کد خبر: ۳۱۹۰۶۳
تاریخ انتشار: ۱۰:۱۱ - ۱۸ مرداد ۱۴۰۴
شیوه تغییر مدیران سازمان حفاظت محیطزیست که نمونه آن را در سالهای گذشته در پارک ملی گلستان دیدهایم، برای سازمانی که سالهاست از حفاظت مشارکتی حرف میزند و این کلمه از دهان مدیرانش در همایشها، نشستها، مصاحبهها و… نمیافتد، نشان میدهد واقعیت چیست.
اقتصاد۲۴- «محمود شهمرادی فرمانده پاسگاه محیطبانی سولگرد، در پارک ملی گلستان به شهادت رسید.» خبر تلخ است، تلختر میشود وقتی میدانیم سه ماه قبل محیطبان «یاسر مصدق» در همین پارک ملی به شهادت رسیده است. هر دو محیطبان سالها در این پارک ملی خدمت کرده و زیر و بم آن را میشناختند. دراینباره که چطور درگیری شروع شد؟ چه کسی اول شلیک کرد؟ شکارچیان چند نفر بودند و محیطبانان چند نفر؟ چطور خبردار شدند؟ بر سر پیکر همکار شهیدشان در منطقه سولگرد چه گفتند؟ و... میشود طوری نوشت که با خواندنش اشک مخاطب برای مظلومیت محیطزیست و محیطبانان درآید.
اما بیایید از زاویه دیگری به این مسئله نگاه کنیم؛ اینکه چرا پس از فاجعه دوم، بحثهای جدی درباره اثربخشی حفاظت مشارکتی ایجاد شد؟ کارشناسانی که سالها در پارک ملی گلستان فعالیت کردهاند، در گروههای تلگرامی و … چه میگویند؟ وقتی سازمان حفاظت محیطزیست از حفاظت مشارکتی حرف میزند، منظورش چیست؟ آیا تعریفی از این شیوه دارد؟
از همان لحظه که خبر شهادت محیطبان شهمرادی منتشر شد، موافقان و مخالفان حفاظت مشارکتی یا شیوهای که در پارک ملی گلستان اجرا شد، روبهروی هم صف کشیدهاند. برخی میگویند انتخاب گلستان برای پایلوت این طرح خوب نبود، برخی از اختلافات قومی در این پارک حرف میزنند، گروه دیگری معتقدند بدون انجام حفاظت میانرشتهای، تنها فهرست محیطبانان شهید پرتعدادتر میشود، گروهی هم نگران روزهای آتی پارک هستند و اینکه آیا این اتفاق بار دیگر تکرار میشود؟ و جمع بزرگتری میگویند بدون ساختار دقیق، حفاظت مشارکتی به ثمر نمیشیند.
از نظر آنها سازمان حفاظت محیطزیست باید تکلیفش را با حفاظت مشارکتی روشن کند. این سازمان نمیتواند مدام از مشارکت حرف بزند، اما هر جا صلاح دید مشارکت را کنار بگذارد. سازمان حفاظت محیطزیست باید تکلیفش را درباره کارشناسان، حفاظتگران و… روشن کند؛ اینکه قرار است ادارات کل، حراست و رؤسای مناطق بنا به صلاحدید خود از حضور یک کارشناس یا … در منطقه جلوگیری کنند یا باید ادلهای برای مخالفتشان ارائه دهند.
برای بررسی این ماجرا باید به سال ۱۳۹۶ برگردیم، سالی متفاوتی برای پارک ملی گلستان. در این سال، سازمان حفاظت محیط زیست تصمیم گرفت تا پارک به شیوه حفاظت مشارکتی اداره شود و در همین راستا، شورای راهبری با حضور ذینفعان مختلف تشکیل شد. «خاطرم است با آقای مقیمی، عکاس حیاتوحش، میآمدم که آقای مرتضی جمشیدیان، فرمانده یگان در پارک ملی موته، با من تماس گرفت و گفت تیموری پارک ملی گلستان نرو! آنجا شرایط خوب نیست. شما اعتباری دارید، آنجا قومیتهای مختلف هستند، حتی محیطبانان انگیزه لازم را ندارند؛ نمیتوانی کار کنی و اعتبارت خراب میشود. به او گفتم آبرویی پیش خدا دارم، آن را در طبق اخلاص میگذارم. غیر از همسرم که موافقت کرد، برادرها، پسرعموها و… خیلی مخالف بودند، ولی ما آمدیم. من نمیخواهم بد بگویم، ولی واقعیت این است که شرایط، از هر لحاظ، مناسب نبود.
بیشتر بخوانید:فیلم/ تشییع پیکر شهید محیطبان پارک ملی گلستان
محیطبانان انگیزه زیادی نداشتند؛ چون بهواقع در میدان از آنها حمایت نمیشد. به مردم اجازه مشارکت نمیدادند و فرصتی نبود که آنها برای حفاظت بهکار گرفته شوند. شاید کسی باور نکند، ولی والله در سرکشیها شاهد بدترین نوع شکار در تمام کوهها بودیم؛ نوعی از شکار که بیشترین تأثیر منفی را دارد. شکارچیها شبها پروژکتور میگرداندند، قوچ و میشها را میدزدیدند یا با موتور دنبال حیاتوحش میکردند. جمعیت مرال به درجهای رسیده بود که یکی از اساتید گفت نسل مرال منقرض شده است. آن زمان کسی جرئت نمیکرد بگوید چه جمعیتی در پارک وجود دارد، دو هزار و خردهای جمعیت وجود داشت و در ۱۰ سال هیچ آماری بالاتر از چهار هزار فرد سمدار ثبت نشده بود. از همه مهمتر، مشارکت مردم در این زمینه خیلی کم بود و روی آن اصلاً کار نشده بود، مدیران هم اصلاً به این مقوله اعتقاد نداشتند و یا اعتقاد براساس کتابی نگاه کردن بود. خاطرم است یکی از مدیران در شورای راهبری جملهای گفت که معتمدینی مثل حاجحسن یزدانی یا گودرزی به آن عکسالعمل نشان دادند. او عنوان کرد ما نیاز نداریم مردم در اطفای حریق حاضر شوند، چون بیلهای ما را میبرند؛ میخواهم بگویم ما با چنین نگاهی مواجه بودیم.»
این بخشی از مصاحبهای است که با رئیس سابق پارک ملی گلستان، در ۲۸ فروردین ۱۴۰۳، بیش از یک ماه پس از برکناری او، داشتم. دلیل آوردن این پاراگراف آن است که هم شرایطش برای قبول این پست را نشان دهم و هم وضعیت پارک در سال ۱۳۹۶ را.
نتیجه شش سال کار مداوم رئیس سابق پارک ملی گلستان و تیم همراهش مشخص است. بااینحال همزمان که سالبهسال جمعیت حیاتوحش در پارک ملی گلستان افزایش مییافت، کارشناسان، مستندسازان و اساتید دانشگاه راهشان به پارک باز شده بود و انواع و اقسام پژوهشها در پارک انجام و تصاویر گرفته میشد، نگرانیهایی هم وجود داشت، اینکه عاقبت حفاظت مشارکتی در «گلستان» چه خواهد شد؟ آنها که سرنوشت مناطق استان یزد پس از مهدی تیموری را دیده بودند، میگفتند توانایی شخصی او در مدیریت منطقه بیش از هر چیزی اثرگذار است. شورای راهبری گرچه وجود داشت، اما شکارچیان به حرمت رئیس وقت پارک تصمیم گرفتند اسلحههایشان را کنار بگذارند؛ نه برای محیطزیست که برای دههها آنها را ندیده و اعتقادی به حضورشان در مناطق نداشت.
آرامش پیش از طوفان
در گلستان بهنظر میرسید همهچیز خوب پیش میرود؛ همیارها در کار حفاظت در کنار محیطبانان بودند و اغلب کسانی هم که برای بازدید میآمدند، تصمیم میگرفتند کمکی به پارک داشته باشند. نمونهاش یک گردشگر یزدی که آنقدر از گلستان و آنچه در آن میگذشت، خوشش آمد که پس از بازدیدی نیمروزه، هزینه ساخت یک جانپناه را تقبل کرد یا کسانی که مشتاق شدند حقالزحمه ماهانه چند همیار را پرداخت کنند، یا جمع دیگری که شروع به تجهیز کتابخانههای روستایی حاشیه پارک کردند و…
بااینحال، در زیرپوست رابطه پارک ملی گلستان، سازمان حفاظت محیطزیست و ادارهکل محیطزیست استان گلستان مشکلاتی هم وجود داشت؛ همیاران حقوق اندکی دریافت میکردند، آنها با حرف و امید دادنهای رئیس پارک مانده بودند. ادارهکل حفاظت محیطزیست گلستان آن زمان بایست به وضعیت حقوقی همیاران رسیدگی میکرد، اما این کار انجام نشد. سال ۱۴۰۲ بحث تفرجگاهها بالا گرفت و رئیس وقت پارک درخواست کرد بگذارند کار تفرج شروع شود، تا با آن بتواند حقوق همیاران را بپردازد و مردم بیشتری را پای کار بیاورد. این درخواست هم به در بسته خورد. این شیوه مدیریتی ناراضیانی هم میان بخشهایی از سازمان و ادارات کل هم داشت، ناراضیانی که بالاخره در رسیدن به هدفشان موفق شدند.
زمزمههای یک برکناری
زمستان ۱۴۰۲ زمزمههای تغییر در مدیریت پارک ملی گلستان آمد. جوامع محلی حاشیه پارک، اساتید دانشگاه، کارشناسان حیاتوحش و… نامه نوشتند که او را برکنار نکنید، بگذارید بماند. تبلیغات انتخابات مجلس شورای اسلامی در جریان بود و این نارضایتیها حواشی جدی برای دو استان گلستان و خراسانشمالی بهوجود آورد، سازمان حفاظت محیطزیست عقب نشست. انتخابات برگزار شد و چند روز بعد مدیرکل دفتر حیاتوحش معاونت محیط طبیعی عازم گلستان شد. همان وقت با او تماس گرفتم و گفتم برای چه گلستان میرود؟ پاسخ داد مأموریتی دارد. پرسیدم چه مأموریتی؟ گفت نمیتواند بگوید.
بیشتر بخوانید:شلیک مشکلات و جان بیدفاع محیطبانان/ بلند شدن صدای گلوله شکارچیان با سکوت قانون
ساعت هشت و نیم صبح روز بعد، مهدی تیموری هنوز رئیس پارک بود و نمیدانست مدیرکل دفتر حیاتوحش سازمان برای چه به استان گلستان آمده است. ساعت ۱۰ صبح نشده، برکنارش کردند. از آن زمان تاکنون او تنها یک کارشناس است، کارشناسی که به این در و آن در میزند که به منطقهای برود و کاری برای حفاظت انجام دهد، اما پروندههایی که اتفاقاً توسط سازمان حفاظت محیطزیست برایش ایجاد شده، تاکنون او را از مناطق و عرصه حفاظت دور نگه داشته است. درعینحال، حضورش در استان گلستان هم داستانهایی را ایجاد کرده است. جالب اینکه رأی دادگاه بهنفع رئیس سابق پارک ملی گلستان صادر شد، بخشی از سازمان، اما دستبردار مدیر خوشنامش نبود و دوباره پرونده قضائی برایش به راه انداخت تا همچنان کارشناس باشد، در اتاقی بنشیند و به کارهای دفتری رسیدگی کند.
ساختار، لازمه حفاظت مشارکتی
شیوه تغییر مدیران سازمان حفاظت محیطزیست که نمونه آن را در سالهای گذشته در پارک ملی گلستان دیدهایم، برای سازمانی که سالهاست از حفاظت مشارکتی حرف میزند و این کلمه از دهان مدیرانش در همایشها، نشستها، مصاحبهها و… نمیافتد، نشان میدهد واقعیت چیست. در آن شش سال، سازمان برای ایجاد ساختاری منسجم -که با خروج یک مدیر همهچیز بههم نریزد- کاری نکرد که خود، گویای عدم اعتقاد واقعی مدیران به مسئله مشارکت و حفاظت مشارکتی است. در این یک و نیم سال اخیر چند مدیر به پارک ملی گلستان سر زدهاند؟ پای حرف مردم نشستهاند؟ چند جلسه برای پارک ملی گلستان تشکیل شده؟ چقدر در جریان مسائل آن هستند؟ چند جلسه شورای راهبری تشکیل شده؟ و … باز نشان میدهد نگین پارکهای ملی ایران مورد بیتوجهی قرار گرفته است! از اواخر سال ۱۴۰۲ با تغییر رئیس پارک، ادارهکل همراه شد و تلاش کرد وضعیت حقوقی بخشی از همیاران را درست کند. حراست ادارهکل نیز حضورش در پارک را افزایش داد و بیشتر به آنجا سر میزند. همچنین، «احمد رادمان»، رئیس جدید پارک -که اتفاقاً با رأی مردم انتخاب شده- تلاشش را برای حفاظت کرده است. بااینحال، آیا ساختار شکل گرفته؟ آیا مسائل پارک حل شده؟ تغییرات جدیدی که در پارک اتفاق افتاده، چه واکنشی از سوی گروهی از کارشناسان و جوامع محلی داشته؟ اصلاً منظور سازمان از حفاظت مشارکتی چیست؟ چه تعریف و دستورالعملی دارد؟
پارک ملی گلستان نمونهای است از حفاظت مشارکتی سازمان حفاظت محیطزیست که این روزها سوگوار دومین محیطبان خود در سهماهه اخیر است. در این زمینه، شکارچی را تنها مقصر دانستن سادهترین راه است؛ نهتنها درباره گلستان و محیطبان شهمرادی، بلکه درباره تمام محیطبانان شهید! درباره محیطبان مصدق، دیدهبان، باشقره و…. سازمان حفاظت محیطزیست اگر نمیخواهد مشارکت مردم را داشته باشد، بیهوده آنها را بازی ندهد. در این زمینه صریح باشد تا همه ما، از خبرنگار گرفته تا مردم محلی، کارشناس و استاد دانشگاه نیز از این سردرگمی خلاص شویم.
منبع: روزنامه پیام ما