مقابل بود.
• توافقات تجاری سطحی: فارن پالسی همچنین به توافقات تجاری ترامپ اشاره میکند. بسیاری از این توافقات، که ترامپ آنها را به عنوان پیروزیهای بزرگ معرفی میکرد، در عمل بسیار سطحی و کمتر از آن چیزی بودند که ادعا میشدند. برای ترامپ، اعلام یک توافق و برگزاری یک مراسم امضا، مهمتر از محتوای آن بود. این رویکرد، منافع بلندمدت آمریکا را در قربانگاه موفقیتهای کوتاهمدت و نمایشی قرار میداد.
تضعیف دیپلماسی و بیثباتی جهانی
رویکرد ترامپ به سیاست خارجی، پیامدهای مخربی برای نظم جهانی و موقعیت آمریکا داشته است. این رویکرد، نه تنها به تضعیف نهادهای بینالمللی منجر شد، بلکه به متحدان آمریکا نیز پیام داد که نمیتوانند روی حمایت واشنگتن حساب کنند.
• تضعیف دیپلماسی سنتی: با نادیده گرفتن پروتکلها، کارشناسان و نهادهای دیپلماتیک، ترامپ به طور مستقیم دیپلماسی سنتی را تضعیف کرد. او دیپلماتها را به حاشیه راند و تصمیمات را بر اساس میل شخصی و بدون هیچ گونه مشورت اتخاذ میکرد. این رویکرد، به جای حل مشکلات، آنها را پیچیدهتر و غیرقابل پیشبینیتر کرد.
• ایجاد بیثباتی: سیاست خارجی ترامپ، که بر اساس «اول آمریکا» و با بیاعتنایی به متحدان و قوانین بینالمللی شکل گرفته بود، به بیثباتی جهانی دامن زد. خروج از توافقات بینالمللی، مانند توافق هستهای با ایران (برجام) و توافق آبوهوایی پاریس، نه تنها به حل مشکلات کمکی نکرد، بلکه به افزایش تنشها و بیاعتمادی بینالمللی منجر شد.
از «استاد معامله» تا «هنرمند واگذار کردن»
تحلیل فارن پالسی از ترامپ به عنوان «استاد هنر واگذار کردن»، یک چرخش قابل توجه در روایتهای معمول درباره اوست. این تحلیل نشان میدهد که در زیر لایهی پر زرق و برق لافزنیها و نمایشهای رسانهای، یک نقص استراتژیک جدی وجود دارد. ترامپ به جای آنکه یک مذاکرهکننده قهار باشد، یک هنرمند در واگذار کردن است؛ او بدون اینکه خودش بداند، امتیازات را به رقبا میدهد و منافع بلندمدت را فدای پیروزیهای کوتاهمدت و نمایشی میکند. این رویکرد، نه تنها به ضرر آمریکا بود، بلکه به بیثباتی و پیچیدهتر شدن مشکلات جهانی نیز دامن زد. این همان چیزی است که باید در ارزیابی میراث سیاست خارجی او به دقت مورد توجه قرار گیرد.