فروپاشی از درون؛ جنگی که اسرائیل در میدان و افکار عمومی می‌بازد

6 hours ago 1

باشگاه خبرنگاران جوان؛ سمیه خلیلی ـ  در حالی‌که ارتش اسرائیل پس از دو سال جنگ با حماس از فرسودگی و شکاف‌های داخلی رنج می‌برد، دونالد ترامپ هم اعتراف می‌کند که تل‌آویو نه تنها در میدان بلکه در صحنه افکار عمومی نیز بازنده است؛ جنگی که قرار بود قدرت اسرائیل را تثبیت کند، اکنون به نماد بحران موجودیت آن بدل شده است.

آنچه امروز در جبهه‌های نبرد غزه و در فضای سیاسی-رسانه‌ای آمریکا و اسرائیل رخ می‌دهد، شاید آشکارترین نشانه‌ی یک تغییر پارادایم باشد؛ تغییر از اسرائیلِ شکست‌ناپذیر و یکپارچه، به اسرائیلی فرسوده، دچار بحران مشروعیت و منزوی در افکار عمومی جهان. دو خبر اخیر این تصویر را با شفافیت بی‌سابقه‌ای نشان می‌دهند: نخست، گزارش وال‌استریت ژورنال که با بیش از ۳۰ افسر و سرباز اسرائیلی گفت‌و‌گو کرده و از زبان آنان شنیده است «ما به نقطه فروپاشی رسیده‌ایم»؛ و دوم، اظهارات دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور سابق آمریکا، که اسرائیل را بازنده‌ی واقعی در میدان روابط عمومی و لابی‌گری معرفی می‌کند.

ارتشی که دیگر توان ادامه ندارد

نخستین نشانه آشکار بحران، از دل ارتش اسرائیل بیرون آمده است. وال‌استریت ژورنال به نقل از سربازان و افسران اسرائیلی می‌نویسد که ارتش پس از نزدیک به دو سال درگیری مداوم با حماس، از نظر انسانی و روحی به نقطه فروپاشی رسیده است. این سخنان، اهمیت دوچندانی پیدا می‌کند وقتی به یاد بیاوریم که ارتش اسرائیل در تمام تاریخ خود همواره یکی از منسجم‌ترین نهاد‌های این رژیم تلقی می‌شد و ستون اصلی امنیت ملی آن بود.

وقتی سربازانی که باید نماد انگیزه، مقاومت و روحیه جنگی باشند از «فرسودگی» و «بی‌فایدگی» جنگ سخن می‌گویند، معنایش چیزی جز سست شدن ستون‌های اصلی ساختار امنیتی نیست. جنگ چریکی حماس – آن‌گونه که خود اسرائیلی‌ها اعتراف می‌کنند – با ماهیت جنگ کلاسیک سازگار نیست. نابودی یک گروه ریشه‌دار، بومی و دارای حمایت مردمی با بمباران‌های گسترده یا عملیات‌های زمینی کور، عملاً غیرممکن است.

اینجاست که پرسش کلیدی مطرح می‌شود: اگر ارتش اسرائیل توان نابودی حماس را ندارد، پس دو سال کشتار، تخریب و ویرانی چه دستاوردی برای تل‌آویو داشته است؟ آیا جز افزایش نفرت عمومی، گسترش بحران انسانی در غزه و سست شدن روحیه داخلی سربازان و جامعه اسرائیلی، نتیجه دیگری حاصل شده است؟

بحران معنا: وقتی سرباز نمی‌داند برای چه می‌جنگد

یکی از مهم‌ترین بخش‌های گزارش وال‌استریت ژورنال اشاره به افزایش شمار کسانی است که درباره «فایده جنگ» تردید دارند. این نقطه شاید حتی از خستگی جسمی هم خطرناک‌تر باشد. جنگ تنها با تجهیزات و مهمات پیش نمی‌رود؛ آنچه یک ارتش را سرپا نگه می‌دارد «معنا» و «باور به هدف» است. وقتی سرباز اسرائیلی دیگر نمی‌داند برای چه باید بجنگد، ادامه جنگ به حرکتی بی‌هدف و ویرانگر تبدیل می‌شود.

از همین زاویه، می‌توان گفت که حماس حتی پیش از رسیدن به هرگونه پیروزی نظامی، موفق شده بزرگ‌ترین ضربه را وارد کند: از بین بردن ایمان سرباز اسرائیلی به هدف جنگ. این همان «فروپاشی از درون» است که نشانه‌هایش امروز در ارتش اسرائیل نمایان شده است.

ترامپ و اعتراف به شکست در جنگ افکار عمومی

اما بحران اسرائیل تنها در میدان جنگ محدود نمی‌ماند؛ آن‌گونه که ترامپ در مصاحبه با وب‌سایت دیلی کالر اشاره کرده، اسرائیل حتی اگر در میدان هم «پیروز» شود، در عرصه افکار عمومی و روابط عمومی بازنده‌ای بزرگ خواهد بود.

ترامپ به صراحت می‌گوید: «اسرائیل مجبور خواهد شد این جنگ را پایان دهد… این جنگ به اسرائیل آسیب می‌زند… اسرائیل ممکن است جنگ را ببرد، اما در دنیای روابط عمومی نفوذی به دست نمی‌آورد.» این سخنان از زبان فردی بیان می‌شود که سال‌ها به‌عنوان یکی از حامیان سرسخت تل‌آویو شناخته می‌شد.

واقعیت این است که اسرائیل تا سال‌ها پیش یکی از قوی‌ترین شبکه‌های لابی در آمریکا و غرب را در اختیار داشت. اما امروز حتی در کنگره آمریکا هم نشانه‌های تضعیف آن دیده می‌شود. دانشگاه‌ها، رسانه‌ها، جنبش‌های دانشجویی و حتی بخشی از نخبگان سیاسی آمریکا علیه تل‌آویو موضع گرفته‌اند. این همان چیزی است که ترامپ با صراحت «آسیب‌دیدگی لابی اسرائیل» می‌نامد.

افول افسانه «ارتش شکست‌ناپذیر»

از جنگ ۱۹۶۷ تا جنگ لبنان در ۲۰۰۶، اسرائیل همواره می‌کوشید تصویری از «ارتش شکست‌ناپذیر» ارائه دهد؛ ارتشی که با سرعت و دقت می‌تواند دشمنانش را درهم بشکند. اما جنگ غزه روایت دیگری ساخته است: جنگی طولانی، فرسایشی و بدون نتیجه مشخص.

این افول نه تنها قدرت بازدارندگی اسرائیل را کاهش داده، بلکه الگو‌های جدیدی از مقاومت را برای گروه‌های دیگر در منطقه الهام‌بخش کرده است. اگر حماس بتواند دو سال ارتش اسرائیل را فرسوده و بی‌نتیجه نگه دارد، پس چرا حزب‌الله یا دیگر گروه‌ها نتوانند در برابر این رژیم بایستند؟

تناقض استراتژیک: قدرت تخریب در برابر ناتوانی سیاسی

اسرائیل در دو سال گذشته توانسته هزاران نفر را در غزه بکشد، محله‌ها ویران کند و بحران انسانی بی‌سابقه‌ای بیافریند. اما این قدرت تخریب هیچ معادل سیاسی برای تل‌آویو نیاورده است. برعکس، اسرائیل بیش از هر زمان دیگری به‌عنوان یک رژیم اشغالگر و ناقض حقوق بشر در جهان شناخته می‌شود.

ترامپ دقیقاً بر همین نقطه دست گذاشته است: پیروزی نظامی بدون پیروزی در افکار عمومی، شکست استراتژیک است. اسرائیل در بهترین حالت می‌تواند چند تونل را نابود کند یا چند فرمانده حماس را هدف قرار دهد، اما در نهایت تصویر جهانی آن چنان آسیب دیده که هیچ «پیروزی» نمی‌تواند آن را ترمیم کند.

بحران مشروعیت در داخل و خارج

این وضعیت اسرائیل را در یک دوگانگی خطرناک قرار داده است: از داخل، ارتش و جامعه با خستگی، تردید و شکاف مواجه‌اند؛ از خارج، لابی‌هایش در حال تضعیف و مشروعیتش در حال فرسایش است.

این همان نقطه‌ای است که بسیاری از تحلیلگران، از جمله جان مرشایمر، سال‌ها پیش هشدار داده بودند: وابستگی بیش از حد اسرائیل به قدرت نظامی و نادیده گرفتن واقعیت‌های سیاسی و اجتماعی منطقه، سرانجام روزی آن را در بن‌بست استراتژیک قرار خواهد داد. امروز به نظر می‌رسد این پیش‌بینی به حقیقت پیوسته است.

چرا پایان جنگ اجتناب‌ناپذیر است؟

از جمع‌بندی این شواهد می‌توان به یک نتیجه روشن رسید: پایان جنگ برای اسرائیل نه یک انتخاب، بلکه یک اجبار است. ارتشی که توان نابودی دشمن را ندارد، جامعه‌ای که مشروعیت جنگ را زیر سؤال برده، و جهانی که بیش از هر زمان علیه تل‌آویو موضع گرفته، همگی نشان می‌دهند که این مسیر قابل ادامه نیست. اما پایان جنگ به معنای پیروزی اسرائیل نخواهد بود؛ چرا که پایان بدون دستاورد نظامی و سیاسی، در حقیقت نوعی شکست استراتژیک خواهد بود. همین‌جاست که بحران آینده اسرائیل آشکار می‌شود: چگونه می‌تواند با چنین شکست آشکاری از فروپاشی داخلی و انزوای بین‌المللی جلوگیری کند؟

اسرائیل در آستانه تغییر سرنوشت

دو خبر اخیر – اعتراف سربازان اسرائیلی به فرسودگی و سخنان ترامپ درباره شکست در روابط عمومی – تنها گزارش‌های روزمره خبری نیستند. آنها در واقع علائمی از یک تغییر تاریخی‌اند: تغییر از اسرائیل قدرتمند و شکست‌ناپذیر به اسرائیلی که حتی متحدان دیرینه‌اش نیز به ضعف و بحران آن اذعان می‌کنند.

امروز اسرائیل در دو جبهه بازنده است: در جبهه میدان، نتوانسته مقاومت را نابود کند و ارتش خود را فرسوده ساخته؛ و در جبهه افکار عمومی، تصویری ویرانگر از خود به‌عنوان رژیمی بی‌رحم و منزوی به نمایش گذاشته است. این ترکیب، شاید خطرناک‌تر از هر تهدید خارجی، اسرائیل را به سمت فروپاشی از درون سوق دهد.

در چنین شرایطی، پرسش اصلی دیگر این نیست که اسرائیل چگونه جنگ را خواهد برد، بلکه این است که این رژیم پس از پایان جنگ، چگونه خواهد توانست موجودیت خود را بازتعریف کند. آینده‌ای که امروز از افق غزه نمایان می‌شود، بیش از هر زمان تیره و مبهم است.

Read Entire Article