نشست آلاسکا و دیپلماسی نمایشی: نقدی بر دیدار پوتین و ترامپ در بحران اوکراین

1 hour ago 1

باشگاه خبرنگاران جوان؛ *حامد شهبازی - نشست ولادیمیر پوتین و دونالد ترامپ در آلاسکا در روز جمعه نخستین ملاقات مستقیم رهبران روسیه و ایالات متحده پس از آغاز جنگ اوکراین در سال ۲۰۲۲ بود. این مقاله تلاش می‌کند با رویکردی آکادمیک، ابعاد نمادین، سیاسی و راهبردی این نشست را بررسی کند. یافته‌ها نشان می‌دهد که نشست مذکور بیش از آنکه در مسیر پایان جنگ اوکراین دستاوردی داشته باشد، به بازگشت روسیه به دیپلماسی جهانی و نمایش قدرت‌های بزرگ محدود شد. تحلیل حاضر بر این گزاره استوار است که نشست آلاسکا مصداقی از «دیپلماسی نمایشی» بود؛ دیپلماسی‌ای که مشروعیت تولید می‌کند، اما بحران را حل نمی‌کند.

بحران اوکراین از سال ۲۰۲۲ به یکی از پیچیده‌ترین و طولانی‌ترین منازعات بین‌المللی پس از جنگ سرد بدل شده است. با گذشت سه سال از آغاز جنگ، فشار‌های نظامی، اقتصادی و دیپلماتیک همچنان ادامه دارد. در چنین شرایطی، برگزاری نشست میان روسیه و ایالات متحده در آلاسکا نه‌تنها از منظر حل‌وفصل بحران بلکه به‌عنوان رویدادی نمادین در سیاست بین‌الملل حائز اهمیت بود. این نشست در حالی برگزار شد که اوکراین و متحدان اروپایی در آن حضور نداشتند؛ امری که خود پرسش‌های مهمی درباره کارآمدی و مشروعیت آن برانگیخته است.

چارچوب نظری

برای تحلیل نشست آلاسکا، سه رویکرد نظری مورد استفاده قرار می‌گیرد:
۱.     واقع‌گرایی کلاسیک و نئورئالیسم: تأکید بر سیاست قدرت‌های بزرگ و منطق توازن قوا. از این منظر، نشست آلاسکا بازتابی از تعامل دو قدرت بزرگ در تعیین سرنوشت یک بحران منطقه‌ای است.
۲.     دیپلماسی نمادین: بر نقش نمایش‌ها، نماد‌ها و تصاویر در سیاست خارجی تأکید دارد. حضور پوتین در خاک آمریکا و نمایش نظامی واشنگتن را می‌توان در چارچوب همین رویکرد تبیین کرد.
۳.     نظریه انتقادی روابط بین‌الملل: بر اهمیت مشارکت بازیگران ضعیف‌تر و نقد انحصار قدرت‌های بزرگ تأکید می‌کند. غیبت اوکراین و ناتو در این نشست را می‌توان از منظر این نظریه، نوعی بازتولید سیاست‌های هژمونیک دانست.

در تحلیل این نشست  ابعاد نمادین، سیاسی و راهبردی مدنظر است که در ادامه این ابعاد را می خوانید.

۱. بُعد نمادین
•    استقبال تشریفاتی از پوتین و برگزاری نشست در پایگاه نظامی، پیام دوگانه‌ای داشت: از یک‌سو نشانگر اقتدار ایالات متحده بود، و از سوی دیگر مشروعیت‌بخشی به روسیه به‌عنوان شریک گفت‌و‌گو.
•    این حضور به‌مثابه پایان دوره انزوای دیپلماتیک روسیه تعبیر شد و با مفهوم «مشروعیت‌یابی مجدد بازیگر تجدیدنظرطلب» همخوانی دارد.
۲. بُعد سیاسی
•    مذاکرات سه‌ساعته هیچ نتیجه عملی در زمینه آتش‌بس یا نقشه‌راه صلح نداشت. ترامپ اذعان کرد که «توافقی حاصل نشده است».
•    پوتین بر لزوم «پرداختن به ریشه‌های منازعه» تأکید نمود که در واقع انتقال موضوع از سطح میدانی به سطح ساختاری (نظم امنیتی اروپا) بود.
•    غیبت اوکراین و ناتو مشروعیت روند را تضعیف کرد و یادآور سنت مذاکرات قدرت‌های بزرگ درباره سرنوشت کشور‌های ثالث بود.
۳. بُعد راهبردی
•    برای روسیه: دستاورد اصلی، بازگشت به دیپلماسی جهانی بدون اعطای امتیاز عملی بود.
•    برای ایالات متحده: ترامپ با فشار داخلی و بی‌اعتمادی متحدان اروپایی روبه‌رو شد.
•    برای اوکراین: خطر نادیده‌گرفته‌شدن در فرآیند دیپلماتیک افزایش یافت، امری که می‌تواند مشروعیت هر توافق احتمالی آینده را مخدوش سازد.

بحث و تبیین نظری

از منظر واقع‌گرایی، نشست آلاسکا نمونه‌ای از سیاست قدرت‌های بزرگ بود که در آن مسائل امنیتی اروپا بدون حضور مستقیم کشور‌های درگیر مورد بحث قرار گرفت. در چارچوب دیپلماسی نمادین، این نشست بیش از آنکه محتوایی داشته باشد، به تولید تصویر و مشروعیت برای روسیه منجر شد. در نهایت، از دیدگاه انتقادی، این روند مصداق بازتولید هژمونی و به حاشیه‌راندن بازیگران ضعیف‌تر همچون اوکراین است.

نتیجه‌گیری

نشست آلاسکا، اگرچه از منظر رسانه‌ای و نمادین نقطه عطفی برای بازگشت روسیه به دیپلماسی جهانی بود، اما نتوانست به دستاورد عملی در مسیر پایان بحران اوکراین منجر شود. پوتین توانست بدون اعطای امتیاز، مشروعیت بین‌المللی خود را بازسازی کند، در حالی‌که ترامپ با فشار داخلی و انتقاد متحدان مواجه شد؛ بنابراین می‌توان نتیجه گرفت که این نشست بیش از آنکه ابزار حل بحران باشد، مصداقی از دیپلماسی نمایشی بود؛ دیپلماسی‌ای که می‌تواند تصویرسازی و مشروعیت تولید کند، اما قادر به پایان‌دادن به منازعات پیچیده بین‌المللی نیست.

*دانش آموخته دکترای روابط بین الملل

Read Entire Article