تاپ تن یا ۱۰ سوژه برتر خوش شانس دوران جنگ؛ حمله اسرائیل به کشور عزیزمان، علاوه بر ناگواریها و ناملایمات، یک خاصیت دیگر هم داشت: پاککنندگیِ قویِ رسانهای.
به گزارش سرویس اجتماعی تابناک، درست مثلِ پاککنِ معروفِ «مدادهای قدیمی» که همهچیز را تمیز میکند، جنگ هم آمد و کلی خبرِ جنجالی را از صفحهٔ سایت ها و روزنامهها پاک کرد. دیگر نه از زمینخواریها خبری منتشر می شد، نه از قتلها، نه از پسرِ فلان مسئول که با ماشینِ پدری، سرهنگی را زیر گرفت!
ما یک «یادآوریِ تلخوشیرین»ترتیب دادهایم. قرار است سوژه های جنجالی قبل از جنگ را مروز کنیم؛ ۱۰ سوژه برتر.
قاسمیان: از بازداشت در عربستان تا روی دوش چند نفر!
یادتان هست وقتی حجت الاسلام قاسمیان در عربستان دستگیر شد و کلی در داخل کشور هم به او انتقادها وارد مردند که مرد حسابی چرا این حرف ها را در عربستان علیه عربستان زدی؟ انها که در ماجرای حمله به سفارت، به اندازه کافی خاطره بد از تو داشتند....؟ به ایران که بازگشت عده ای به استقبالش رفتند تا قهرمانش هم بکنند. اما نهایتا جنگ آمد و او را از گردونه خبری خار کرد.
فرزانه صادق: گریز از استیضاح
احتمالا نوبت استیضاحش بود که جنگ آمد. دلایل استضاح را فنی گفته بودند. آره قبول! اما همه میدانستند پشت پردههای دیگری هم هست. حالا دیگر کسی سراغ استیضاحش نمیرود.
بندر شهید رجایی: انفجاری که دود شد به هوا!
یادتان میآید آن انفجار مهیب و آن کشتهها؟ روزی نبود که رسانهها سراغش نروند و مسئولان قول بررسی ندهند. در روزهایی که قرار بود گزارش های نهایی گروههای اعزامی منتشر شود، جنگ آمده و مسیر خبرها را تغییر داد!
مدنی زاده؛ وزارت در روزهای جنگی
این آقا برای رسیدن به وزارت اقتصاد، در مجلس مخالفانی داشت و می رفت که وزیر نشود! اما جنگ آمد و ناگهان "شرایط خاص کشور" فرصت خوبی برای او شد. به نسبت شرایط پیش از جنگ، راحت تر وزیر شد. اگر شرایط عادی بود، چه بسا مخالفانش بیشتر برای وزیر نشدنش همت می کردند.
علی نیکزاد: تصادفِ پسر و ترمزِ جنگ
پسرِ آقای نماینده که با ماشینِ پدری، یک سرهنگ را زیر گرفت و بعد هم دوربینهای شهری نابینا شدند! کلی جنجال شد، اما جنگ آمد و ترمزِ خبر را کشید. در این مجال آقای نیکزاد به اردبیل هم سری زد و در یک خیریه توانبخشی حاضر شد. از پسرش نیز اساسا خبری نیست.
.
تتلو: از اعدام تا مداحی در زندان
حکمِ اعدامش را داده بودند، اما جنگ آمد و او هم فرصتی پیدا کرد! در بعد از آتش بس گفت میخواهد در ماه محرم برای زندانیان مداحی کند، که اجازه ندادند. بعد هم بالاخره در یک شب دیگر این کار را کرد! حالا دیگر معلوم نیست درباره حکم وی چه تصمیمی، نهایی می شود.
وزارتخانه های انرژی؛ جبران ناترازیها در جنگ
خاموشی های برق و ناترازی های انرژی از موضوعات چالش برانگیز در قبل از تجاوز اسرائیل بود و در اواخر، هزینه برق مصرفی میلیاردی بعضی از سفارتخانه ها، به چالش و سئوال بزرگ در افکار عمومی تبدیل شده بود. اما با وقوع جنگ موضوع به فراموشی سپرده شد. هر چند عدم خاموسی برق در زمان جنگ و ایجاد نشدن مشکل در حوزه های انرژی در چنان شرایط بحرانی، از اتفاقات خوبی بود که توسط نهادهای مسئول، رقم خورد.
بهشت و جهنمِ فومن: نمایشی که جنگ تعطیلش کرد!
فرمانده سپاه فومن گویا کارگردانِ تئاتر بود! اول یک «جهنم» ساخت با دود و آتش و کلی هیبت. مردم هم شروع کردند به انتقادکردن. بعد سریع یک «بهشت» هم کنارش گذاشت با چمن مصنوعی و حوضِ آبی! نمایشِ عجیبی بود، اما جنگ آمد و کلا پرده را پایین کشید. حالا دیگر کسی از بهشت و جهنمِ فومن حرفی نمیزند. همکارانش به او یاد دادند که آنها ماموریت مهم تری دارند.
بهمن فرزانه: قاتلی که جنگ، قاتلِ شهرتش شد
این آقا قاتل الهه حسین نژاد، آنقدر منفور شده بود که هم حرف زدنش و هم حرف نزدنش در نزد مردم بیشتر هم منفورش می کرد. هر حرفی میزد، کلی حسابوکتابِ اجتماعی به هم میریخت. اما جنگ آمد و او را به فراموشی سپرد، البته قرار است مجازاتش اجرایی شود. حالا دیگر اسرائیل جای او را گرفته و قاتلِ بزرگتر شده. به قول قدیمیها: «فراتر از بد، بدتری نیز وجود دارد.
حجتالاسلام صدیقی: از ازگل تا آرامش جنگی!
یادتان هست؟ همان که امضای جعلی و زمینهای ازگل دستبهدست هم دادند تا او را تبدیل به ستارهٔ رسانهها کنند؟ بعد هم پسر و عروسش بازداشت شدند و او هر چه بیشتر توضیح داد، بیشتر خرابتر شد کار! اما جنگ آمد و او را مثلِ یک بستهٔ محرمانه به بایگانیِ خبریها فرستاد. حالا دیگر نه کسی از او سوال میپرسد، نه از زمینهایش. فقط یک خبر مهم هم در جنگ منتشر شد که «پسرش فرار کرده؟ یا با وثیقه آزاد شده؟» که آن هم در میان صدای انفجارها تکذیب شده!
نطر شما چیست؟ از نظر شما چه سوژه های دیگری از خوش شانس های دوران جنگ بودند؟