کد خبر: ۳۰۷۵۸۱
تاریخ انتشار: ۱۰:۵۶ - ۱۴ تير ۱۴۰۴
اقتصاد ۲۴ در گفتوگو با ۵ کارشناس خارجی بررسی میکند؛
"کیسی پاتریک کیتر" مورخ انرژی در آمریکا درباره پاسخ عملی برای رفع مشکل کمبود برق در ایران میگوید: "هرچند که بدون شک برای مردمی که تحت تحریمهای بینالمللی مداوم دست و پنجه نرم میکنند دردناک خواهد بود، تنها پاسخ عملی به معضل کمبود برق که در حال حاضر ایران را گرفتار کرده است، قیمتهای بالاتر یعنی افزایش بهای قبوض برق است. تاریخچه مصرف برق در ایالات متحده از دهه ۱۹۳۰ به این سو نشان میدهد که سطوح بالاتر مصرف، به طور نزدیکی با کاهش قیمتها همراه بوده است".
اقتصاد ۲۴- نوژن اعتضادالسلطنه- پیشبینی میشود در صورت ادامه روند کنونی، ناترازی و کمبود برق در ایران هر سال تشدید شده و تا سال ۱۴۱۰، به ۳۲ تا ۶۱ هزار مگاوات برسد. این بدان معنا خواهد بود که در سال ۱۴۱۰ یکسوم ایران برق نخواهد داشت. کشورهای دیگری نیز در جهان بودهاند که با مشکل برق مواجه شدند و حتی توانستند بر آن غلبه کنند.
راهکارها و مسیری که آن کشورها پیمودند و اقداماتی که ایران میتواند برای مقابله با ناترازی برق انجام دهد را با پنج کارشناس حوزه برق و انرژی در میان گذاشتیم:
"مایکل اشنایدر" به عنوان تحلیلگر مستقل بینالمللی در زمینه انرژی و سیاستگذاری هستهای فعالیت میکند. "مایکل اشنایدر" هماهنگکننده و ناشر گزارش سالانه وضعیت صنعت هستهای جهان است. او عضو هیئت موسس و سخنگوی شورای مشاوره بینالمللی انرژی (IEAC) ایالات متحده آمریکا و عضو موسس گروه ارزیابی ریسک هستهای بینالمللی (INRAG) وین است. او در سال ۲۰۱۳ میلادی شورای مشورتی بینالمللی انرژی سئول (SIEAC) را تاسیس کرد که به مقامهای کلان شهر سئول پایتخت کره جنوبی مشاوره ارائه میدهد و تا سال ۲۰۱۹ به عنوان هماهنگکننده آن شورا فعالیت داشت. او در فاصله فوریه ۲۰۱۰ و ژوئن ۲۰۱۱ میلادی مشاور ارشد تبادل سیاستگذاری انرژی پاک آسیا با بودجه آژانس توسعه بین المللی (USAID) با تمرکز بر توسعه یک چارچوب سیاستگذاری برای افزایش بهرهوری انرژی و انرژیهای تجدیدپذیر در شش کشور آسیایی بود. او از سال ۲۰۰۰ تا ۲۰۱۰ میلادی مشاور وزارت محیط زیست آلمان بود.
"اشنایدر" در فاصله سالهای ۲۰۰۶ تا ۲۰۰۷ میلادی به نمایندگی از کمیسیون اروپا مسائل مربوط به برچیدن نیروگاههای هستهای و تأمین مالی مدیریت پسماند را ارزیابی کرد. او از سال ۱۹۹۸ تا ۲۰۰۳ میلادی مشاور دفتر وزیر محیط زیست فرانسه و وزیر انرژی و توسعه پایدار بلژیک بود. "مایکل اشنایدر" در پارلمانهای ملی ۱۸ کشور و در پارلمان اروپا شهادت داده یا جلسات توجیهی برگزار کرده است. او در بیش از ۳۵ سال گذشته به اعضای پارلمان اروپا از چهار گروه مختلف مشاوره داده است. او در بیش از ۲۰ دانشگاه و دانشکده مهندسی در بیش از دوازده کشور سخنرانی یا تدریس کرده است. او در سال ۱۹۹۷ میلادی جایزه "شیوه صحیح زندگی" (Right Livelihood) را دریافت کرد.
"کیسی پاتریک کیتر" مورخ انرژی در آتلانتا در ایالت جورجیا و نویسنده کتاب "بازسازی دیکسی" اولین کتابی است که وضعیت برق جنوب ایالات متحده را از دهه ۱۸۸۰ تا ۱۹۷۰ میلادی مورد ارزیابی قرار داده است. این کتاب تاکید میکند که برقرسانی صرفا نتیجه نوآوریهای تکنولوژیکی یا مداخله فدرال نبوده است. در عوض، این یک فرآیند چندوجهی بوده که بر تغییرات محیطی، دسیسههای سیاسی، شیوههای تجاری و مسائل اجتماعی تاثیر گذاشته و از آنها نیز تاثیر پذیرفته است. اگرچه برقرسانی جنوب عموما از الگوهای ملی و جهانی پیروی میکرد، اما مسیری متمایز و آموزنده را ترسیم کرد و علیرغم عقاید مخالف، از اواخر دهه ۱۸۰۰ به بعد در خط مقدم برقرسانی قرار گرفت. داستان آن به چگونگی بازتاب و تاثیر تجربیات جنوب در برقرسانی بر مدلهای بزرگتر آمریکایی توسعه انرژی میپردازد. در واقع، یکی از درسهای اصلی کتاب "بازسازی دیکسی" این است که مردم همیشه در تاریخ انرژی اهمیت داشتهاند. داستان برقرسانی جنوب بخشی از مبارزه گستردهتر برای دموکراسی در گذشته آمریکا است و شامل طیف وسیعی از بازیگران و رویدادهای مورد انتظار و غیرمنتظره است. هم چنین، بینشهایی در مورد معضلات فعلی ما در مورد مسائل انرژی و پایداری ارائه میدهد.
"هری استپانیان" مشاور مستقل انرژی و آب مستقر در واشنگتن دی سی و دبی است، او یکی از بنیانگذاران مرکز تغییرات اقلیمی عراق، یک اندیشکده مستقر در واشنگتن و بغداد میباشد. "استپانیان" بیش از ۳۵ سال تجربه در پروژههای بزرگ برق و آب در کشورهای در حال توسعه، از جمله آسیای جنوب شرقی و خاورمیانه و شمال آفریقا علاوه بر نیوزیلند و استرالیا دارد. او در بیش از ۴۰ پروژه بزرگ تا متوسط با تجربه عملی در مطالعات امکانسنجی، ارزیابی اقتصادی پروژه، طراحی، نصب و راهاندازی شبکههای تولید، انتقال و توزیع برق و اخیرا شیرینسازی آب دریا مشارکت داشته است. او هم چنین توسط بسیاری از سازمانهای بینالمللی از جمله بانک جهانی، نمایندگی آژانس توسعه بین المللی ((USAID و سازمان امور تجارت و رشد آمریکا USTDA)) برای کار بر روی چندین پروژه توسعهای در آسیا و آفریقا ماموریتهایی را برعهده گرفته بود.
دکتر "مروه سونا اوزل اوزجان" دانشیار دانشکده علوم اقتصادی و اداری دانشگاه کریک کاله ترکیه است. هم چنین، او معاون رئیس گروه روابط بینالملل در آن دانشگاه است. علایق علمی او شامل مطالعات روسیه، قدرتهای بزرگ، انرژی و روابط بینالملل در اوراسیا است. دکتر "اوزل اوزجان" نویسنده کتاب "امپراتوریها: قدرتهای بزرگ از گذشته تا حال" و ویراستار آثاری هم، چون "پس از جنگ سرد: سیستم، دولت و تاریخ" بوده است. او که به طور فعال در رویدادهای مهم دانشگاهی در خارج از کشور، از جمله در مسکو، کازان و سن پترزبورگ شرکت دارد، مفسر برجستهای در رسانهها نیز است.
"موهوآ موکرجی" بیش از بیست و پنج سال به عنوان متخصص ارشد اقتصاد توسعه و رهبر تیم در دفتر مرکزی بانک جهانی در واشنگتن دی سی کار کرده است. آخرین کار او بر روی مسائل مالی مربوط به انرژی تجدیدپذیر، دسترسی به انرژی، اصلاحات در بخش توزیع و سیاست انرژی متمرکز بوده است. علاوه بر این، او به عنوان مدیر برنامه یک صندوق امانی ۳ میلیون دلاری برای هند و نپال در زمینه انرژی تجدیدپذیر فعالیت داشته است. "موکرجی" مسئول رهبری برنامه انرژی خورشیدی ۱ میلیارد دلاری بانک جهانی در هند بود. او به عنوان رئیس بخش انرژی هند بانک جهانی هم برنامه خورشیدی و هم برنامه اصلاحات در بخش توزیع و همچنین ساخت کریدور انرژی سبز (خطوط انتقال ولتاژ بالای جدید برای تخلیه انرژی خورشیدی از پارکهای خورشیدی دورافتاده و بزرگ) را سرپرستی کرده است. او از اواسط سال ۲۰۱۴ تا پایان سال ۲۰۱۶ تمام گفتوگوهای سیاستگذاری انرژی بانک جهانی با دولت هند را رهبری کرد. موکرجی در فوریه ۲۰۲۲ به عنوان پژوهشگر ارشد به موسسه مطالعات انرژی آکسفورد پیوست.
* ایران کشوری است با سدهای بسیار است، اما در ناحیهای نسبتا خشک واقع شده و میزان بارندگی آن کشور در سالیان اخیر کاهش یافته است. هم چنین، ایران دارای منابع گازی است، اما به دلیل تحریمها قادر به خرید فناوریهای تازه و بهره برداری گسترده از میادین گازی خود نبوده است. هم چنین، بر سر برنامه هستهای ایران نیز مناقشه طولانی مدتی وجود داشته است. کشوری با چنین ویژگیهایی باید چه کاری برای کسب اطمینان از تامین برق لازم داخلی خود انجام دهد؟
مایکل اشنایدر: هدف سیاستگذاری انرژی عمومی، ارائه خدمات انرژی هوشمند است یا بهتر است بگوییم باید این گونه باشد. هیچ کس نمیتواند برق را بخورد و اگر نتوانید هزینه برق و در نتیجه تبدیل آن به خدماتی که در شش دسته قرار میگیرند را بپردازید، یک پریز برق بیفایده است: پخت و پز، روشنایی، گرمایش و سرمایش، ارتباطات، تحرک و نیروی محرکه. وقتی صحبت از انرژی میشود، میتوانید تمام زندگی خود را در این شش دسته قرار دهید. چالش اصلی ارائه هوشمندانه این خدمات است. تعریف هوشمندی در این زمینه میتواند از کشوری به کشور دیگر، از جامعهای به جامعه دیگر و شاید از روستایی به روستای دیگر متفاوت باشد، اما همیشه ارزشهای جهانی اساسی وجود دارد. اجازه دهید یک تعریف شخصی از خدمات انرژی هوشمند ارائه دهم، زیرا آن خدمات باید عادلانه و مقرون به صرفه (به طور مساوی توزیع شده و در دسترس، پاک (کمترین تاثیر زیستمحیطی موجود) و پایدار (بدون کاهش گزینهها برای نسلهای آینده)، قابل اعتماد (تضمین امنیت خدمات انرژی)، کارآمد از نظر منابع و استفاده نهایی و کاربرپسند باشند.
این رویکرد به طور چشمگیری دامنه، ویژگیها و اولویتهای گزینههای سیاستگذاری را برای پوشش نیازهای مردم تغییر میدهد. هر کشوری در هر موقعیتی میتواند تحت این شرایط، سیاستی موثر تدوین کند.
کیسی پاتریک کیتر: با توجه به بستری که شما در اینجا مطرح کردهاید، ایران میتواند به خوبی از انرژیهای تجدیدپذیر استقبال کند. تا جایی که من متوجه شدهام، ایرانیها در سالیان اخیر مقادیر قابل توجهی از تأسیسات تولید برق تجدیدپذیر را به سبد خود اضافه کردهاند، حتی اگر هنوز کمتر از ده درصد از ظرفیت کلی تولید آن کشور را تشکیل دهند. انرژیهای تجدیدپذیر یک راه حل جادویی نیستند. مزارع بادی و خورشیدی به زمینهای زیادی نیاز دارند، از نظر آلایندههای کربنی خنثی نیستند و نمیتوانند همیشه برق تولید کنند. از طرف دیگر، همان طور که در سوال اشاره کردید، نمیتوان به طور کامل به هیچ یک از آنها وابسته بود، به ویژه در منطقهای خشک که از کمبود بارندگی رنج میبرد.
با این اوصاف، تاسیسات تولید برق تجدیدپذیر میتوانند در کوتاهمدت نسبتا در تأمین برق داخلی و در درازمدت در جایگزینی بخش بزرگی از روشهای تولید قدیمی بسیار موثر باشند. مزارع خورشیدی و بادی را میتوان به سرعت و با هزینه کم (به ویژه در مقایسه با نیروگاههای گازی یا هستهای) ساخت و مزایای آشکار عدم انتشار گازهای گلخانهای یا هزینههای سوخت را با خود به همراه دارند. زمین یک مسئله است، هرچند نه چندان مهم، نه وقتی که تأسیسات تجدیدپذیر در خارج از مناطق پرجمعیت واقع شدهاند (با فرض شبکههای انتقال کارآمد) و نه وقتی که در نظر بگیریم که انرژی خورشیدی و بادی به طور کامل جایگزین سوختهای فسیلی و تولید هستهای نخواهند شد یا در هر صورت، بخش عمدهای از تولید برق را به خود اختصاص نخواهند داد. ماهیت متناوب تولید انرژیهای تجدیدپذیر نیز یک مشکل واقعی بوده است، اما پیشرفتهای اخیر در توسعه فناوری باتری، تناوب را کمتر و کمتر به یک مانع تبدیل میکند.
یکی دیگر از راهحلهای ممکن برای تضمین تامین برق، واردات برق از کشورهای همسایه است. ایالات متحده مدتهاست که با مکزیک و کانادا ارتباط دارد، مکزیک به کشورهای آمریکای مرکزی برق میفروشد و در میان نمونههای دیگر، کشورهایی مانند آلمان، دانمارک، نروژ و سوئد از توافقات اشتراک برق با یکدیگر بهرهمند میشوند. اگرچه بدون چالش نیست، ایران میتواند از دنبال کردن این مسیرها سود ببرد.
هری استپانیان: استراتژی انرژی ایران باید به سمت تنوعبخشی تغییر کند. با توجه به این که بیش از ۸۵ درصد برق هنوز از سوختهای فسیلی تولید میشود و بارندگی در دو دهه گذشته تقریباً ۲۰ درصد کاهش یافته است، انرژی برقآبی دیگر قابل اعتماد نیست. در همین حال، تحریمها توانایی ایران را برای توسعه کامل ۳۳ تریلیون متر مکعب ذخایر گاز طبیعی اثبات شده خود محدود کرده است.
ایران از ظرفیت بالقوه قابل توجهی در زمینه انرژی خورشیدی و بادی برخوردار است، به طوری که برآوردها نشان میدهد که آن کشور میتواند تا ۴۰۰۰۰ مگاوات برق را تنها از طریق انرژی خورشیدی تولید کند. با این وجود، کمتر از ۱ درصد از ظرفیت فعلی از انرژیهای تجدیدپذیر حاصل میشود. افزایش تولید محلی پنلهای خورشیدی و توربینهای بادی میتواند به غلبه بر محدودیتهای واردات کمک کند. علیرغم آن که انرژی هستهای میتواند نقشی در آینده ایفا کند، اما از نظر سیاسی و فنی همچنان محدود است. در کوتاهمدت، اولویت دادن به مصرف خانگی گاز طبیعی و استقرار انرژی خورشیدی در مناطق روستایی گامهای عملی در جهت امنیت انرژی هستند.
مروه سونا اوزل اوزجان: این پرسشها به طور مستقیم با مفهوم امنیت انرژی مرتبط هستند. همان طور که میدانیم، در دنیای امروز منابع نامحدودی وجود ندارند. در چارچوب منابع محدود و نیازهای نامحدود، رقابت قابل توجهی بین بازیگران بینالمللی وجود دارد و بخش انرژی شاید مهمترین حوزه در این رقابت جهانی باشد. اگرچه ایران از نظر انرژی کشوری غنی از منابع است، اما صرف داشتن چنین منابعی کافی نیست. این منابع ابتدا باید نیازهای ملی را برآورده سازند و سپس به طور موثر در بازار جهانی انرژی ادغام شوند. این امر مستلزم اتخاذ یک استراتژی چند بعدی است. ایران ابتدا باید بر تامین نیازهای انرژی داخلی خود تمرکز کند و سپس از منابع خود به عنوان یک دارایی استراتژیک در دیپلماسی بینالمللی استفاده نماید. برای افزایش ظرفیت تولید خود، این کشور باید مشارکتهای جدیدی را توسعه دهد. با توجه به تحریمهای مداوم غرب، ایجاد روابط در چارچوب آفریقا-اوراسیا ضروری میشود. در این راستا، نقش ترکیه و جمهوری آذربایجان باید به دقت مورد بررسی قرار گیرد. علاوه بر این، علاوه بر تشکیل اتحادهای جدید، تنوعبخشی به منابع انرژی، ایجاد تعادل بین سوختهای تجدیدپذیر و فسیلی باید یک هدف اصلی باشد. البته، ظرفیت تکنولوژیکی و امکانسنجی اقتصادی عوامل تعیینکنندهای در دستیابی به این اهداف خواهند بود. بدون شک هر گام، به ویژه تحت فشار تحریمهای مداوم، هزینههای قابل توجهی را در بر خواهد داشت.
موهوآ موکرجی: ایران بر منابع نفت و گاز خود تمرکز کرده و در توسعه ظرفیت بالقوه انرژیهای تجدیدپذیر فراوان و باکیفیت خود (خورشیدی، بادی، زمینگرمایی) که برای امنیت انرژی داخلی و افزایش تولید برق مورد نیاز میباشد، عملکرد کُندی داشته است.
اکنون که انرژی برقآبی به دلیل خشکسالی غیرقابل اعتماد شده است، منابع گاز تحت فشار هستند و کمبودهای عمدهای در حوزه برق وجود دارد، زمان آن فرا رسیده که وزارت نیروی ایران ایجاد سه تیم جداگانه در سطح ارشد را که مسئول بررسی مطالعه و تهیه سه نقشه راه مهم سیاستگذاری هستند، در نظر بگیرد تا به طور جدی بر بهترین راههای بهرهمندی از منابع غنی انرژی تجدیدپذیر ایران که در نقاط مختلف کشور واقع شدهاند، تمرکز کنند. یک تیم برای انرژی خورشیدی، یک تیم برای انرژی بادی و یک تیم برای انرژی زمینگرمایی.
نمایندگان شرکت توانیر نیز باید در هر یک از سه تیم برای تدوین نقشه راه خورشیدی، بادی و زمینگرمایی حضور داشته باشند. نقش مهندس انتقال توانیر آن است که تایید کند طرحهای پیشنهادی تولید انرژی تجدیدپذیر با توجه به ویژگیهای شبکه انتقال و توزیع و ظرفیت خطوط، واقعبینانه هستند.
هر یک از این سه تیم میتوانند توسط یک چهره برجسته، محترم و شناختهشده (نه یک متخصص انرژی) رهبری شوند که حدود ۱۰ تا ۱۲ تکنوکرات و دانشگاهیان متخصص به او کمک میکنند. این افراد فنی خواهند بود که تخصص کافی در زمینه انرژیهای تجدیدپذیر و هم چنین انتقال و توزیع برق دارند.
هر سه تیم سطح بالا بر روی یک منبع انرژی تجدیدپذیر برای ایران کار خواهند کرد و شش ماه فرصت دارند تا پیشنویس گزارشی را در مورد یک استراتژی اولیه به وزارت نیرو ارائه دهند.
سپس آنان باید پس از ۱۲ ماه، یک نقشه راه دقیق، آن هم به وزارتخانه، ارائه دهند. این نقشه راه به سیاستگذاری ها، پروژههای آزمایشی، محاسبه صرفهجوییها، خروجی پیشبینیشده، حمایت از بازار و سایر موارد مورد نیاز برای یک طرح سرمایهگذاری فاز یک به رهبری بخش دولتی میپردازد تا نشان دهد که هر یک از این انرژیهای تجدیدپذیر چه کاری میتوانند برای بخش برق ایران انجام دهند.
راهحلهای این سه تیم برای توسعه منابع خورشیدی، بادی و زمینگرمایی باید شامل مشارکت با چین و روسیه و حداکثر راهحلهای محلی و داخلی باشد. بودجه عمومی محدود مورد نیاز برای مرحله آزمایشی از فروش نفت و گاز یا صرفهجویی در یارانهها یا صندوق ملی تامین میشود.
ایران برای رفع کمبود برق خود باید به دو چالش بپردازد:
نخست افزایش عرضه تولید برق از این منابع انرژی تجدیدپذیر به صورت مرحلهای (پروژه آزمایشی، افزایش مقیاس و جریانسازی) و بررسی جزئیات چگونگی دستیابی به این هدف با کمترین هزینه و بالاترین قابلیت اطمینان.
دوم افزایش بهرهوری انرژی، یعنی کاهش تقاضا برای برق شبکه و کاهش تقاضا برای گاز، بدون آسیب رساندن به استانداردهای زندگی یا سطح آسایش مردم. این به معنای ارائه همان سطح از خدمات انرژی مانند روشنایی، گرمایش و سرمایش، اما با مصرف انرژی بسیار کمتر است. چالش نخست، شناسایی و کاهش اتلاف انرژی (از طریق اندازهگیری هوشمند) و چالش دوم هدایت یارانههای غیرمولد به فعالیتهای مولد برای حمایت از امنیت انرژی کشور است. امروزه وزارت نیروی ایران سالانه بیش از ۱۰۰ میلیارد دلار آمریکا را صرف یارانههای آشکار و پنهان انرژی میکند.
مصرف سرانه برق ایران بسیار بیشتر از کشورهای منطقه است. این به احتمال زیاد بدان خاطر است که مشتریان برق ایران حدود ۱۰ درصد از هزینه واقعی برق مصرفی خود را پرداخت میکنند. مصرفکنندگان ثروتمند به دلیل مصرف بیشتر، یارانه بیشتری دریافت میکنند.
واضح است که شروع کار با حذف یارانههای برق امکانپذیر نیست. این اقدامی قابل قبول نخواهد بود. در عوض، باید جایگزینهای برتر از طریق انرژیهای تجدیدپذیر (از نظر صرفهجویی در هزینه، قابلیت اطمینان برابر یا بهتر از خدمات و هوای پاکتر) نشان داده شود و مردم باید متقاعد شوند که گزینههای بهتری ارائه میشود. بنابراین، از یک سو، دولت باید بررسی کند که چگونه میتواند تولید انرژی از انرژی خورشیدی، بادی و زمینگرمایی را افزایش دهد. از سوی دیگر، دولت باید با استفاده از فناوری (کنتورهای هوشمند و ترموستاتهای هوشمند، که به صورت محلی و با قطعات وارداتی بسیار کم از چین یا ترکیه ساخته میشوند) مصرف هدر رفته را کاهش دهد و ظرفیت مونتاژ و تولید محلی را برای تجهیزات الکتریکی حیاتی و کارآمد مانند تهویه مطبوع، بخاری، دیگ بخار، پنکه، لامپهای LED توسعه دهد. این تجهیزات باید از نظر مصرف انرژی بسیار کارآمدتر از لوازم خانگی پرمصرفی باشند که در حال حاضر استفاده میشوند.
* از بین سهمیهبندی برق جایگزینی تجهیزات خانگی برقی با تجهیزات کممصرفتر یا افزایش نرخ قبوض برق کدام یک را برای مقابله با مشکل کمبود برق موثر میدانید؟ چرا؟ تجربه تاریخی دیگر کشورها در این باره چه میگوید؟
مایکل اشنایدر: از آنجایی که سرمایهگذاری و اجرای همزمان در همه جبههها غیرممکن است، طراحی سیاستگذاریهای انرژی از الگوهای واضح اولویتبندی پیروی میکند. سیستمها و راهحلهایی که به هیچ گونه ورودی انرژی نیاز ندارند، همواره باید در اولویت باشند. برای مثال، اگر شما یک خانه، یک مغازه، یک مرکز تولیدی، یک مدرسه، یک ساختمان اداری را به طور مناسب طراحی کنید، دسترسی به نور روز فراوان را فراهم میکند. نور روز نه تنها رایگان است، بلکه برای سلامت جسمی و روانی انسان نیز بسیار بهتر است، اشتباهات در تولید و خرده فروشی را کاهش میدهد، زیرا مردم بهتر میبینند، غیبت را کاهش میدهد و نتایج یادگیری را افزایش میدهد، زیرا کارمندان و دانشآموزان احساس بهتری دارند. ضمنا آیا شما میدانید مشتریان شادتر در یک فروشگاه چه میکنند؟ طبق مطالعات فروشگاههای زنجیرهای "والمارت" آنان بیشتر خرید میکنند به طور میانگین حدود ۴۰ درصد!
امکانات بیشمار دیگری برای بهبود خدمات در عین کاهش مصرف و انتشار گازهای گلخانهای و در نتیجه تأکید بر محدودیتهای عرضه وجود دارد. آن امکانات، تغییرات سازمانی یا نگرشی را تعیین میکنند که اغلب به صورت رایگان ارائه میشوند و بلافاصله در دسترس هستند. برای مثال، در بسیاری از موارد، اگر نگوییم در اکثر موارد، والدین در هر کجا میتوانند انتخاب کنند که آیا فرزندانشان را با ماشین، دوچرخه یا پیاده به مدرسه ببرند. مثال دیگر، شهر فرانکفورت آلمان است. ان شهر در صورت نقل مکان فرد از یک آپارتمان مسکن اجتماعی، امتیازی ارائه میدهد، مشروط بر این که آپارتمان جدید کوچکتر از آپارتمان فعلی باشد. اندازه آپارتمان بازای هر نفر تاثیر زیادی بر مصرف انرژی دارد.
کیسی پاتریک کیتر: متاسفانه بهترین گزینه در میان گزینههای ارائه شده در اینجا، افزایش قیمتها است. جیرهبندی برق در بستر شرایط آمریکا واقعا صرفا در زمان جنگ، بهویژه در جنگهای جهانی اول و دوم یک راهحل مناسب بود. چنین اقداماتی، با استثنائات اندک، عمدتا بر کاربران صنعتی، تجاری و شهری اعمال میشد. جیرهبندی تا حدودی به مصرفکنندگان داخلی نیز سرایت کرد، که عموما سطح بالایی از پذیرش داوطلبانه اهداف بزرگتر جنگ را نشان میدادند. با این وجود، کاهش مصرف برق در بین همه بخشها در این لحظات کوتاهمدت بود و در بازه زمانی نسبتا سریع پس از پایان خصومتها، نه تنها سطح مصرف برق به سطح مصرف پیش از دوره جنگ بازگشته بود، بلکه خیلی زود با سطوح بالاتر مصرف برق از آن پیشی گرفت، سطوحی که در برخی موارد منطقهای از تواناییهای شرکتهای برق برای تأمین تقاضای رو به رشد سریع پیشی گرفت. سهمیهبندی برق در ایران ممکن است تسکین کوتاهمدتی فراهم کند، اما احتمالا راهحل پایداری ارائه نخواهد داد.
البته بهرهوری انرژی یک هدف مطلوب است. این امر نویدبخش کاهش هزینهها، بهبود استقلال و امنیت، کاهش آسیبهای زیستمحیطی و کاهش فشارهای ناشی از مشکلات تأمین برق است. اگرچه شواهدی وجود دارند که نشان میدهند تلاشهای اخیر برای افزایش بهرهوری در ایالات متحده به کاهش مصرف کمک کرده است. ما در بازه زمانی هشت سال از هجده سال گذشته شاهد کاهش جزئی در مصرف نهایی برق بودهایم، اما روند بلندمدت کماکان پابرجاست. علیرغم سیاستهای صرفهجویی از دهه ۱۹۷۰ و پیشرفتهای بهرهوری از دهه ۱۹۹۰، مصرف برق در تمام بخشهای زندگی آمریکاییها به طور کلی در هر دهه از پایان جنگ جهانی دوم به این سو تنها افزایش یافته است. شاید استفاده گسترده از لوازم خانگی کممصرف در خانوارهای سراسر ایران به رفع کمبود برق در کوتاهمدت کمک کند که با توجه به هزینههای بالای این لوازم در هر صورت و کمبود دسترسی به آن با توجه به تحریمها علیه ایران بسیار دشوار خواهد بود، اما به احتمال زیاد به طور معناداری به مسئله کمبود برق در دهه آینده نمیپردازد.
هرچند که بدون شک برای مردمی که تحت تحریمهای بینالمللی مداوم دست و پنجه نرم میکنند دردناک خواهد بود، تنها پاسخ عملی حداقل از میان پاسخهای پیشتر مطرح شده به معضل کمبود برق که در حال حاضر ایران را گرفتار کرده، قیمتهای بالاتر قبوض برق است. تاریخچه مصرف برق در ایالات متحده از دهه ۱۹۳۰ به این سو نشان میدهد که سطوح بالاتر مصرف، به طور نزدیکی با کاهش قیمتها همراه بودهاند و به همین ترتیب، ایالتهایی که قیمت برق بالاتری به ازای هر کیلووات ساعت دارند (مانند هاوایی و کالیفرنیا) میانگین نرخ مصرف داخلی بسیار پایینتری نسبت به ایالتهایی با قیمت برق پایینتر (مانند آلاباما و لوئیزیانا) دارند. در شرایط فعلی، من معتقدم که شرکت برق دولتی در ایران ممکن است مجبور شود نرخ بهای برق قبوض شهروندان را افزایش دهد.
هری استپانیان: سوال خوبی است سوالی که بسیاری از کشورها با آن دست و پنجه نرم کردهاند. جایگزینی لوازم خانگی با لوازم کممصرف، مؤثرترین و پایدارترین راه حل در طول زمان است. لوازم خانگی بخش عمدهای از مصرف برق خانگی را تشکیل میدهند، تا ۳۰ تا ۴۰ درصد در بسیاری از کشورها. تغییر جهت به مدلهای کممصرف (مانند چراغهای LED، کولرهای گازی اینورتر و یخچالهای کممصرف) میتواند بسته به خانوار، مصرف را ۲۰ تا ۵۰ درصد کاهش دهد. برخلاف سهمیهبندی که فقط مشکل را به تأخیر میاندازد یا افزایش تعرفهها که میتواند به خانوادههای کمدرآمد بیشترین آسیب را وارد کند، بهرهوری، تقاضا را بدون از دست دادن آسایش کاهش میدهد.
ژاپن را پس از فاجعه فوکوشیما در سال ۲۰۱۱ در نظر بگیرید. ژاپنیها یک کارزار بهرهوری تهاجمی راهاندازی کردند که تقاضای اوج تابستان را در توکیو ۱۵ درصد کاهش داد. با این وجود، ترکیب هر سه اقدام اغلب ضروری است: سهمیهبندی در مواقع اضطراری، اصلاحات قیمتی هدفمند برای تشویق صرفهجویی و سرمایهگذاری بلندمدت در فناوریهای کارآمد.
مروه سونا اوزل اوزجان: قطع برق راه حل نیست. این اولین و مهمترین نکتهای است که باید درک شود. در دنیای امروز، محدود کردن دسترسی به منبعی مانند برق را نمیتوان صرفاً به عنوان محدودیتی در سطح کاربر تفسیر کرد، بلکه بسیار فراتر از آن است. با محدود کردن برق، یک کشور نه تنها دسترسی مصرفکننده را محدود میکند، بلکه حوزه امنیتی خود را نیز تضعیف میکند. بنابراین، برای ارزیابی اثربخشی استراتژیهای مختلف برای رفع کمبود برق، باید علت اصلی مشکل را بررسی کرد. سوال اساسی این است: آیا مشکل واقعی کمبود منابع است یا عدم توانایی در استفاده کارآمد از منابع موجود؟ این تمایز باید مورد توجه قرار گیرد.
جیرهبندی یا خاموشی برق ممکن است به عنوان اقدامات کوتاهمدتی باشد که برای محافظت از شبکه در برابر فروپاشی کامل در زمانی که تقاضا از عرضه پیشی میگیرد، طراحی شدهاند. با این وجود، آن اقدامات راهحلهای پایداری نیستند. بنابراین، ایران باید استراتژیهای بلندمدتی را که بر بهرهوری انرژی تمرکز دارند، در اولویت قرار دهد. سه رکن کلیدی باید این رویکرد را هدایت کنند:
- افزایش ظرفیت تولید
- مدرنیزاسیون زیرساختهای شبکه برق
-سرمایهگذاری در منابع انرژی تجدیدپذیر
هر یک از این ارکان نه تنها بازتاب دهنده یک راه حل فنی است، بلکه به ضرورت همکاری منطقهای و جهانی نیز اشاره دارد. به عبارت دیگر، ایران به جای تکیه بر راهحلهای موقت، باید چارچوبهای پایدار و مشارکتی را دنبال کند که امنیت پایدار انرژی را ارتقا میدهد.
موهوآ موکرجی: شرکت توانیر باید با کمبود برق مقابله کند، هدررفت برق را کاهش دهد و شبکه برق را مدیریت کند. چالش اصلی آن کاهش تقاضای اوج مصرف یا هموار کردن اوج مصرف است.
اولین گام در هند برای کاهش اوج مصرف عصرگاهی، تبدیل میلیونها لامپ در چراغهای خیابانی به LED بود، زیرا این لامپها برق بسیار کمتری نسبت به یک لامپ استاندارد مصرف میکنند. بنابراین، پس از تبدیل به LED تقاضای برق در عصر که توسط چراغهای خیابانی نشان داده میشود، از این منبع (چراغهای خیابانی) حدود ۲۵ درصد کاهش یافت. این امر با کاهش تقاضای اوج مصرف، فشار بر شرکت برق را کاهش داد.
بدون تولید محلی برای کنترل هزینههای روشنایی LED این امر امکانپذیر نبود. هزینه لامپهای LED در هند زمانی که دولت سفارش خرید عمده عظیمی (که "تعهد بازار پیشرفته" نامیده میشود) را ثبت کرد، به طرز چشمگیری کاهش یافت و این به چند شرکت اجازه داد تا خطوط تولید عظیمی راهاندازی کنند که باعث صرفهجویی در مقیاس شد. لامپهای LED وارداتی پیشتر ۳۹۰ روپیه برای هر قطعه قیمت داشتند و پس از صرفهجویی در مقیاس از تولید محلی، بسته به هر وات، ۶۵ یا ۷۰ روپیه برای هر قطعه هزینه داشتند. این امر باعث شد که پذیرش بسیار سریع باشد و دوره بازگشت سرمایه تنها چند ماه بود (مدت زمانی که هزینه اولیه LED برابر با قبض برق اجتناب شده یا صرفهجویی شده، یا مدت زمانی که به طول میانجامد تا صرفهجوییها هزینه سرمایهگذاری را جبران کنند).
برای هر یک از پروژههای آزمایشی اولیه در ایران که میخواهند صرفهجویی و مزایای استفاده از لوازم خانگی کممصرف (مانند چراغها، پنکهها، کنتورهای هوشمند، کولرهای گازی، بخاریهای برقی) را نشان دهند، مهم است که آزمایشهای مدیریت تقاضا کاملا تحت کنترل توانیر باشد. هزینه این آزمایشها را میتوان از درآمدهای نفتی صندوق ملی تامین کرد. ایران در این مسیر نباید به مشارکت مصرفکنندگان و متقاعد شدن مصرفکنندگان برای خرج کردن پول خود و خرید لوازم خانگی کممصرف جدید تکیه کند. این کار زمانی که یک شرکت برق سعی در نشان دادن فناوری جدید و محاسبه مزایا برای اولین بار دارد، توصیه نمیشود. مصرفکنندگان باید از آن استفاده کنند، اما دولت باید آن را تامین مالی کند و سپس تاثیر آن را اندازهگیری کرده و یافتهها را ابلاغ کند.
توانیر میتواند یک طرح آزمایشی با ۱۰۰۰۰ کنتور هوشمند راهاندازی کند تا به مصرفکنندگان بزرگ انرژی آموزش دهد که چگونه مصرف انرژی خود را با جزئیات اندازهگیری کنند. ایران ظرفیت مونتاژ یا تولید کنتورهای هوشمند را به صورت محلی دارد.
هم چنین، هند کارزارهای اندازهگیری هوشمند گستردهای را اجرا کرده تا به مصرفکنندگان اجازه دهد مصرف برق خود را در زمان واقعی بدانند، به شرکت برق اجازه دهد سرقت برق را مشاهده کرده و کاهش دهد و هم چنین خطاها یا ناهنجاریهای شبکه را از قبل تشخیص دهد تا تعمیرات به موقع و کمهزینهای انجام دهد که به جلوگیری از وقفه در خدمات کمک میکند. این موارد مزایای سهگانه کنتورهای هوشمند هستند. زمانی که صرفا یک صورتحساب کلی ماهانه سنتی برای مصرفکننده وجود دارد که کل کیلووات ساعت مصرف شده در ۳۰ روز را نشان میدهد، اکثر مصرفکنندگان نمیدانند که چه مقدار از آن مربوط به استفاده از تهویه مطبوع، یا چراغها یا یخچال یا تلویزیون یا پنکه و سایر وسایل است. با این وجود، با یک اپلیکیشن تلفن همراه متصل به کنتور هوشمند، مصرفکنندگان اطلاعات دقیقتر و بهروزتری خواهند داشت. در آن صورت احتمال بیشتری وجود دارد که لامپهای غیرضروری را خاموش کنند یا وقتی از اتاق خارج میشوند درجه تهویه مطبوع را کم کنند تا هدررفت انرژی کاهش یابد. این امر به ویژه در صورتی موثر است که با یک کارزار آگاهیبخشی عمومی همراه باشد که مردم را به صرفهجویی در مصرف برق برای کاهش نیاز به قطعیهای برق در آینده ترغیب کند.
علاوه بر مدیریت داوطلبانه سمت تقاضا از طریق بهرهوری انرژی و کاهش اتلاف انرژی، دولت باید بر ساخت سختافزار مورد نیاز برای افزایش تامین برق از منابع انرژی تجدیدپذیر نیز تمرکز کند. ایران در موقعیت خوبی برای ایجاد شغل محلی بر اساس راهاندازی کارخانهها (سرمایهگذاری مشترک با شرکای چینی) به منظور پنلهای خورشیدی مونتاژ شده محلی، توربینهای بادی و تجهیزات زمینگرمایی قرار دارد. مورد دوم بسیار شبیه به تجهیزات حفاری نفت است که ایران دههها در آن تجربه دارد.
ایران در حال حاضر یک همکاری بلندمدت در زمینه انرژی با چین دارد و میتواند به دنبال توافقی برای واردات اولیه تمام قطعات پنلهای خورشیدی از آن کشور باشد تا بتواند به سرعت عملیات مونتاژ را در تمام نقاط کشور آغاز کند. چین میتواند اعتبار صادراتی تأمین کند که از طریق صادرات نفت و گاز از ایران به چین بازپرداخت شود. تمام لوازم خانگی با راندمان انرژی بالا را میتوان به صورت محلی در ایران تولید کرد، زیرا بخش صنعتی پیشرفتهای وجود دارد که در حال حاضر بردهای مدار چاپی، قطعات خودرو و سایر قطعات را تولید میکند. دولت میتواند با ارائه سفارشات بسیار بزرگ از طرف توانیر، پس از ارائه طرحهای آزمایشی اولیه، به صرفهجویی کمک کند. مشتریان میتوانند با توانیر قرارداد "اجاره به شرط تملیک" ببندند. برای توانیر ارزش دارد که بهرهوری انرژی را تشویق کند و از این طریق بار یارانه را کاهش دهد.
بنابراین، دستگاه در ابتدا متعلق به توانیر است، اما توسط مشتری برای استفاده گرفته میشود (دارای حسگر GPS است، بنابراین فقط در مکان مشخص شده استفاده میشود و با شماره حساب خاص مشتری مطابقت دارد. پس از پرداخت قبوض و اقساط کم برای چند سال، دستگاه متعلق به مشتری خواهد بود). این "اجاره به شرط تملیک" است و تضمین میکند که مشتری از کالا به خوبی مراقبت خواهد کرد، زیرا آن کالا را به آرامی برای خود خریداری میکنند. پس از اتمام پرداختها، پرداخت ماهانه آنان فقط به برق مصرفی دستگاه کاهش مییابد. بنابراین، لوازم خانگی با مصرف انرژی فوقالعاده کارآمد که به صورت محلی تولید میشوند، پس از شروع به کار با کنتورهای هوشمند (احتمالا با واردات اولیه برخی از قطعات از چین) برای ایران بسیار ممکن و قابل اجرا هستند. هند نمونه دلگرمکنندهای از این امر را ارائه میدهد.
برای حفظ کنترل طرح آزمایشی و نشان دادن این که با تغییر به پنلهای خورشیدی چقدر میتوان بار الکتریکی را کاهش داد و چقدر میتوان یارانه دولتی را ذخیره کرد، مهم است که پنلها برای طرحهای آزمایشی بخش مسکونی متعلق به توانیر باشند. البته بخش صنعت باید پنلهای خود را خریداری کند.
پاکستان مثال خوبی در این مورد است. به دلایل مختلف، تعرفه شبکه برق پاکستان طی سه سال ۱۵۵ درصد افزایش یافت. مشتریان به شدت به دنبال جایگزینی برای برق شبکه بودند، ویژه برای راهاندازی تهویه مطبوع در موج گرمای طولانی. به محض این که عوارض واردات پنلها و باتریهای خورشیدی چینی برداشته شد، گروهی از مشتریان مسکونی و صنعتی پاکستان (عمدتا ثروتمندان و مصرفکنندگان بزرگ برق) بیش از ۱۵ گیگاوات پنل خورشیدی را تنها ظرف مدت یک سال (۲۰۲۴ میلادی) وارد کردند تا خود را از قیمتهای بالا و خدمات غیرقابل اعتماد شبکه برق رها سازند. ترتیب معرفی اقدامات بهرهوری انرژی باید ابتدا معرفی کنتورهای هوشمند، سپس معرفی لوازم خانگی کارآمد، سپس معرفی انرژی خورشیدی و در نهایت افزایش تدریجی تعرفهها به منظور کاهش بیشتر یارانه باشد.
بیشتر بخوانید: عمر حداقل ۲۰ درصد ظرفیت نیروگاهی ما بالای ۳۰ سال است و باید تعویض شوند/ از دروغگویی مدیران ارشد وزارت نیرو نمیشود گذشت
* گفته میشود ایران با ترکیه و جمهوری آذربایجان برای واردات برق به توافق رسیده است. تجربه سایر کشورها از واردات برق چه میگوید؟ آیا گزینهای منطقی است یا لزوما کشورها باید در راستای خودکفایی در تولید برق حرکت کنند؟
مایکل اشنایدر: واردات برق به خودی خود نشانه وابستگی به کشور صادرکننده نیست. یک نمونه بارز اخیر، واردات خالص اخیر آلمان، از جمله از فرانسه است. این وضعیت بلافاصله باعث طرح نظراتی شده مبنی بر آن که منشاء آن واردات خالص، خروج تدریجی آلمان از انرژی هستهای است و در نتیجه این کشور به واردات برق از "فرانسه هستهای" وابسته میشود. این تفسیر بسیار خندهدار است، زیرا در این مورد، تجارت فرامرزی چیزی جز یک مبادله تجاری بر اساس قیمت در سیستم شبکه اروپا نبود. به عبارت دیگر، سیستم تجارت به سادگی همان طور که برای آن طراحی شده بود، عمل میکرد.
اپراتور شبکه آلمان (Bundesnetzagentur) بارها و بارها به روشنی بیان کرده که از زمان تعطیلی آخرین راکتور هستهای در آوریل ۲۰۲۳، در هیچ مقطعی از زمان، محدودیت ظرفیت در شبکه آلمان وجود نداشته است. از سوی دیگر، فرانسه هستهای در سال ۲۰۲۲، دقیقا به دلیل محدودیتهای ظرفیت، در آستانه فروپاشی قرار گرفته بود، زمانی که نیمی از ظرفیت هستهای آن به دلایل فنی مختلف برای بخش عمده سال در دسترس نبود. به عنوان یک قاعده کلی، به دلایل فیزیکی، اقتصادی و سیاسی، منطقی است که ارائه خدمات انرژی به ترتیب از پایین به بالا، از سطح محلی به منطقهای، ملی و بین المللی، در اولویت قرار گیرد.
کیسی پاتریک کیتر: تاریخ سرزمین اصلی آمریکای شمالی در طول ۱۲۰ سال گذشته نشان میدهد که واردات و صادرات برق میتواند ترتیبات نسبتا محکمی را ایجاد کند که به نفع همه طرفهای درگیر باشد. از سال ۱۹۰۵ میلادی به این سو، جنوب غربی ایالات متحده از ارتباطات متقابل با شرکتهای برق در مکزیک بهرهمند بوده است. در حالی که لحظاتی وجود داشته که شرکتهای برق از تگزاس تا کالیفرنیا برق بیشتری نسبت به واردات از همتایان مکزیکی خود صادر کردهاند، روند غالب نشان داده که مکزیک صادرکننده خالص برق به ایالات متحده (و همچنین به کشورهایی مانند گواتمالا) بوده است. همین امر را میتوان در مورد رابطه بین کانادا و ایالات متحده نیز گفت، اما در مقیاسی بسیار بزرگتر، هم از نظر دامنه جغرافیایی و هم از نظر حجم برق. در حالی که کاناداییها از زمان ایجاد اولین ارتباطات متقابل در سال ۱۹۰۹ تقریبا همواره برق بیشتری نسبت به آنچه از آمریکاییها خریداری کردهاند، به آنان فروختهاند، این رابطه در سالیان اخیر تغییر کرده است. با فرض حداقل روابط تا حدودی پایدار بین آنان، ایران و همسایگانش میتوانند از چنین توافقاتی مزایای قابل توجهی کسب کنند.
هری استپانیان: واردات برق میتواند یک استراتژی کوتاهمدت یا میانمدت هوشمندانه باشد، بهویژه برای کشورهایی مانند ایران که به دلیل تحریمها، زیرساختهای فرسوده یا محدودیتهای مربوط به آب و هوا با کمبود عرضه مواجه هستند. بسیاری از کشورها این کار را انجام میدهند. برای مثال، اروپا را در نظر بگیرید، اتحادیه اروپا در سال ۲۰۲۲ میلادی حدود ۴.۵ درصد از نیازهای برق خود را وارد کرد، که عمدتاً از طریق تجارت فرامرزی برای تثبیت عرضه و قیمتگذاری بود. کشورهایی مانند سوئیس و لوکزامبورگ بیش از ۸۰ درصد از برق خود را وارد میکنند، در حالی که کشورهایی مانند فرانسه و نروژ صادرکننده خالص هستند؛ بنابراین مدلها بسیار متفاوت از یکدیگر هستند.
در مورد ایران، قراردادهایی برای واردات برق از جمهوری آذربایجان و ترکمنستان در حال انجام است که کمبودهای استانهای مرزی را در زمان اوج تقاضا پوشش میدهد. برای مثال، طبق گزارشها، توافقات اخیر انتقال تا ۲۰۰ تا ۳۰۰ مگاوات را هدف قرار دادهاند، اما تقاضای ملی ایران در اوج مصرف از ۷۰۰۰۰ مگاوات فراتر میرود، بنابراین، واردات به تنهایی این شکاف را پر نمیکند.
ثبات بلندمدت مستلزم سرمایهگذاری بر روی ظرفیتهای داخلی، بهویژه انرژیهای تجدیدپذیر خورشیدی، بادی و نیروگاههای مدرن گازی و همچنین بهبود تلفات انتقال است که هنوز در برخی مناطق از ۱۵ درصد فراتر میرود. بنابراین، بله، واردات برق امکانپذیر است، اما باید بخشی از یک استراتژی تابآوری انرژی گستردهتر باشد.
مروه سونا اوزل اوزجان: همکاری بین ایران، جمهوری آذربایجان و ترکیه نباید صرفا در چارچوب همکاری در حوزه برق تفسیر شود. در عوض، باید از دریچه وسیعتر امنیت انرژی و همکاری منطقهای درک شود. در چنین بستری، مهمترین عامل بدون شک ارتقای ثبات منطقهای و تقویت همکاریهای استراتژیک است. وقتی این همکاری سهجانبه به طور خاص در بخش برق در نظر گرفته شود، باید از نظر بهرهوری هزینه، سرمایهگذاری در زیرساختها و تبادل فناوری مورد تجزیه و تحلیل قرار گیرد. روابط موجود بین این سه کشور در سطح منطقهای، از ظرفیت بالقوه ایجاد فرصتهای سرمایهگذاری جدید و ایجاد تعادل استراتژیک در سازوکارهای واردات و صادرات برق برخوردار است.
موهوآ موکرجی: واردات برق از همسایگان برای کاهش کمبود مفید است، اما توجه به هزینه واردات هر واحد در مقایسه با قیمتی که به مشتریان ایرانی فروخته یا عرضه میشود، بسیار مهم است. اگر تفاوت زیادی وجود داشته باشد، این بدان معناست که هر واحد برق وارداتی به کسری بودجه کشور اضافه میکند (فرض کنید با قیمت ۲۵ سنت برای هر واحد وارد میشود و توانیر میتواند تنها ۳ سنت برای هر واحد از مشتریان ایرانی دریافت کند، در این صورت هر واحد برق وارداتی ۲۲ سنت ضرر برای کشور ایجاد میکند). هم چنین، یک ملاحظه مهم دیگر در مورد میزان ضرر وجود دارد (برای مثال، اگر شبکه انتقال درصد ضرر داشته باشد، ایران باید ۱۵ درصد بیشتر از نیاز خود برق بخرد یا وارد کند). هزینه اضافی برای این هزینههای "مربوط به ضرر" وجود دارد که هرگز از فروش برق جبران نمیشود.
ایران ممکن است در ابتدا نیاز داشته باشد که با توجه به کمبودهای داخلی، میزان برقی را که به کشورهای همسایه صادر میکند، به حداقل مقدار اولیه محدود کند. این امر به نوع تعهدات قراردادی که پذیرفته و این که آیا قیمت بالاتری برای هر واحد برق فروخته شده در سطح بینالمللی نسبت به داخل کشور دریافت میکند یا خیر، بستگی دارد. اگر فروش برق به کشورهای همسایه سودآورتر از فروش برق در داخل کشور باشد، باید رویکردی متعادل اتخاذ شود یعنی مقداری برق به خارج فروخته شود تا حداقل تعهدات دیپلماتیک را در قبال کشورهایی که با کمبودهای حتی بیشتری نسبت به ایران مواجه هستند، حفظ و اطمینان حاصل شود که جبران هزینه به طور مستقیم به صندوق توسعه ملی میرود تا از تغییرات داخلی که امنیت انرژی ایران را افزایش میدهد، حمایت شود.
نیاز شدیدی در منطقه وجود دارد که انواع جدیدی از لوازم برقی فوق کارآمد استفاده شود (لامپهای حبابی، پنکهها، کولرهای گازی، کنتورهای هوشمند، ترموستاتهای هوشمند، آبگرمکنهای خورشیدی و پنلهای خورشیدی). به نظر میرسد که ایران در مقایسه با کشورهای همسایه، پیچیدهترین بخش صنعتی، بخش خودرو و مجموعه استعدادهای مهندسی را در اختیار دارد. اگر ایران و ترکیه یا ایران و چین بتوانند در طراحی لوازم برقی با راندمان انرژی بالا که کسری از برق مورد نیاز لوازم سنتی را مصرف میکنند، همکاری نمایند و موفق شوند، آن گاه بازار صادراتی بزرگی در کشورهای همسایه (از جمله عراق و افغانستان) برای خرید لوازم خانگی کممصرف ساخت ایران وجود خواهد داشت.
برای ایران بهتر و اشتغالزاتر است که بر روی ساخت این نوع لوازم خانگی و ایجاد بازار صادرات برای این حوزههای جدید فعالیت تولیدی تمرکز کند، زیرا آن لوازم به کشورهای واردکننده کمک میکنند تا منابع برق گرانبها و محدود خود را حفظ کنند.
* رئیس جمهور ایران بر روی کاهش مصرف برق توسط مردم و صنایع داخلی تاکید دارد. آیا اصولا تجربه سایر کشورها در زمینه کاهش مصرف انرژی موفقیت آمیز بوده است؟ چه کارهایی برای فرهنگ سازی و ایجاد اعتماد میان مردم و دولت در این زمینه باید انجام شود تا کاهش مصرف موفقیت آمیز باشد؟
مایکل اشنایدر: کاهش مصرف برق لزوماً یک هدف اسمی نیست، بلکه نتیجه سیاستگذاری هوشمند انرژی است. چند روز پیش، من از طریق اپلیکیشن "زوم" مصاحبهای داشتم و خبرنگار در یک اتاق نشسته بود که چراغی داشت که با حسگر حرکتی کار میکرد. از آنجایی که در طول مصاحبه زیاد حرکت نمیکنید، هر پنج دقیقه چراغ خاموش میشد تا در انرژی صرفهجویی شود. سپس خبرنگار مجبور بود برای روشن کردن مجدد آن قدری حرکت کند. این یک مثال معمول بود که در آن ایده، صرفهجویی در کیلووات ساعت بدون فکر کردن به نیاز واقعی خدمات بود. هدف باید فراهم کردن غذای پخته شده مقرون به صرفه برای جمعیت سالم، گرما در زمستان و سرمایش در تابستان، یادگیری خوب کودکان در مدرسه، کارکنانی که عملکرد بالایی از خود نشان میدهند و در عین حال احساس خوبی دارند، کسب و کارها و فروشگاههای خرده فروشی که تلاش میکنند و ابزارهای ارتباطی در بالاترین سطوح قابلیت اطمینان باشد. اگر همه این کارها به خوبی و هوشمندانه انجام شوند، اثر جانبی آن مصرف انرژی کمتر و کاهش انتشار گازهای گلخانهای یا سایر آلایندهها خواهد بود.
کیسی پاتریک کیتر: همان طور که پیشتر اشاره کردم، تلاشها برای کاهش مصرف برق در زمان جنگ موثر بوده است، اما تنها در حالی که خصومتها ادامه داشت و برای مدت کوتاهی پس از آن، وضعیت جای خود را به گسترش سریع مصرف برق در دوران پس از جنگ داد. این مورد در بریتانیا و ایالات متحده در طول و پس از جنگ جهانی دوم صادق بود. مقامها در آن کشورها کاربران صنعتی را مجبور به کاهش مصرف خود کردند و عمدتا برای اهداف دفاعی استراتژیک، خاموشیهای شبانه را در برخی شهرها اعمال کرده بودند. کاربران خانگی در هر دو کشور نیز مصرف خود را محدود کردند، اما این کار را عمدتا به دلیل اقناع دولت یا شاید بهتر است بگوییم، پروپاگاندای حکومتی انجام دادند و نه اقدامات قهرآمیز.
به طور خاص در مورد آمریکا، تلاش تا حد زیادی موفق در زمان جنگ برای کاهش مصرف برق در بین کاربران داخلی به دو هدف اعلام شده شکست فاشیسم و حفظ آزادی و وعده مصرف نامحدود (انرژی و کالاهای ملموستر) در سالهای پس از پیروزی بستگی داشت. بنابراین، این تاریخچه نشان میدهد که برای تحقق کاهش مصرف برق، مقامهای ایرانی احتمالا باید ایدههایی را در مورد اهداف ملی والا که به طور معقول برای بخشهای بزرگی از جمعیت جذاب باشد و از همه مهمتر، امیدهایی را برای آیندهای نزدیک که در آن چنین قید و بندهایی در مصرف برق برداشته شود، ایجاد کرده و به طور گسترده منتشر کنند.
هری استپانیان: سایر کشورها با موفقیت مصرف برق را کاهش دادهاند، اما این امر فقط زمانی امکان پذیر بوده که اعتماد، شفافیت و انگیزههای ملموس وجود داشته است. برای ایران، این به معنای فراتر رفتن از درخواست صرف از مردم برای "مصرف کمتر" است. شما به استراتژیای نیاز دارید که شامل موارد ذیل باشد:
- کارزارهای عمومی که نشان میدهند چگونه و چرا باید در مصرف انرژی صرفهجویی کرد.
- کنتورهای هوشمند و برنامههای مصرف در لحظه برای کنترل خانوارها.
- مشوقهای مالی مانند تعرفههای پایینتر برای مصرف کمتر یا تخفیف برای لوازم خانگی کممصرف.
برای مثال، ساختمانهای دولتی و شرکتهای دولتی باید ابتدا مصرف خود را کاهش دهند. با این وجود، مهمتر از همه اعتماد است که عاملی کلیدی میباشد. اگر مردم باور داشته باشند که دولت جدی، شفاف و منصف است، احتمال بیش تری وجود دارد که سهم خود را انجام دهند. در غیر این صورت، درخواستها برای کاهش مصرف مانند بار دیگری بدون بازگشت به نظر میرسد.
مروه سونا اوزل اوزجان: نخست آن که پرسیدن این پرسش ضروری است: آیا این فراخوانی برای صرفهجویی بوده یا بازتاب دهنده یک مشکل اساسی در تامین انرژی است؟ اظهارات اخیر "مسعود پزشکیان" رئیس جمهور ایران در طرح این پرسش نقش اساسی دارد. پزشکیان طی سخنرانی اخیر خود در خراسان شمالی، از استفاده از نور مصنوعی در ساعات روز انتقاد کرد و اظهار داشت: "چرا این چراغها روشن هستند؟ اینجا نور خورشید وجود دارد. این یک عادت بد است" و درخواست کرد که چراغها خاموش شوند.
چنین اظهاراتی را میتوان به دو صورت تفسیر کرد. نخست به عنوان ابتکارعملی برای ترویج بهرهوری انرژی و فرهنگ صرفهجویی، دوم به عنوان نشانهای از کاستیهای موجود در زیرساختهای انرژی. ارزیابی هر دو دیدگاه مفید است. کارزارهای بهرهوری انرژی صرفاً اقدامات اقتصادی نیستند، بلکه با آگاهی اجتماعی نیز مرتبط هستند. کشورهایی مانند آلمان و ژاپن با موفقیت فرهنگ صرفهجویی در انرژی را در جوامع خود ادغام کردهاند. در این فرآیند، ارتباطات شفاف و تقسیم عادلانه بار مسئولیت بین دولت و مردم بسیار مهم است.
از سوی دیگر، علیرغم آن که ایران سرشار از منابع زیرزمینی است، با چالشهایی در استفاده کارآمد از این منابع روبهرو است. این امر به ویژه در ماههای زمستان که کمبود انرژی و قطعی برق رخ میدهد، مشهود است. در چنین بستری، اگر دولت سیاستهای جدیدی را تدوین کند که از صرفهجویی و مصرف آگاهانه حمایت کند، میتواند تاثیر دوگانهای داشته باشد: مدیریت بحرانهای کوتاهمدت و افزایش امنیت انرژی بلندمدت.
موهوآ موکرجی: تجربه دولت هند یکی از نمونههای موفق تلاش برای کاهش میزان مصرف برق از طریق اندازهگیری هوشمند و ترویج دستگاهها و لوازم خانگی با مصرف بهینه انرژی به علاوه تلاش برای کاهش هزینه مصرف برق از طریق تغییر گسترده به سمت انرژیهای تجدیدپذیر بدون هزینه سوخت است. بنابراین، ترکیبی از اندازهگیری، لوازم خانگی کارآمد و انرژی تجدیدپذیر در دستور کار قرار گرفته است.
کاهش بار یارانه، انگیزه اصلی دولت هند است، به طوری که یارانههای برق امروزی را میتوان صرف اولویتها و سرمایهگذاریهای دیگر برای رشد اقتصاد کرد. هم چنین، کاهش آلودگی هوا و کُند کردن تغییرات اقلیمی (موج گرما، خشکسالی، سیل) انگیزههای دیگری هستند.
هدایت یارانههای موجود به فعالیتهای مختلف، رویکرد اصلی است. ابتدا سعی کنید نیاز به یارانه را کاهش دهید و سپس با صرفهجویی در یارانه، فعالیتهای جدیدی را در بخش انرژی انجام دهید که منجر به کاهش دائمی نیاز به یارانه شود.
درسهایی از تجربه هند:
دولت ایالتی یا استانی باید ابتدا به گروههای مشتری که بیشترین یارانه را برای آنان هزینه میکنند، نگاه کند و بفهمد که چگونه ابتدا با آن موقعیتها برخورد کند، یعنی این که در کدام قسمت بیشترین فشار را به آنان وارد میکند.
دولتها باید از استفاده از لوازم خانگی مدرن و بسیار کارآمدتر که برق کمتری مصرف میکنند، برای ارائه خدمات مشابه یا بهتر (چراغ، پنکه، تلویزیون، کولر گازی، یخچال، ماشین لباسشویی) حمایت کنند. شاید بپرسید دولت چگونه میتواند تولید محلی لوازم خانگی مقرون به صرفه و بسیار کارآمد را تشویق کند و سپس از مصرفکنندگان حمایت مالی کند تا لوازم خود را به لوازم خانگی کارآمدتر تغییر دهند؟
حدود ۲۷ درصد از مصرف برق مسکونی هند صرف روشنایی میشود. بنابراین، همان طور که پیشتر اشاره کردم، اولین گام دولت، انجام یک طرح عظیم تولید ملی برای لامپهای LED بود که در مقایسه با لامپهای قدیمی، تنها کسری از برق مصرف میکنند. در آن زمان لامپهای LED وارداتی بودند و هر کدام حدود ۳۹۰ روپیه قیمت داشتند.
دولت هند سفارشهای بسیار بزرگی برای دهها میلیون لامپ LED به چند شرکت خصوصی داخلی ارائه داد و صرفهجوییهای ناشی از مقیاس، هزینه تولید داخلی LED را به تنها ۷۰ روپیه کاهش داد (به جای واردات ۳۹۰ روپیه). یک هدف ملی برای تعویض ۳۷۰ میلیون لامپ و صرفهجویی ۴۸ گیگاوات ساعت برق و حدود ۱۰ گیگاوات ساعت در طول دوره اوج مصرف عصر وجود داشت، بدان معنا که از ساخت چندین نیروگاه اضافی جلوگیری بعمل آمد. هم چنین، کمک به شهرداریها برای تعویض لامپهای میلیونها چراغ خیابانی تاثیر فوری بر کاهش تقاضای اوج مصرف عصر داشت. وقتی همه چراغهای خیابانی پس از تاریکی هوا روشن میشدند، کسری از برق پیشتر مصرف شده را مصرف میکردند.
با لامپهای روشنایی موفقیت بزرگی حاصل شد، با ترغیب مصرفکنندگان به خرید پنکههای بسیار کارآمد موفقیت متوسطی حاصل شد و با ترغیب آنان به خرید کولرهای گازی بسیار کارآمد موفقیت بسیار کمتری حاصل شد (زیرا با گرانتر شدن این کالا، کنترل رفتار مشتری دشوارتر میشود). با وجود این که دولت استانداردها و "رتبهبندی ستارهای" را معرفی کرد و به طور گسترده به مصرفکنندگان در مورد کاهش هزینههای برق از طریق خرید کولرهای گازی جدید و تعویض کولرهای گازی قدیمی و ناکارآمد آموزش داد، این کار پیچیده بود. هم چنین، از آنجا که برای نصب کولرهای گازی به مهارتهای تخصصی نیاز بود و قیمتها هنوز بالا بود، مصرفکنندگان بسیار کُندتر واکنش نشان دادند. این طرح مانند لامپها در سراسر کشور اجرا نشد. با این وجود، ابتکار عمل هنوز ادامه دارد و دولت هند هنوز یک طرح تقسیم هزینه برای کسانی که میخواهند لوازم خانگی فوقالعاده کارآمد تهیه کنند، در دست اجرا دارد.
علاوه بر تمرکز بر استفاده از لوازم خانگی با بهرهوری انرژی بالا، یک کنتور هوشمند در سراسر کشور در هند در حال اجرا است تا کنترل بسیار بهتری بر دلایل و مکانهای تلفات در شبکه به دست آید و به مصرفکنندگان اجازه داده شود الگوهای مصرف انرژی خود را درک کنند.
به طور جداگانه، دو برنامه عظیم دولتی برای تبدیل کاربران مسکونی به خورشیدی و هم چنین کاربران پمپهای کشاورزی از دیزل به خورشیدی به عنوان منبع انرژی وجود دارد. اگر مصرفکنندگان پنلها و پمپهای خورشیدی ساخت هند را خریداری کنند، دولت یارانههای اولیه بزرگی را ارائه میدهد.
* برخی سوء مدیریت سالیان گذشته در ایران را دلیل اصلی بحران ایجاد شده برق میدانند و برخی تحریمهای خارجی را عامل مهمتر قلمداد میکنند. شما کدام عامل را موثرتر میدانید؟
کیسی پاتریک کیتر: باید بگویم که سوءمدیریت و تحریمها در یک حلقه ظاهرا دائمی به عنوان مقصران بحران فعلی برق ایران، یکدیگر را تقویت کردهاند. از یک دیدگاه خاص، سوءمدیریت را میتوان عامل اصلی دانست. طبق گزارشها، ایران در دهههای گذشته سرمایهگذاری کمی در نوسازی و یا نگهداری زیرساختهای برق خود انجام داده است. این امر به ویژه در مورد شبکههای انتقال و توزیع برق قدیمی آن کشور صادق است که طبق گزارشها با نرخی حدود ۱۵ تا ۲۰ درصد، دو تا سه برابر استانداردهای جهانی، دچار تلفات میشوند.
سیستمهای توزیع گاز طبیعی آن کشور نیز شاهد تلفاتی با دو برابر میانگین جهانی هستند که به معنای سوخت کمتر برای نیروگاهها (و گرمایش منازل) است. قیمتهای یارانهای انرژی ظاهرا شیوههای مصرف بیقید و بند و ناکارآمد را توسط مصرفکنندگان داخلی تشویق کرده است. گزارشهایی نیز وجود دارند که ادعا میکنند دولت ایران در سالیان گذشته منابعی را که میتوانست برای بهبود خدمات برق استفاده شود، به سمت فعالیتهای منطقهای و حمایت از گروههای نیابتی سوق داده است. گزارشهای متناقضی وجود دارند مبنی بر آن که مقامهای دولتی در ایران چشم شان را بر روی عملیاتهای غیرمجاز استخراج رمز ارزهای دیجیتال توسط اشخاص مرموز بستهاند، عملیاتی که ظاهرا برق کافی برای روشن نگه داشتن چراغهای شهری با ۳۰۰۰۰۰ نفر جمعیت مصرف میکنند.
دیدگاه دیگری معتقد است که تحریمهای بینالمللی به رهبری ایالات متحده، عامل اصلی این ناکارآمدیها هستند. طبق این طرز فکر، ایران به دلیل تحریمها نتوانسته خطوط برق خود را ارتقاء داده یا نیروگاههای گازی جدیدتر و بهتری توسعه دهد و سطح بالای تلفات انتقال و نیاز به کسب درآمد از طریق استخراج رمز ارزهای دیجیتال، اثرات پاییندستی اقدامات تهاجمی آمریکا هستند. همان طور که اشاره کردم، برداشت من این است که احتمالا بهتر است این مسائل را به صورت موازی ببینیم.
هری استپانیان: واقعیت این است که هم سوءمدیریت داخلی و هم تحریمهای خارجی نقش بزرگی در بحران برق ایران داشتهاند، اما اگر مجبور باشید آنها را بسنجید، سوءمدیریت از همه جلوتر است.
ایران دومین ذخایر بزرگ گاز طبیعی در جهان و ظرفیت تولید برق قابل توجهی، بیش از ۸۸ گیگاوات نصب شده را دارد. با این وجود، خاموشیها، به ویژه در فصل تابستان، امری رایج در ایران هستند. این نشان میدهد که مسئله فقط مربوط به منابع یا تحریمها نیست بلکه مربوط به نحوه مدیریت این منابع است. سالهای متمادی در ایران قیمت برق به طور مصنوعی پایین نگه داشته میشد و هیچ انگیزه واقعی برای بهرهوری یا سرمایهگذاری باقی نمیگذاشت. به علاوه، نیروگاههای قدیمیتر هنوز در حال فعالیت هستند. بسیاری از آن نیروگاهها راندمان حرارتی زیر ۳۵ درصد دارند، در مقایسه با نیروگاههای مدرن که میتوانند از ۶۰ درصد فراتر روند. ارتقاء تجهیزات نیز روند کُندی داشته و برنامهریزی با رشد جمعیت و صنعت همگام نبوده است.
تحریمها نیز به وضوح به ایران آسیب رساندهاند، به ویژه در مورد انتقال فناوری، تأمین مالی خارجی و ارتقاء میادین گازی که نیروگاهها را تغذیه میکنند. برای مثال، میدان پارس جنوبی، بزرگترین میدان گازی ایران، به سرمایهگذاری و فناوری خارجی نیاز دارد که تحریمها تقریبا آن را غیرممکن میکنند. بنابراین، بله، تحریمها گزینهها را محدود میکنند، اما انتخابهای صورت گرفته در عرصه سیاستگذاری داخلی، سرمایهگذاری ناکافی و زیرساختهای قدیمی مسلما بیشتر به ایجاد این چاله دامن زدهاند. تحریمها ممکن است اوضاع را بدتر کرده باشند، اما سوء مدیریت چیزی است که پایه و اساس بحران را بنا نهاده است.
مروه سونا اوزل اوزجان: این موضوع باید اساسا در دو بستر سیاسی داخلی و بینالمللی مورد تجزیه و تحلیل قرار گیرد. نخست آن که ایران در حال حاضر تحت تحریمهای گسترده و پایدار غرب قرار دارد. این تحریمها به طور قابل توجهی مانع دسترسی ایران به زیرساختهای پیشرفته و فناوری انرژی و هم چنین توانایی آن کشور برای توسعه چنین سیستمهایی در داخل کشور میشود. سرمایهگذاریها ذاتا به قابلیت اجرای پروژه و مشارکتهای بینالمللی بستگی دارند. عدم حضور سرمایهگذاران خارجی منجر به انزوای منابع انرژی ایران از بازارهای جهانی شده است. این امر نه تنها به حاشیه رانده شدن ایران در عرصه بینالمللی انرژی دامن میزند، بلکه فشار را در بازار داخلی آن کشور نیز افزایش میدهد.
دوم آن که باید بعد سیاسی داخلی را نیز در نظر گرفت. اثربخشی و وضعیت فعلی سیاستگذاری انرژی داخلی ایران برای درک بحران گستردهتر انرژی بسیار مهم است. وجود یا عدم وجود استراتژیهای سرمایهگذاری کوتاهمدت و بلندمدت، و همچنین کیفیت اجرای سیاستها، تاثیر مستقیمی بر ثبات انرژی کشور دارد. سوء مدیریت مزمن و حکمرانی ضعیف میتواند منجر به کمبودهای بلندمدت عرضه انرژی و نارساییهای مداوم فناوری شود.
به طور خلاصه، سیاست داخلی و خارجی حوزههای نفوذ وابسته به یکدیگر هستند. شکست در یکی ناگزیر بر دیگری تأثیر میگذارد. مشکلات ساختاری موجود در هر دو حوزه، پیامدهای ملموسی برای مردم ایران دارد، به ویژه از نظر دسترسی محدود به منابع انرژی موجود به دلیل شیوههای اجرایی محدودکننده و ناکارآمد.
موهوآ موکرجی: تحریمها احتمالا برای مدتی نوآوری محلی را متوقف کردهاند، اما این وضعیت میتواند فوراً تغییر کند. اکنون که قیمت انرژیهای تجدیدپذیر و لوازم خانگی کارآمد به طور قابل توجهی کاهش یافته است، تحریمها دیگر برای راهحلهای انرژی تجدیدپذیر اهمیتی ندارند. با توجه به اینکه چین شریک استراتژیک انرژی ایران است، اکنون فقط یک فشار برای بهرهوری انرژی و انرژی تجدیدپذیر از سوی دولت مورد نیاز است.
از آنجایی که قیمت انرژیهای تجدیدپذیر و باتریها به طور قابل توجهی کاهش یافتهاند و چین در این زمینهها رهبر جهانی است و در عین حال شریک استراتژیک انرژی ایران نیز است، امید زیادی وجود دارد که ایران بتواند به سرعت از طریق تولید و مونتاژ (از قطعات چینی) میلیونها قلم تجهیزات اساسی مورد نیاز خود، به ایجاد شغل داخلی دست یابد. البته دولت ایران باید فورا این واردات را از پرداخت عوارض واردات معاف اعلام کند. ایران میتواند به سرعت تولید داخلی کنتورهای هوشمند، ترموستاتهای هوشمند (که به یک تراشه نیمههادی بسیار ابتدایی نیاز دارد، نه قطعهای خاص یا حساس) و هم چنین پنلهای خورشیدی، پنکههای جریان مستقیم خورشیدی، کولرهای گازی خورشیدی، آبگرمکنها، یخچالها، تلویزیونها، ماشینهای لباسشویی و در صورت لزوم مونتاژ فناوریهای ساده ذخیرهسازی باتری با استفاده از قطعات چینی را آغاز کند.
هم چنین، بخش انرژی و صنعت ایران میتواند تولید توربینهای بادی و تجهیزات اکتشاف زمینگرمایی را آغاز کند. در صورت امکان، ایران میتواند به قطب تولید لوازم خانگی جریان مستقیم در منطقه تبدیل شود که میتوانند مستقیما از پنلهای خورشیدی تغذیه شوند. این امر میلیونها دلار در یارانههای دولت صرفهجویی میکند و درآمد صادراتی کشور را از کشورهای همسایه افزایش میدهد.
* آیا ایران در کوتاه مدت میتواند از طریق بکارگیری پنلهای خورشیدی برق مورد نیاز خود را تامین کند؟ برخی تحلیلگران هزینه تامین پنلهای خورشیدی را زیاد میدانند و برخی دیگر معتقدند مزایای آن در بلند مدت برای یک کشور بیشتر است. نظر شما در این باره چیست؟
مایکل اشنایدر: من متخصص سیستم انرژی ایران نیستم، اما این موضوع باید مورد تحلیل واقعی قرار گیرد و نه صرفا به عنوان موضوعی برای بیان باورها و نظرات. همان طور که "آموری لاوینز" استراتژیست انرژی گفته طراحی سیاستگذاری انرژی را به عنوان یک قطعه موسیقی ارکسترال در نظر بگیرید، نه به عنوان تکنوازی یک ساز. هنر اصلی ترکیب یک نقش برای همه عناصر آن است، نه صرفا برای ساز اصلی آن یعنی ویولن. امتیازات قابل توجهی برای کفایت، بهرهوری، ذخیرهسازی و انرژیهای تجدیدپذیر وجود دارد. با این وجود، به وضوح فتوولتائیک خورشیدی یا PV (به فناوریای گفته میشود که انرژی نور خورشید را به طور مستقیم به الکتریسیته تبدیل میکند) به ارزانترین شکل تولید برق تبدیل شده است. با این وجود، خورشید در شب نمیتابد. در نتیجه، به عنوان مثال، بخش عمده ظرفیت برق اضافه شده در ایالات متحده اکنون بر اساس تأسیسات هیبریدی، خورشیدی به علاوه بادی، یا خورشیدی به علاوه ذخیرهسازی، یا بادی به علاوه ذخیرهسازی، یا بادی به علاوه خورشیدی به علاوه ذخیرهسازی و ... است. آژانس بینالمللی انرژی سازمان توسعه و همکاری اقتصادی تخمین میزند که تا سال ۲۰۳۰، ترکیب خورشیدی به علاوه ذخیرهسازی، اساسا از هر گزینه دیگری در هر کجا از نظر اقتصادی پیشی خواهد گرفت.
کیسی پاتریک کیتر: ایران تقریباً مطمئنا نمیتواند تمام کمبودهای فعلی و پیشبینیشده برق خود را در کوتاهمدت تنها از طریق پنلهای خورشیدی جبران کند. بهطورکلی، با فرض وجود زمین کافی در دسترس، مزارع خورشیدی را میتوان نسبتا ارزان و سریع نصب کرد و آن مزارع میتوانند در کوتاهمدت برای تکمیل سایر منابع تولید برق مؤثر باشند. طبق گزارشها، چنین برنامههایی برای ایران در حال انجام است. هدف فعلی، اضافه کردن ۱۰ گیگاوات ظرفیت تولید برق خورشیدی تا پایان سال ۲۰۲۵ و ۵ گیگاوات دیگر در حدود یک سال بعد است. با این وجود، با کمبود برق پیشبینیشده برای سال ۲۰۲۵ در حدود ۲۵۰۰۰ مگاوات و روند اخیر که شاهد کمبودی حدود یک سوم بیشتر در هر یک از سه یا چهار سال گذشته بوده است، اضافه کردن پنلهای خورشیدی، اگرچه مفید است، اما به احتمال زیاد برای پرداختن به معضلات فعلی کافی نخواهند بود.
هری استپانیان: انرژی خورشیدی یک سرمایهگذاری بلندمدت هوشمندانه برای ایران است، اما حداقل در مقیاس ملی، یک راهحل سریع نیست. ایران از ظرفیت بالقوه جدی برخوردار است. در بسیاری از مناطق سالانه بیش از ۳۰۰ روز آفتابی دارد و سطح تابش خورشیدی بین ۵.۵ تا ۶.۰ کیلووات ساعت بر متر مربع در روز است که مقداری عالی محسوب میشود. این امر آن کشور را به یک نامزد عالی برای انرژی خورشیدی تبدیل میکند. اما در حال حاضر، انرژی خورشیدی کمتر از ۱ درصد از کل تولید برق ایران را تشکیل میدهد که به شدت به گاز طبیعی (بیش از ۹۰ درصد) وابسته است.
هزینههای اولیه واقعی هستند. یک سیستم خورشیدی مسکونی معمولی (۵ کیلووات) میتواند حدود ۴۰۰۰ تا ۶۰۰۰ دلار هزینه داشته باشد و در حالی که قیمتها در سطح جهانی در حال کاهش است، ایران با محدودیتهای واردات و نوسانات ارزی مواجه است که پنلهای خورشیدی را گران نگه میدارد. علاوه بر این، دسترسی محدودی به فناوری مدرن ذخیرهسازی انرژی و تعداد کمی مزرعه خورشیدی در مقیاس بزرگ وجود دارد.
با این اوصاف، مزایای بلندمدت غیرقابل انکار است، به خصوص برای مناطق روستایی، کاربردهای خارج از شبکه و کاهش بار نیروگاههای گازی در زمان اوج تقاضا. هم چنین، پنلهای خورشیدی باعث صرفهجویی در مصرف سوخت برای صادرات، کاهش انتشار گازهای گلخانهای و ایجاد شغل در حوزه نصب و نگهداری پنلها میشوند. بنابراین، اگرچه ایران در سالیان آینده کل شبکه خود را با انرژی خورشیدی تغذیه نخواهد کرد، سرمایهگذاری در راهحلهای خورشیدی توزیعشده در حال حاضر به ویژه با مشوقها یا یارانهها، یک حرکت هوشمندانه است.
موهوآ موکرجی: نخست آن که هزینه پنلهای خورشیدی از چین اکنون در سال ۲۰۲۵ در پایینترین سطح خود قرار دارد، به علاوه فشار نزولی بیشتری بر قیمت وجود دارد، زیرا چین برخی از بازارهای صادراتی دیرینه خود در ایالات متحده و اروپا را از دست داده است. بنابراین، در حال حاضر در چین تولید بیش از حد و قیمت بسیار پایین است. این یک مزیت بزرگ برای ایران است.
همان طور که گفته شد، ایران باید تمام عوارض واردات پنلهای خورشیدی و واحدهای ذخیره انرژی باتری را حذف کند تا بخش انرژی، خود بتواند این تجهیزات تولید انرژی را با کمترین هزینه به دست آورد.
برخی از مصرفکنندگان ایرانی (خانوارهای ثروتمند و مشتریان صنعتی) باید پنلهای خورشیدی و سیستمهای پشت بامی خود را خریداری کنند. با این وجود، برای میلیونها نفر دیگر که مصرفکنندگان کوچک و پراکنده هستند، از نظر مالی برای دولت بهتر است که (با استفاده از درآمد نفت و گاز از صندوق توسعه ملی) مقادیر زیادی پنل خورشیدی برای شرکت توانیر خریداری کند تا بتواند برق بسیار ارزانتری نسبت به آن چه در حال حاضر از نیروگاههای گازی تولید میکند، به مشتریان خود ارائه دهد. اگر توانیر بتواند برق خورشیدی ارزان (بسیار نزدیک به نقطه مصرف) را از پنلهای غیرمتمرکز به صورت محلی تولید کند و از این طریق از انتقال به مسافتهای طولانی و تلفات ۱۵ درصدی جلوگیری کند، در هزینههای یارانهای دولت صرفهجویی زیادی خواهد کرد.
دوره بازگشت سرمایه برای پنلهای خورشیدی خریداری شده توسط مشتریان اکنون حدود ۲ تا ۳ سال یا در صورت وجود سیاستگذاری اندازهگیری خالص زمانی کمتر است. برای دولت، دوره بازگشت سرمایه احتمالا کمتر از یک سال است، از نظر یارانههای اجتناب شده در مقایسه با هزینه اولیه (بسیار پایین) پنل. مهم است که پنلهای خورشیدی را با ذخیرهسازی باتری جفت یا به طور جایگزین از شبکه فقط برای استفاده در شب استفاده کنیم و برای استفاده از برق در روز به پنلهای خورشیدی تکیه کنیم. سیاستهای اندازهگیری خالص به تشویق خرید خصوصی پنلهای خورشیدی توسط خانوارهای ثروتمند و مشتریان صنعتی کمک خواهد کرد.
نکته مهم دیگر، قیمتگذاری زمان روز یا زمان استفاده است. یعنی بسته به شلوغی شبکه و در دسترس بودن انرژی تجدیدپذیر، قیمت برق متفاوتی برای زمانهای مختلف روز داشته باشیم. اوج مصرف عصر، زمانی که انرژی خورشیدی خاموش میشود و همه به خانه میآیند و چراغها، تلویزیون و سایر لوازم خانگی را روشن میکنند، زمانی است که برق بیشترین کمبود را دارد و باید قیمت بالاتری داشته باشد. این امر باعث کاهش هدررفت میشود و مشتریان بیشتر مراقب خواهند بود که فقط برای آن چه نیاز دارند از برق استفاده کنند تا از پرداخت قیمتهای بالاتر و هدر رفتن آن جلوگیری شود. در اواسط روز و اواسط شب که عرضه زیاد است و تقاضای اوج مصرف برق کمتر است، باید کمترین قیمت را داشته باشد. (توجه داشته باشید که تولید انرژی خورشیدی در طول روز زیاد و تولید انرژی بادی در شب زیاد است).
زمان اوج مصرف در روز برای انرژی خورشیدی زمانی است که دارندگان باتریها میتوانند باتریهای خود را به طور استراتژیک شارژ کنند تا بتوانند آن را در طول اوج مصرف عصر تخلیه کنند و بدین ترتیب از پرداخت هزینه بالاتر شبکه برای برق کمیاب جلوگیری میکنند. هم چنین، اگر صاحبان باتری در ساعات اوج مصرف عصرگاهی از انرژی خورشیدی ذخیره شده در طول روز خود استفاده کنند و تقاضای اضافی به شبکه تحمیل نکنند، توانیر نیز خوشحال خواهد شد. صاحب باتری از اجتناب از قیمت اوج مصرف عصرگاهی خوشحال خواهد بود. توانیر از اجتناب از مصرف یارانهای نیز خوشحال خواهد بود.
به غیر از انرژی خورشیدی که سریعترین نصب را دارد، دولت ایران باید همکاری با چین و ترکیه را نیز در نظر بگیرد و منابع بادی و زمینگرمایی خود را برای تزریق به شبکه انتقال و افزایش عرضه کلی برق توسعه دهد. البته انرژی بادی و زمینگرمایی کمی بیشتر از انرژی خورشیدی به طول خواهند انجامید تا به واقعیت تبدیل شوند و برق را به شبکه برسانند.
بیشتر بخوانید: آیا بحران خاموشی سراسری یا Black Out در راه است؟/ بررسی ناترازی برق در ایران و هشدار درباره احتمال «بلاکاوت» کامل
* کشورها در کوتاه مدت چه کارهای فوریای برای مقابله با بحران برق انجام دادهاند که موفق بودهاند. میتوانید چند نمونه را ذکر کنید؟
مایکل اشنایدر: هیچ پدیده جهانی عمومیای به نام "بحران برق" وجود ندارد. در اکثر کشورهای صنعتی، مصرف برق حداکثر در دو دهه گذشته راکد بوده است. این که آیا این وضعیت با افزایش مراکز داده به طور قابل توجهی تغییر خواهد کرد یا خیر، هنوز مشخص نیست، اما در حال حاضر بعید به نظر میرسد. افزایش مصرف در کشورهایی مانند چین ناشی از تحولات در صنعت تولید و ساختمانها است. برای مثال، استفاده از انرژیهای جدید، برقرسانی و خنکسازی بیشتر غیر از مراکز داده است. چین در سال ۲۰۲۴ با جهش قابل توجه ۶.۸ درصدی مصرف، عمدتا با گسترش چشمگیر انرژی خورشیدی و بادی، به ترتیب ۲۷۸ گیگاوات [هزار مگاوات]و ۷۹ گیگاوات، تنها در همان یک سال، همراه بوده است، در حالی که در بخش هستهای سه راکتور جدید با ظرفیت ترکیبی تنها ۳.۵ گیگاوات راهاندازی کرده است.
کیسی پاتریک کیتر: بارزترین مثالی که به ذهن میرسد، در اواخر دهه ۱۹۱۰ و اوایل دهه ۱۹۲۰ میلادی در جنوب ایالات متحده رخ داد. همانطور که تقریبا در سراسر ایالات متحده رایج بود، اولین تلاش جنوب ایالات متحده برای برقرسانی، در دهه ۱۸۸۰ میلادی تقریبا ریشه در تولید برق از زغال سنگ داشت. در اواسط دهه ۱۸۹۰، مدیران شرکتهای برق جنوب درگیر یک شیدایی برق آبی تقریبا سراسری شدند. با آغاز جنگ جهانی اول، اکثریت قریب به اتفاق ظرفیت تولید در ایالتهایی مانند آلاباما، تنسی، جورجیا، کارولینای شمالی و کارولینای جنوبی در نیروگاههای برق آبی قرار داشتند و آن ایستگاههای تولید، برق مورد نیاز برای جنگ را تامین میکردند.
با این وجود، در اواخر جنگ، خشکسالی شدیدی جورجیا و کارولینا را فرا گرفت و تهدیدی برای فلج کردن تولید صنعتی، عملکرد شهرداریها و حمل و نقل عمومی بود. برای مقابله با این بحران، شرکتهای برق در سراسر جنوب ایالات متحده به سرعت یک تلاش برای اتصال متقابل را آغاز کردند که تا سال ۱۹۲۲ میتوانست فورا جریان برق را در کل منطقه برقرار کند و اثرات مخرب خشکسالی بیوقفه را کاهش دهد. اضافه میکنم که در آن برهه زمانی، سهمیهبندی برق به طور عمومی مورد بحث قرار گرفت و برخی تلاشهای متنوعسازی نیز مورد توجه قرار گرفته بود (که به معنای تولید بیشتر برق با سوخت زغالسنگ و نیروگاههای جدید زغالسنگ بود)، اما موفقیت منطقه به اصطلاح ابرقدرت جنوب، شرکتهای برق جنوب را بر آن داشت تا بیشتر به سمت برق آبی متمایل شوند، به طوری که تا پایان دهه ۱۹۲۰، سدها بیش از ۹۰ درصد از ظرفیت تولید منطقه را تشکیل میدادند و این منجر به وابستگی بیش از حد به برق آبی شد که زمانی که خشکسالی شدید دیگری با افزایش سریع تقاضا در آغاز جنگ جهانی دوم همزمان شد، ناکافی از آب درآمد. بنابراین، در حالی که اتصال متقابل، جنوب را قادر ساخت تا از بحران اواخر جنگ جهانی اول جلوگیری کند، فقدان سبد متنوع نیروگاهها، تنها دو دهه بعد راه را برای بحران دیگری هموار کرد.
هری استپانیان: بحران برق به دلیل موج گرما، کمبود سوخت یا زیرساختهای قدیمی، کشورهای بیش تری را تحت تأثیر قرار میدهد. راهحلهای کوتاهمدتی وجود دارند، از جمله مدیریت تقاضا، ذخیرهسازی باتری سیار، جذب انرژی خورشیدی خصوصی و حتی ارتباطات عمومی بهتر. این راهحلها میتوانند به خرید زمان کمک کنند تا زمانی که ارتقاء زیرساختهای بلندمدت آغاز شود.
تاکنون چندین کشور توانستهاند سیستمهای برق خود را از طریق ترکیبی از اقدامات کوتاهمدت فوری و خلاقانه تثبیت کنند. آفریقای جنوبی سالهاست که با خاموشیهای پیاپی دست و پنجه نرم میکند. یکی از موفقیتهای کوتاهمدت آن کشور در فائق آمدن برای این معضل، تشویق مشاغل بزرگ به نصب پنلهای خورشیدی پشت بامی و فروش برق اضافی به شبکه بود. تنها در یک سال (۲۰۲۲-۲۰۲۳)، بیش از ۲۵۰۰ مگاوات به ظرفیت خورشیدی پشت بامی اضافه شد که معادل دو نیروگاه متوسط است.
کالیفرنیا در ایالات متحده آمریکا در طول موج گرما دچار کمبود مکرر برق میشود. یک واکنش سریع، استقرار سیستم ذخیرهسازی باتری (مانند مگاپکهای تسلا) بوده است که میتواند صدها مگاوات را در عرض چند دقیقه تأمین کند. آن ذخیره سازهای باتری از هشدارهای انعطافپذیر استفاده میکنند برای مثال، از هشدارهای پیامکی که از مردم میخواهد در ساعات اوج مصرف، مصرف برق را کاهش دهند، که میتواند فورا ۲۰۰۰ مگاوات از تقاضا را کاهش دهد.
ژاپن پس از فاجعه فوکوشیما، مجبور شد بخش عمده نیروگاه هستهای خود را تعطیل کند. به دنبال آن ژاپنیها در کوتاه مدت کارزارهای عظیم صرفهجویی در انرژی (Setsuden) را راهاندازی کردند و مصرف برق را در شهرهای بزرگ ۱۰ تا ۱۵ درصد کاهش دادند، بهویژه از طریق کاهش روشنایی، تنظیم استفاده از کولر گازی و گزینههای کار از خانه.
هند، بهویژه در دهلی و ماهاراشترا، کنتورهای هوشمند پیشپرداخت و تعرفههای زمان استفاده را که در ساعات اوج مصرف هزینه بیشتری داشتند، راهاندازی کرد. این امر به تغییر مصرف و جلوگیری از خاموشی کمک کرد.
مروه سونا اوزل اوزجان: مشکل اصلی کمبود برق ایران، عدم تعادل در استفاده از منابع انرژی موجود آن است. من پیشتر با تاکید بر کاستیهای سیاستگذاریهای ایران در حوزه انرژی به این موضوع پرداختهام. با این وجود، یک اصل اساسی باید مورد توجه قرار گیرد: یک کشور ابتدا باید نیازهای انرژی داخلی خود را پیش از دنبال کردن استراتژیهای صادراتمحور برآورده کند.
اینجاست که عدم تعادل عرضه و تقاضای انرژی ایران آشکار میشود. دولت ایران کماکان به صادرات گاز طبیعی ادامه میدهد در حالی که کمبود برق داخلی کماکان ادامه دارد. این وضعیت یک پرسش حیاتی را مطرح میسازد: آیا ایران منابع انرژی جایگزین قابل قبولی فراتر از گاز طبیعی دارد؟
در این زمینه، انرژی تجدیدپذیر به عنوان یک جایگزین حیاتی ظاهر میشود. همان طور که کشورهای اروپایی در پاسخ به تحریمهای اعمال شده بر روسیه در طول جنگ روسیه و اوکراین، به دنبال کانالهای انرژی جایگزین بودند که اهمیت استراتژیک انرژیهای تجدیدپذیر را به طور قابل توجهی افزایش میدهد، ایران نیز میتواند از این فرصت استفاده کند.
با این وجود، سوال واقعی این است: آیا ایران میتواند به طور موثر این کار را انجام دهد؟
ایران از شرایط آب و هوایی مطلوبی برای پروژههای انرژی خورشیدی برخوردار است و برخی از این ظرفیت بالقوه در حال حاضر از طریق نیروگاههای خورشیدی موجود مورد استفاده قرار میگیرد. دولت ایران اعلام کرده که قصد دارد تا سال ۲۰۳۰، ۱۵ گیگاوات ظرفیت جدید انرژی خورشیدی ایجاد کند و سرمایهگذاریها در این حوزه را گسترش دهد.
با این وجود، یک نگرانی اساسی کماکان پابرجاست: آیا این طرحها با توجه به هزینههای مالی و محدودیتهای زیرساختی، عملی هستند؟ در واقع، کمبودهای زیرساختی، دسترسی محدود به فناوریهای پیشرفته و چالشهای مالی ممکن است این جاهطلبیها را به شدت مختل کند.
بنابراین، افزایش امنیت انرژی ایران و تضمین پایداری زیستمحیطی نه تنها به اصلاحات داخلی، بلکه به همکاری قوی منطقهای نیز نیاز دارد. در این راستا، پروژههای مشترک با ترکیه و جمهوری آذربایجان باید به طور جدی مورد توجه قرار گیرند. پیشرفتهای ترکیه در حوزه انرژی خورشیدی و بادی، همراه با تخصص جمهوری آذربایجان در زیرساختهای گاز و نفت، میتواند پشتیبانی مکملی را برای ایران در جهت تحقق اهداف انرژی تجدیدپذیر فراهم کند.
به نظر من، مهمترین نمونه، کشور آفریقای جنوبی است. همان طور که میدانیم، آفریقای جنوبی با اجرای یک سیستم برنامهریزی شده "کاهش بار"، گام مهمی در مقابله با بحران برق خود برداشته است. این رویکرد به عنوان پاسخی به قطعیهای گسترده برق ملی که از پایان سال ۲۰۰۷ آغاز شده بود، معرفی شد. شرکت انرژی دولتی آفریقای جنوبی (اسکوم) با تبدیل قطعیهای برنامهریزی نشده به یک فرآیند ساختاریافته و برنامهریزیشده، موفق شد از فروپاشی کامل سیستم جلوگیری کند. البته درخواستهای عمومی برای صرفهجویی در مصرف انرژی نیز مطرح شد. با این وجود، لازم به ذکر است که این استراتژی در وهله نخست یک راه حل کوتاهمدت ارائه میداد.
موهوآ موکرجی: آنان اندازهگیری هوشمند را معرفی کردهاند تا به شرکت برق بینش روشنی از مکانهایی که سرقت برق در آن رخ میدهد، ارائه دهند. هم چنین، این نوع اندازهگیری به مشتری برق بینش روشنی از میزان مصرف و هدررفت برق و این که کدام لوازم خانگی یا تجهیزات صنعتی بیشترین برق را مصرف میکنند و بیشترین سهم را در افزایش صورتحساب برق دارند، میدهد. برخی از انواع معماری اندازهگیری هوشمند به شرکت برق اجازه میدهد تا تعمیرات پیشگیرانه را در شبکه برق انجام دهد و پیش از آن که مصرفکنندگان متوجه شوند و منجر به قطع برق شوند، عیوب را برطرف کنند.
آنان استانداردهای بهرهوری انرژی برای لوازم خانگی و استفاده اجباری از چنین استانداردهای بهرهوری بالا در ساختمانهای جدید و هم چنین مشوقهای مالی برای مقاومسازی لوازم قدیمی و ناکارآمد را معرفی کردهاند.
هم چنین، توجه ویژهای به تهویه مطبوع با بهرهوری انرژی شده است، زیرا این بخش یکی از سریعترین بخشهای در حال رشد بازار لوازم خانگی خواهد بود، زیرا تغییرات آب و هوایی دورههای موجهای گرمایی خطرناک را در بخش عمده جهان طولانیتر میکند. تهویه مطبوع معمولی با مصرف انرژی بهینه وجود دارد که با جریان متناوب کار میکند، اما حدود ۳۰ تا ۴۰ درصد برق کم تری نسبت به یک تهویه مطبوع قدیمی مصرف میکند.
هم چنین، یک دسته جداگانه از تهویه مطبوع وجود دارد که تهویه مطبوع خورشیدی است که با جریان مستقیم تولید شده توسط پنل خورشیدی و بدون تلفات تبدیل انرژی تهویه مطبوع DC کار میکند. روشن کردن تهویه مطبوع DC از پنل خورشیدی در طول روز هیچ هزینهای ندارد و در شب از یک باتری شارژ شده با انرژی خورشیدی کار میکند. این تهویه مطبوع DC در کشورهای در حال توسعه تقاضای بسیار بالایی خواهد داشت. ایران باید مشارکت فنی با چین و تبدیل شدن به یک قطب منطقهای برای تولید پنل خورشیدی را در نظر بگیرد.
پیشتر به لامپهای LED و پنکههای کممصرف اشاره کردم که از نظر صرفهجویی در هدررفت برق، کمهزینهترین وسایل هستند. برای ساختمانهای اداری و خانههای مجلل، داشتن یک ترموستات هوشمند ساده که حاوی حسگرهای سادهای برای خاموش کردن چراغها و تنظیم دمای اتاق در صورت خالی بودن اتاق است، سرمایهگذاری خوبی خواهد بود. این امر از هدر رفتن برق برای گرم کردن و خنک کردن فضاهایی که هیچ کس در آن حضور ندارد جلوگیری میکند و وقتی فضا اشغال میشود، بلافاصله به طور خودکار روشن میشود.
آبگرمکنهای خورشیدی نیز مهم هستند، زیرا مقدار زیادی از برق گرانقیمت در گرم کردن آب و گرم نگه داشتن آن به مدت ۲۳ ساعت از روز که استفاده نمیشود، هدر میرود. این اقدامات باید با نصب پنلهای خورشیدی غیرمتمرکز برای تولید برق خانگی همراه شود. همه یا تعدادی از این اقدامات در کنار یکدیگر بلافاصله فشار بر شبکه برق را کاهش میدهد. هند نمونههای مداومی از همه موارد فوق را تجربه کرده که عمدتا با منابع بودجه عمومی یارانه دریافت میکنند.
* ایران به کشورهای همسایه از جمله عراق و افغانستان در طول سالیان گذشته برق صادر کرده است. برخی معتقدند این موضوع به بحران کمبود در ایران دامن زده است، اما برخی دیگر میزان برق صادر شده را ناچیز میدانند. نظر شما چیست؟ آیا کشوری که خود با بحران برق مواجه است، اما از سوی دیگر دچار کسری بودجه و کاهش درآمد است میتواند برق صادر کند؟ آیا امکان ایجاد توازن در این زمینه وجود دارد؟ چگونه؟
مایکل اشنایدر: اگر گزارشهای عمومی درست باشند، ایران در سال ۲۰۲۳ تنها حدود ۲ درصد از برق عراق را تحت توافقی که به عراق اجازه دسترسی به ۴۰۰ مگاوات ظرفیت خارج از اوج مصرف را میداد، تامین میکرد. این موضوع نباید تاثیر قابل توجهی بر وضعیت ایران میداشت. دولت ایالات متحده در آوریل ۲۰۲۵، معافیت تحریمهایی را که اجازه این صادرات را میداد، لغو کرد. با این وجود، برداشت من این است که ایران پیش از این در تابستان ۲۰۲۴ و پس از بدتر شدن کمبودها در داخل کشور، تحویل برق را متوقف کرده بود. سوالی که میتواند بحران انرژی در عراق را به شدت بدتر کند این است که آیا دولت ایالات متحده لغو معافیت تحریمها را به واردات گاز طبیعی از ایران که در چند سال گذشته نزدیک به یک سوم از تولید برق عراق را که در حال حاضر به طور جدی کمتر از تقاضا است، تأمین کرده، گسترش داده است یا خیر.
کیسی پاتریک کیتر: درست است که ایران در پنج سال گذشته صادرات برق خود را به میزان قابل توجهی، حدود پنج برابر، افزایش داده است. با این وجود، جدیدترین آمار در این زمینه کاملا روشن میکند که میزان برق صادراتی ایران به همسایگانش کمتر از یک درصد از کل تولید برق آن کشور و میزانی ناچیز است و نمیتواند تقصیر کمبود برق فعلی ایران را به گردن بگیرد. نیازی به گفتن نیست که با توجه به شرایط فعلی، صادرات بیشتر برق ایران در کوتاه مدت کاری عاقلانه نخواهد بود. با این وجود، قطعا اقدام صحیحی برای ایران خواهد بود که ارتباطات خود را با کشورهای همسایه حفظ کند، زیرا توافقنامههای اشتراک برق میتواند به تأمین تقاضا در سراسر مرزها کمک کند. با فرض این که برنامه فعلی انرژیهای تجدیدپذیر ایران با موفقیت همراه باشد و تلاشهای آینده منجر به گسترش سبد انرژیهای تجدیدپذیر آن کشور شود، ارتباطات برای ایران و همسایگانش از اهمیت بیشتری برخوردار خواهد بود.
هری استپانیان: وضعیت ایران واقعا تنش بین نیازهای داخلی و بلندپروازیهای ژئوپولیتیکی - اقتصادی را برجسته میسازد. ایران سالهاست که به کشورهایی مانند عراق و افغانستان برق صادر میکند. در سال ۲۰۲۱، صادرات به عراق به تنهایی حدود ۱۲۰۰ مگاوات بود که در زمان اوج مصرف، ۱۰ تا ۱۵ درصد از برق عراق را تشکیل میداد. بر روی کاغذ، این مقدار زیاد به نظر میرسد، اما در مقایسه با کل ظرفیت تولید برق ایران که بیش از ۸۵۰۰۰ مگاوات است، بخش کوچکی است: کمتر از ۲ درصد. بنابراین، آیا ناچیز است؟ از نظر فنی، بله، به ویژه از نظر حجم. با این وجود، در اوج تقاضا در تابستان، حتی کسری ۲ درصدی میتواند منجر به خاموشی شود، به خصوص زمانی که شبکه برق از قبل تحت فشار امواج گرما و زیرساختهای قدیمی است.
این که آیا کشوری که با بحران برق مواجه است، باید برق صادر کند یا خیر، بستگی به عوامل و مواردی دارد. اگر این صادرات بخشی از قراردادهای بلندمدت باشد، لغو آن میتواند منجر به عواقب دیپلماتیک، جریمههای مالی و از دست دادن درآمدهای ارزی شود، که ایران به دلیل تحریمها و بودجه محدود به شدت به آن نیاز دارد. عراق هنوز بیش از ۵ میلیارد دلار بابت واردات برق و گاز گذشته به ایران بدهکار است، اگرچه مشکلات پرداخت کاهش یافته است.
شاید بپرسید راه حل میانه چیست؟ همه چیز مربوط به تعادل پویا است. ایران میتواند صادرات را به صورت فصلی تنظیم کند، یعنی در زمستان بیشتر و در تابستان کمتر صادر کند. از قیمتگذاری شناور استفاده کند، فقط زمانی صادرات داشته باشد که قیمتها ارزش فشار داخلی را داشته باشند. بنابراین، ایران کماکان میتواند همزمان صادرات کند و با کمبودهای داخلی مقابله نماید، اما این امر نیاز به برنامهریزی هوشمندانه، شفافیت و ارتقاء زیرساختها دارد. در غیر این صورت، مردم ایران همواره احساس خواهند کرد که چراغهایشان خاموش میشود تا چراغهای دیگری روشن باقی بمانند.
مروه سونا اوزل اوزجان: موضوع صادرات برق بین ایران و افغانستان نباید صرفاً به عنوان یک معامله تجاری تلقی شود، بلکه باید از دریچه ثبات منطقهای مورد تجزیه و تحلیل قرار گیرد. در واقع، تحولات ژئوپولیتیکی در منطقه، شکنندگی چنین تعاملات دوجانبهای را برجسته میسازد. سازمان ملل متحد در سال ۲۰۱۳ میلادی بر اهمیت حیاتی تقویت همکاریهای منطقهای به عنوان وسیلهای برای ارتقاء امنیت، ثبات و توسعه اجتماعی-اقتصادی در افغانستان تأکید کرد. با این وجود، بستر منطقهای و روابط تجاری امروز دستخوش تغییرات قابل توجهی شده است. این تغییرات هم چنین بر تعادل عرضه و تقاضای برق ایران تأثیر گذاشته است.
نقطه عطف قابل توجهی در سال ۲۰۲۱ رخ داد، زمانی که طالبان دوباره کنترل افغانستان را به دست گرفتند. از آن زمان، پویایی روابط ایران و افغانستان دستخوش تحول قابل توجهی شده است. ایران به سمت ایجاد چارچوبهای همکاری با دولت طالبان، به ویژه در زمینههایی مانند تجارت، ترانزیت و تعاملات دوجانبه، حرکت کرده است. در چنین بستری بدیهی است که فروش برق و توافقنامههای تجاری کماکان پابرجا بودهاند.
با این وجود، آنچه در اینجا بسیار مهم میشود، چگونگی تفسیر چنین صادراتی با توجه به کمبود انرژی داخلی ایران است. همان طور که پیشتر اشاره کردم، این بیشتر نشان دهنده یک تداوم ساختاری در سیاستگذاری انرژی گستردهتر ایران است تا یک واکنش خودجوش.
طبق پایگاه داده COMTRADE، صادرات تجهیزات الکتریکی و الکترونیکی ایران به افغانستان در سال ۲۰۲۲ به ارزشی بالغ بر ۴۴.۵۴ میلیون دلار آمریکا رسیده است. بنابراین، مسئله اصلی این است که آیا سیاستهای صادرات و تجارت انرژی ایران در چارچوب استراتژیهای منسجم و همسو با معاهده انجام میشود یا این که در عوض، با انعطافپذیری واکنشی و مبتنی بر شرایط در پاسخ به شرایط سیاسی متغیر شکل میگیرند.
* میدانیم که پاکستان و عراق از جمله کشورهایی هستند با کمبود برق مواجه هستند. چه نقطه اشتراکی بین کشورهای دچار کسری برق وجود دارد؟ کدام راهکارها برای مقابله با این موضوع در کشورهای دیگر موفقیت آمیزتر بودهاند؟
مایکل اشنایدر: کمبود برق میتواند ریشههای زیادی داشته باشد. مشکلات مربوط به نگهداری زیرساختهای فرسوده اغلب یک علت رایج است. برای مثال، آفریقای جنوبی در سالهای ۲۰۲۲ و ۲۰۲۳ به دلیل عدم انجام تعمیرات و ارتقاء در ناوگان زغال سنگ و نیروگاه هستهای خود، با محدودیتهای شدید برق و خاموشیهای پیاپی دست و پنجه نرم کرد. فرانسه در سال ۲۰۲۲ با تجمع مشکلات فنی در ناوگان بزرگ هستهای خود که منجر به از کار افتادن دو سوم از ۵۶ راکتور آن زمان شد، دست و پنجه نرم کرد. در آن سال، این کشور واردکننده خالص بخش قابل توجهی از برق بود. عراق نیز با مشکل نگهداری زیرساختها مواجه است، زیرا سهم باورنکردنی از تولید برق آن کشور، طبق گزارشها ۴۰ درصد، در حمل و نقل و توزیع از بین میرود. سایر کشورها از برنامهریزی استراتژیک بلندمدت برای اقدامات بهرهوری و هم چنین جایگزینی و گسترش تاسیسات تولید برق غافل شدهاند.
نکته بسیار جالب این است که علیرغم آن که ویژگیهای هر سیستم انرژی ملی متفاوت است، تحولات اخیر یک ویژگی مشترک در مبارزه با کمبود برق نشان داده است: نقش شگفتآور و بزرگ انرژی خورشیدی. آفریقای جنوبی، بدون قطعی برق از آوریل ۲۰۲۴، بخشی از ظرفیتهای زغالسنگ و هستهای معوق خود را احیا کرد، اما ظرفیت نصبشده خورشیدی پشتبامی خود را ظرف مدت ۲۰ ماه دو برابر کرد و به ۵.۴ گیگاوات رساند. فرانسه نیز به همین ترتیب سهم قابل توجهی از نیروگاههای هستهای خود را احیا کرده و به موازات آن، افزایش سالانه ظرفیت خورشیدی را دو سوم افزایش داده و به رکورد جدید حدود ۳.۷ گیگاوات در سالهای ۲۰۲۳-۲۰۲۴ رسانده است. ترکیه که پس از قطع برق ایران در تابستان ۲۰۲۴، صادرات برق به عراق را آغاز کرده است، گسترش عظیمی در زمینه انرژی خورشیدی فتوولتائیک آغاز کرده و در طول دو سال ۲۰۲۳-۲۰۲۴ حدود ۱۰ گیگاوات به ظرفیت خود افزوده است.
شگفتانگیزترین نمونه، پاکستان است که در سال ۲۰۲۴، ظرفیت انرژی خورشیدی فتوولتائیک را حدود ۲۲ گیگاوات افزایش داد، که تقریبا معادل کل ظرفیت خورشیدی نصبشده در فرانسه است که در ۱۵ سال گذشته ایجاد شده است. پیام در اینجا واضح است، انرژی خورشیدی نه تنها ارزانترین، بلکه سریعترین گزینه کوتاهمدت نیز میباشد. سرعت اجرا، هنگام اقدام در شرایط بحرانی، یک ویژگی بسیار جذاب است.
کیسی پاتریک کیتر: بله، پاکستان و عراق با کمبود برق مواجه هستند، همان طور که سایر کشورها در آسیای مرکزی و کشورهای جنوب صحرای آفریقا نیز با این مشکل مواجه هستند. وجه مشترک آنان این است که همه آن کشورها "در حال توسعه" هستند. راه دیگر، که کمتر با حسن تعبیر همراه است، این است که همه آن کشورها از جمله کشورهای پسااستعماری هستند که هنوز از ویرانیهای امپریالیسم اروپایی رنج میبرند. با این وجود، در سالیان اخیر، حتی اگر هیچ راه حل یکسانی برای همه کشور وجود نداشته، داستانهای موفقیتآمیزی وجود داشتهاند. هر یک از این کشورها باید مسیر خود را ترسیم کنند. در شمال آفریقا، تونس واردات نفت و گاز خود را افزایش داده است، اما مزارع بادی و خورشیدی را نیز پذیرفته است و هدف آن افزایش ظرفیت در هر دو تا سال ۲۰۳۰ با تاثیرات کاملاً مثبت است. اکنون این کشور از نظر انرژی نسبتا امن است و دسترسی به خدمات برق داخلی از سال ۲۰۱۰ بیش از دو برابر افزایش یافته است.
در کشورهای جنوب صحرای آفریقا، غنا کشوری پیشرو است. غنا از مناظر آبی غنی برخوردار است و سرمایهگذاری زیادی در انرژی آبی انجام داده است که اکنون حدود نیمی از ظرفیت تولید آن کشور را تشکیل میدهد. این کشور نیز شاهد دستاوردهای مثبتی در دسترسی به برق بوده است، به طوری که حدود ۹۰ درصد از مردم غنا میتوانند از خدمات برق بهرهمند شوند. در کشورهای حوزه اقیانوس هند، مکانهایی مانند کنیا و هند گامهای بلندی در همین مسیر برداشتهاند. اگرچه این امر با اهداف جهانی انتشار کربن در تضاد است، اما برونئی اخیرا دسترسی به برق را به طرز چشمگیری افزایش داده است، اما تقریبا منحصراً با تولید برق مبتنی بر سوختهای فسیلی این کار را انجام داده است.
هری استپانیان: کشورهایی مانند پاکستان و عراق، اگرچه از بسیاری جهات بسیار متفاوت هستند، اما در واقع در مورد کمبود برق خود، برخی از نکات مشترک را دارند و این الگوها در چندین کشور دیگر که با مشکلات مشابهی روبهرو هستند، دیده میشود.
هر دو کشور از شبکههای برق و نیروگاههای تولید برق قدیمی رنج میبرند. در عراق، تلفات فنی و اداری انتقال و توزیع به تنهایی بیش از ۵۰ درصد و در پاکستان حدود ۱۷ تا ۲۰ درصد است.
عراق بیش از ۹۰ درصد برق خود را از گاز و نفت تأمین میکند. پاکستان به شدت به سوخت وارداتی وابسته است. وقتی قیمتهای جهانی افزایش مییابد، هر دو اقتصاد تحت فشار قرار میگیرند.
در پاکستان، حدود ۱۰ تا ۱۵ درصد از قبوض برق پرداخت نشده باقی میمانند. عراق با چالشهای مشابهی در مورد عدم پرداخت و تعرفههای یارانهای سنگین مواجه است که بودجه را تحت فشار قرار میدهد و کارایی را کاهش میدهد.
بیشتر بخوانید: اینفوگرافی/ بزرگترین کشورهای تولیدکننده برق در جهان
سرمایهگذاری ناکافی در انرژیهای تجدیدپذیر و نگهداری شبکه به دلیل بیثباتی سیاسی، کسری بودجه و مسائل مربوط به حکمرانی نیز مشکلات مشترک دو کشور بودهاند.
در این میان، راهکارهای دیگر کشورها برای غلبه بر این موارد چه بودهاند؟
مدیریت تقاضا: کشورهایی مانند آفریقای جنوبی و هند با کنتورهای هوشمند، قیمتگذاری در ساعات اوج مصرف و کارزارهای آگاهیبخشی عمومی برای کاهش مصرف، موفقیتهایی داشتهاند. سیستمهای خانگی خورشیدی بنگلادش به بیش از ۲۰ میلیون نفر خارج از شبکه امکان دسترسی به برق را فراهم ساختند. این مدل میتواند برای مناطق روستایی عراق یا مناطق دورافتاده پاکستان، یک تغییر دهنده بازی باشد. در اردن، اجازه دادن به سرمایهگذاری خصوصی در انرژیهای تجدیدپذیر به این کشور کمک کرده تا به یک رهبر منطقهای در زمینه انرژی خورشیدی تبدیل شود، اکنون ۲۰ درصد از برق آن کشور از طریق انرژیهای تجدیدپذیر تأمین میشود. برای مثال، کشورهای آسیای مرکزی از تبادل برق فرامرزی برای متعادل کردن کمبودها و مازادها استفاده میکنند. عراق و پاکستان نیز در حال بررسی این موضوع هستند (برای مثال، عراق از ایران برق وارد میکند و پاکستان از ایران و آسیای مرکزی برق وارد میکند).
رفع کمبود برق هم به اصلاحات کوتاهمدت (مانند واردات و جیرهبندی) و هم به اصلاحات بلندمدت، به ویژه در حوزه حکمرانی، قیمتگذاری و تمرکززدایی نیاز دارد.
مروه سونا اوزل اوزجان: هنگام بحث در مورد کمبود برق، باید چندین نکته مهم را در نظر گرفت. در بسیاری از کشورهای در حال توسعه، کمبود برق به عنوان یک مسئله ساختاری ظاهر میشود که در وهله نخست ناشی از زیرساختهای ضعیف و کاستیهای مبتنی بر سیاستگذاری در برنامهریزی انرژی است. در مورد پاکستان و ایران، سرعت سریع رشد جمعیت و شهرنشینی از گسترش زیرساختهای برق پیشی گرفته است. علاوه بر این، نیروگاههای قدیمی، مدیریت ضعیف شبکه و تلفات انتقال و توزیع بیش از ۲۰ درصد، بحران را تشدید کرده است.
یکی دیگر از نگرانیهای کلیدی، پیشرفت محدود در توسعه منابع انرژی جایگزین است. این امر در وهله نخست ناشی از وابستگی مداوم به سوختهای فسیلی است که نوآوری و تنوع را محدود کرده است. در نتیجه، نیاز مبرمی به ارزیابی مجدد اولویتهای سیاسی در کوتاهمدت و میانمدت وجود دارد. چنین ارزیابی مجددی باید ثبات سیاستگذاری و اجرای استراتژیهای انرژی جایگزین را در اولویت قرار دهد. در این زمینه، رویکرد اتحادیه اروپا برای تنوع بخشیدن به منابع انرژی خود پس از تحریمهای اعمال شده بر روسیه، یک مدل گویا ارائه میدهد. با این وجود، برای کشورهایی مانند ایران و افغانستان، دستیابی به چنین گذاری در کوتاهمدت در حال حاضر به دلیل محدودیتهای فنی و محدودیتهای ژئوپولیتیکی امکانپذیر نیست.
موهوآ موکرجی: ایران میتواند درسهایی از وضعیت عراق و پاکستان بیاموزد. گسترش سریعتر انرژی خورشیدی و بادی مانند اقدام اندازه گیری خالص پاکستان یکی از این اقدامات است. رفع سوزاندن گاز مانند قرارداد عراق با شرکت توتال یکی دیگر از این اقدامات است. هدف آن قرارداد کاهش ۵۰ درصدی سوزاندن گاز عراق (در حال حاضر ۱۶ میلیارد متر مکعب در سال هدر میرود) و تامین برق برای بیش از ۳ میلیون عراقی است. علاوه بر آن، اولویتبندی ریزشبکههای روستایی (خورشیدی بعلاوه باتری) از دیگر اقداماتی است که ایران میتواند انجام دهد. هم چنین، توتال ۱ گیگاوات انرژی خورشیدی (برای تنوع بخشیدن به شبکه برق عراق) تولید خواهد کرد.
ایران میتواند چنین مدلی را تکرار کند و برای آن با شرکتهای بزرگ نفتی از جمله توتال فرانسه، سینوپک چین یا گازپروم روسیه همکاری کند. پروژههای توتال با مزارع خورشیدی ایران (برای مثال در یزد و کرمان) سازگار است.
تامین مالی عراق برای پروژه توتال از طریق درآمدهای نفتی آینده پرداخت میشود که به نوعی سیستم تهاتر (نفت - گاز در برابر فناوری) است. البته چالش اصلی پیش روی ایران تحریمهای خارجی است. در نتیجه، در صورت عدم لغو تحریمها شرکتهای غربی مانند توتال وارد عمل نمیشوند و ایران باید به چین و روسیه تکیه کنند. معاملات گذشته (برای مثال، پارس جنوبی با شل و توتال) به دلیل تحریمها از بین رفتند. چالش دیگر یارانهها هستند. قیمتهای ارزان گاز داخلی، سرمایهگذاری در کاهش مشعلسوزی را کاهش میدهد.
* به نظرتان ایران در وضعیت فعلی باید کدام کشورها را در زمینه تولید و مصرف بهینه برق الگو قرار دهد؟ کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس یا کشورهای غربی؟
مایکل اشنایدر: وظیفه من نیست که به ایران توصیه خاصی بکنم. به طور کلی، من معمولا میگویم مراقب الگوها باشید! هیچ منطقه یا کشوری وجود ندارد که همه کارها را درست انجام داده باشد. بسیاری از کشورها استراتژیهایی را تدوین کردهاند که ارزش توجه دارند. اغلب سطوح فرعی ملی هستند که هیجانانگیزترین و معنادارترین مثالها را ارائه میدهند. برای مثال، ایالت تگزاس ایالات متحده، که وضعیت شبکهای کاملاً منحصر به فردی دارد، زیرا در سیستمهای شبکهای بزرگ شرقی یا غربی آمریکا ادغام نشده است، اجرای طرح انرژی خورشیدی به علاوه انرژی بادی به علاوه ذخیرهسازی را با سرعتی نفسگیر تسریع کرده است.
تا پایان سال ۲۰۲۵، تگزاس بیش از ۴۰ گیگاوات انرژی خورشیدی و بادی را به ازای هر بخش، به علاوه ۲۰ گیگاوات ظرفیت باتری متصل به شبکه و ۱۰۰ گیگاوات انرژی خورشیدی به علاوه انرژی بادی به علاوه ذخیرهسازی را راهاندازی خواهد کرد. انقلاب واقعی در بخش ذخیرهسازی در حال وقوع است. هزینهها حتی سریعتر از انرژی خورشیدی فتوولتائیک که در یک دهه شاهد کاهش هزینهها به میزان ده برابر بوده است، در حال کاهش هستند. تگزاس ظرفیت ذخیرهسازی را در عرض سه سال از کمتر از ۳ گیگاوات به ۲۰ گیگاوات رساند که عملکردی فوقالعاده است. برای روشن شدن موضوع، باید بگویم که انرژیهای تجدیدپذیر متغیر مانند انرژی خورشیدی و بادی که با ذخیرهسازی یا روشهای دیگر تثبیت شدهاند، از نظر فنی دقیقاً به اندازه یک توربین گازی روی شبکه برق قابل اعتماد هستند.
کیسی پاتریک کیتر: من این را به عنوان یک سناریوی یا "این یا آن" نمیبینم. ایران با کنار گذاشتن تحریمها، فعلا باید به دنبال تمام مدلهای ممکن برای تحقق تولید و مصرف کارآمدتر برق باشد. به نظر من، این بهترین فرآیند در هر صورت است، اما هر کشوری باید مسیر گذار انرژی خود را ایجاد کند. با این وجود، در مورد مدلهای بالقوه به دو مثال اشاره میکنم. برای مثال، در امارات متحده عربی، رهبران آن کشور در ده سال گذشته برنامههایی را برای ایجاد تغییرات مطلوب در سمت تقاضا آغاز کردهاند. آنان به دنبال فناوریهای جدید، مانند سیستمهای مدیریت مبتنی بر هوش مصنوعی، برای بهینهسازی مصرف برق هستند. آنان در حال مقاومسازی ساختمانها برای بهرهوری بیشتر انرژی هستند و تلاشهای صرفهجویی را در مشاغل و مدارس ترویج میدهند. برای سمت عرضه، آلمان میتواند مدل خوبی باشد. ابتکارعمل سیاستگذاری تهاجمی برای تغییر از انرژی مبتنی بر سوخت فسیلی (و باید گفت هستهای) و به سمت انرژیهای تجدیدپذیر، در عین حال افزایش ظرفیت کلی تولید، نسبتا مثمرثمر بوده است. کل انتشار گازهای گلخانهای آلمان از سال ۲۰۲۰ تاکنون ۲۵ درصد کاهش یافته است و به نظر میرسد اهداف ۸۰ درصد استفاده از انرژیهای تجدیدپذیر تا سال ۲۰۳۰ و ۱۰۰ درصد استفاده از انرژیهای تجدیدپذیر تا سال ۲۰۳۵ کاملا قابل دستیابی باشند.
هری استپانیان: پاسخ به این بستگی دارد که ایران دقیقاً چه چیزی را میخواهد به دست آورد. اگر هدف، افزایش بهرهوری انرژی و تنوعبخشی در کوتاهمدت باشد، کشورهای خلیج فارس مدلهای عملی و منطقهای مرتبطی ارائه میدهند. اما برای اصلاحات ساختاری بلندمدت و کربنزدایی، اروپا چیزهای زیادی برای آموزش دارد. کشورهایی مانند امارات متحده عربی و عربستان سعودی گامهای بزرگی در ایجاد تعادل بین مصرف سوختهای فسیلی با انرژیهای تجدیدپذیر و مدیریت بهتر تقاضا برداشتهاند. امارات متحده عربی هدف ۴۴ درصد انرژی پاک تا سال ۲۰۵۰ را تعیین کرده است و در حال حاضر یکی از بزرگترین نیروگاههای خورشیدی جهان - نور ابوظبی - را با تولید بیش از ۱.۱۷ گیگاوات دارد. چشمانداز ۲۰۳۰ عربستان سعودی در حال پیشبرد برنامههای خورشیدی در مقیاس بزرگ و بهرهوری در ساختمانها و صنعت است. آنها همچنین یارانههای برق را به سمت انتقالهای نقدی هدفمند تغییر میدهند تا مصرف بیفایده را کاهش دهند. برای ایران که با فشارهای بودجه و تحریمها مواجه است، این استراتژیهای خلیج فارس، مانند کنتورهای هوشمند، اصلاح یارانهها و سرمایهگذاری در انرژی خورشیدی، میتواند راحتتر قابل اجرا باشد.
موهوآ موکرجی: تجربه کشورهای حوزه خلیج فارس برای ایران بسیار مرتبطتر از کشورهای اروپایی است. بنابراین، کشورهای عربی خلیج فارس الگوی مناسبی هستند و علیرغم ثروت عظیم نفت و گاز خود، تحولی جدی در زمینه انرژیهای تجدیدپذیر را دنبال میکنند. انگیزه اصلی آن کشورها بهینهسازی صادرات نفت (صادرات بیشتر، مصرف کمتر) است.
این کشورها با بهرهگیری از برق تجدیدپذیر میتوانند منابع نفت و گاز طبیعی یارانهای محلی را برای صادرات با قیمتهای جهانی آزاد کنند و در عین حال فرصتهای سرمایهگذاری فراتر از بازارهای داخلی خود ایجاد نمایند.
کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس همگی با تقاضای برق رو به رشد در داخل کشور مواجه هستند و اگر قرار باشد این تقاضای رو به رشد با منابع انرژی فسیلی آلاینده تامین شود، چالشی متناظر برای پایداری زیستمحیطی و کیفیت زندگی آن کشورها (هوا، آب) وجود دارد.
در این میان، عربستان سعودی هدفی را برای تامین حداقل ۵۰ درصد از انرژی خود از انرژیهای تجدیدپذیر تا سال ۲۰۳۰ تعیین کرده است و ظرفیت خود را به ۱۳۰ گیگاوات افزایش میدهد.
امارات متحده عربی با تعیین هدف ۳۰ درصدی برای تولید برق از انرژی پاک تا سال ۲۰۳۰ میلادی رهبری این فرآیند را بر عهده دارد. امارات متحده عربی تا سال ۲۰۵۰، ۵۰ درصد از انرژی تجدیدپذیر را هدف قرار داده است.
این کشورها برخی از بهترین منابع خورشیدی جهان را به همراه زمینهای خالی و پول حاصل از درآمدهای نفت و گاز در اختیار دارند. نکته مهم این است که آن کشورها نفت و گاز را رها نمیکنند، بلکه یک استراتژی دوگانه را دنبال میکنند: نرخ تولید نفت و گاز ثابت میماند و یارانههای سوخت فسیلی در چند سال گذشته افزایش یافته است.
استراتژی گذار انرژی ریاض سه رکن اصلی دارد: افزایش بهرهوری انرژی، تغییر ترکیب انرژی و مدیریت انتشار گازهای گلخانهای. هدف آن، گذار از صادرات صرف نفت به صادرات همه اشکال انرژی است.
این تحول، یک استراتژی پیچیده برای به حداکثر رساندن درآمدهای صادرات نفت و در عین حال ایجاد موقعیتهای رهبری انرژی در آینده، تنوعبخشی به اقتصادها و تأمین تقاضای رو به رشد داخلی از طریق منابع پاکتر را نشان میدهد.
* در ایران در نیروگاههای تولید برق از سوخت مازوت استفاده میشود حال آن که برخلاف ارزان قیمت بودن آن سوخت باعث ایجاد آلودگی هوا شده است. چه راهکار جایگزینی را پیشنهاد میکند که در سایر کشورها آزموده شده باشد؟
مایکل اشنایدر: کشورهای خاورمیانه بخش عمدهای از برق خود را با گاز طبیعی تولید میکنند. این وضعیت، سکوی پرتاب قدرتمندی برای معرفی سریع و مؤثر کل مجموعه فناوریهای انرژیهای تجدیدپذیر به علاوه ذخیرهسازی است. پاکستان نشان داده که افزایش سریع مقیاس انرژی خورشیدی تا چه اندازه امکانپذیر است. در مرحله توسعه سیستم گذار انرژی، نیروگاههای گاز طبیعی یک دارایی مکمل عالی هستند.
کیسی پاتریک کیتر: راه حل جایگزین، ایجاد یک سبد متنوع و متعادل است. بار دیگر، صرف نظر از موانع بسیار واقعی و بسیار بازدارنده ناشی از تحریمهای بینالمللی که پیش روی ایران قرار دارد، سریعترین و مقرون به صرفهترین راه برای آن کشور جهت کنار گذاشتن سوخت مازوت، که کم و بیش از نظر آلودگی هوا با زغال سنگ برابری میکند، ساخت نیروگاههای گاز طبیعی بیشتر یا حداقل ارتقاء جدی ذخایر فعلی خود است. گاز طبیعی به هیچ وجه ایدهآل نیست، اما ردپای آلایندههای کربنی آن حدود ۶۰ درصد کمتر از مازوت است و هزینههای ساخت نیروگاههای تولید گاز طبیعی نسبتا کم است. به ویژه برای ایران، ذخایر بزرگ گاز طبیعی در آن کشور به معنای قیمت نسبتا پایین سوخت خواهد بود. در درازمدت، ایجاد ظرفیت هستهای بیشتر نیز توصیه میشود. درست است که هزینههای اولیه انرژی هستهای به مبالغ هنگفتی میرسد (شاید تا ۱۵ برابر بیشتر از نیروگاههای گاز طبیعی)، اما طول عمر آن دو برابر نیروگاههای گاز طبیعی است، تولید انرژی هستهای بسیار پاکتر و در نهایت کمهزینهتر از هر تولید مبتنی بر سوخت فسیلی است و تولید انرژی هستهای تابع نوسانات قیمت سوخت نیست.
البته باید انرژیهای تجدیدپذیر را نیز به این مجموعه اضافه کنیم. مزارع خورشیدی و بادی میتوانند نسبتا سریع و ارزان ساخته شوند و مزایای آشکار عدم انتشار گازهای گلخانهای یا هزینههای سوخت را به همراه داشته باشند. مدلهایی وجود دارد که ایران میتواند برای برداشتن گامهای بلند در چند سال آینده دنبال کند، حتی اگر انرژیهای تجدیدپذیر نیز ناقص باشند. کشورهایی مانند برزیل، دانمارک و ایالات متحده سرمایهگذاری زیادی در انرژیهای تجدیدپذیر انجام دادهاند، اما چین در اینجا استاندارد طلایی را تعیین میکند. در بحبوحه توسعه سریع اقتصادی خود در دهههای ۱۹۹۰ و ۲۰۰۰، چینِ وابسته به زغالسنگ تا سال ۲۰۱۰ به رهبری جهان در انتشار دیاکسید کربن رسید و با بحرانهای قابل توجه آلودگی هوا، خاک و آب مواجه شد.
با این وجود، تنها در یک دهه گذشته، چین مسیر خود را به طور قابل توجهی معکوس کرده است. آن کشور به قدری از سوختهای فسیلی فاصله گرفته که اکنون انرژیهای تجدیدپذیر بیش از نیمی از ظرفیت تولید آن را تشکیل میدهند. چین با تولید تقریبا ۲۹۰۰ تراوات ساعت، در این عرصه از سایر نقاط جهان بسیار پیشی گرفته است (حدود سه تا چهار برابر بیشتر از نزدیکترین رقبای خود، ایالات متحده و برزیل)، اما همزمان در هر یک از دستههای اصلی انرژیهای تجدیدپذیر از جمله برق آبی، خورشیدی، بادی و زیستتوده نیز بسیار پیشرو است.
هری استپانیان: مازوت ارزان قیمت و به راحتی در نیروگاهها قابل استفاده است، اما یکی از کثیفترین سوختهای موجود است. سوزاندن مازوت برای برق میتواند تا ۲.۷ کیلوگرم دی اکسید کربن در هر لیتر، همراه با ذرات مضر و انتشار نیتروژن اکسید که کیفیت هوای شهری را به طور جدی بدتر میکند، منتشر کند. بنابراین، استفاده از مازوت اگرچه ممکن است در کوتاه مدت مقرون به صرفه به نظر برسد، اما هزینههای بهداشتی و زیستمحیطی آن بسیار زیاد است.
ایران باید در نظر داشته باشد که به تدریج مازوت را به نفع گاز در مناطقی که خطوط لوله وجود دارد، کنار بگذارد و در انرژیهای تجدیدپذیر همراه با باتری برای مناطقی که به شبکه گاز متصل نیستند، سرمایهگذاری کند. هزینههای اولیه بالاتر است، اما در درازمدت، هوای پاکتر، هزینههای مراقبتهای بهداشتی پایینتر و امنیت انرژی ارزش آن را به همراه دارد. به علاوه، گزینههای تأمین مالی اقلیمی ممکن است در صورت تعامل چندجانبه ایران، به تأمین مالی این گذار کمک کند.
بسیاری از کشورها از مازوت به گاز طبیعی روی آوردهاند که حدود ۳۰ درصد دی اکسید کربن کمتری منتشر میکند و آلایندههای هوای محلی بسیار کمتری تولید میکند. برای مثال، مصر بسیاری از نیروگاههای با سوخت مازوت خود را به عنوان بخشی از یک طرح سریع به گاز طبیعی تبدیل کرد و بیش از ۱۴ گیگاوات ظرفیت کارآمد گازسوز را تنها در عرض چند سال با همکاری شرکت زیمنس اضافه کرد.
کشورهایی مانند هند و آفریقای جنوبی به طور فزایندهای در حال جایگزینی ژنراتورهای دیزلی با سیستمهای خورشیدی بعلاوه ذخیرهسازی هستند، به ویژه در مناطق دورافتاده یا خارج از شبکه. این کار ممکن است در ابتدا هزینه بیشتری داشته باشد، اما صرفهجویی عملیاتی و مزایای سلامتی زیادی به همراه دارد. در هند، جایگزینی پشتیبان دیزلی با خورشیدی بعلاوه ذخیرهسازی، در برخی بیمارستانها تا ۴۰ درصد در هزینههای انرژی صرفهجویی کرده و در عین حال آلودگی را به طور کامل کاهش داده است. کشورهایی مانند تایلند و برزیل در حال تبدیل زبالههای کشاورزی و شهری به برق هستند. این امر به مدیریت زبالههای جامد کمک میکند و انرژی پاکتری تولید میکند، اگرچه در سطح محلی بیشتر قابل اجرا است.
موهوآ موکرجی: ایران به دلیل آلودگی شدید هوا، چندین نیروگاه را که با سوخت سنگین مازوت کار میکردند، تعطیل کرده است. این امر به برخی از کمبودهای برق دامن زده است. این فرصت خوبی است تا ایران بر روی استفاده از سوختهای جایگزین کار کند.
سوختهای جایگزین مختلفی را میتوان مورد بررسی قرار داد از جمله روغن پخت و پز بازیافتی (UCO) که هند در زمینه آن تجربه دارد. سوخت جایگزین دیگر میتواند روغن جاتروفا از گیاه جاتروفا باشد که در شرایط خشک رشد میکند. برای مثال، هند، برخی از کشورهای آفریقایی و کشورهای جنوب شرقی آسیا در این زمینه تجربه دارند. هم چنین، نفت مخلوط با ۲۰ درصد اتانول از نیشکر یک سوخت جایگزین دیگر است که همد در زمینه استفاده از آن تحربه دارد. هم چنین، در صورت امکان تلاش برای توسعه گلولههای زیست توده ساخته شده از ضایعات کشاورزی، امکان "تغییر سوخت"، از مازوت مایع به بریکتهای جامد وجود دارد. این امر تنها در صورتی منطقی خواهد بود که یکی از کارخانههای بسته شده که سوخت مازوت در آن مورد استفاده قرار میگرفت در منطقهای باشد که معمولاً زبالههای کشاورزی زیادی در نزدیکی آن وجود دارد. امکان دیگر استفاده از نفت دریایی حاصل از حمل و نقل دریایی یا هر نفت کمکیفیت دیگری است که کمی تمیزتر از مازوت باشد. در نهایت، یکی از کارخانههای بسته شده که در آن سوخت مازوت مورد استفاده قرار گرفته میتواند با گازوئیل کار کند تا مشخص شود که آیا سطوح آلودگی آن با مازوت متفاوت است و تا چه اندازه. اگرچه این سوخت احتمالا گرانترین خواهد بود.
از نظر استراتژیک و مالی بهتر است که نفت و گاز را در زمین نگه داشته و پس از لغو تحریمها در آینده، آن را با قیمت بالای بازار در سطح بینالمللی بفروشد. درآمدهای هیدروکربنی را میتوان از طریق صندوق توسعه ملی برای سرمایهگذاریهای مولد داخلی هدایت کرد.