کمدی‌سالاری اجباری؛ نسخه‌ای برای خفه‌کردن سینمای اجتماعی/درخشش دوباره سینمای اجتماعی با فروش ۱۳۵ میلیاردی پیر پسر

4 hours ago 1

کد خبر: ۳۲۲۰۰۶

تاریخ انتشار: ۱۴:۱۶ - ۰۲ شهريور ۱۴۰۴

با پرکردن ویترین با کمدی، دستور کار گفت‌وگوی فرهنگی به سمت «فرار از واقعیت» جابه‌جا شده و این جابه‌جایی به تأخیر در مواجهه جمعی با مسائل اجتماعی می‌انجامد

کمدی‌سالاری اجباری

اقتصاد۲۴- در روزگاری نه‌چندان دور، سینمای ایران رنگارنگ بود؛ هر ژانری برای خود جایی داشت و هر مخاطبی سهمی از این جشن هنر می‌برد. فیلم‌های اجتماعی، تاریخی، درام و حتی ترسناک در کنار کمدی می‌درخشیدند و به مخاطبان امکان می‌دادند از زوایای مختلف با هنر هفتم مواجه شوند. رفته رفته، اما با تغییرات سیاسی و اجتماعی جامعه، گیشه نیز رنگ دیگری به خود گرفت. حال بعد از هر بزنگاه و حادثه سیاسی در ایران، یک الگوی از پیش تعیین شده در اکران شکل می‌گیرد؛ یخ‌بندان مجوز‌ها برای آثار اجتماعی، فشار مضاعف بر روایت‌های واقع‌گرا و تزریق پرحجم کمدی‌های «بی‌خطر» به گیشه. 

این وضعیت پس از وقایع سال‌های ۸۸ و ۹۸ وجود داشته، اما از ۱۴۰۱ به این‌سو، این سیاست به‌جای استثنا، قاعده شد؛ سالن‌ها با خنده‌ای اجباری پُر شدند تا گفت‌و‌گو درباره واقعیت به حاشیه برود. اما حالا فروش برخی آثار اجتماعی از جمله «پیرپسر» نشان می‌دهد این مهندسی نه تنها پایدار نیست، بلکه با نخستین روزنه، تقاضای انباشته مخاطب فوران می‌کند.

چرا پس از بزنگاه‌ها گیشه با کمدی محاصره می‌شود؟

باید گفت که هدف کوتاه‌مدت سیاست‌گذار فرهنگی پس از بحران، بازسازی تصویری «عادی» از زندگی روزمره است. کمدی، به‌ویژه از نوع غیرمسأله‌محور، ابزار ارزانِ عادی‌نمایی است. هم اثر «آرام‌بخشی» دارد، هم در عمل گفت‌و‌گو درباره مسائل اجتماعی را به حاشیه می‌راند. از طرفی آثار اجتماعی ذاتاً ریسک حساسیت برانگیختن دارند. یک دیالوگ، یک قاب، یک موقعیت می‌تواند تبدیل به حاشیه شود. مدیر ریسک‌گریز ترجیح می‌دهد انرژی خود را صرف «مدیریت بحران» نکند و با اکران‌های کم‌تنش، فصل را سر کند.


بیشتربخوانید: پول سینمایی برای پخش تلویزیونی / پشت پرده عدم اکران فیلم‌های دولتی در سینما‌ها چیست؟ + جدول


به این ترتیب پس از هر تنش سیاسی، سرمایه ترسان نیاز به «نشانه امنیت» دارد و وقتی حاکمیت فرهنگی به‌طور علنی به کمدی‌ها میدان می‌دهد، پیام ضمنی به سرمایه‌گذار این است: «پروژه‌های امن‌تر را راه بینداز.» نتیجه، سبد اکرانِ تک‌سویه است. با پرکردن ویترین با کمدی، دستور کار گفت‌وگوی فرهنگی به سمت «فرار از واقعیت» جابه‌جا شده و این جابه‌جایی به تأخیر در مواجهه جمعی با مسائل اجتماعی می‌انجامد.

منافع پخش و زنجیره سالن‌ها

در ساختار گزارش‌دهی، شاخص‌های ساده همچون «تعداد بلیت»، «گردش مالی»، «پرشدن سالن‌ها»، به سپر مدیریتی تبدیل می‌شوند. کمدی‌ها به‌طور میانگین در کوتاه‌مدت بلیت‌فروشی قابل پیش‌بینی‌تری دارند؛ پس برای ارائه گزارش «موفقیت»، ابزار کم‌هزینه‌تری‌اند. پخش‌کننده و سینمادارِ در تنگنای اقتصادی، اثری می‌خواهد که گردش سریع پول ایجاد کند. کمدیِ خانوادگی، متوسط فروش تضمین‌شده‌تری دارد و برنامه‌ریز سالن با آن راحت‌تر «ریسک‌پراکنی» می‌کند. همین رفتار مصرفی، مدیریت را به اشتباه می‌اندازد که «تقاضای واقعی» فقط همین است در حالی که بخش عمده‌ای از تقاضای اجتماعی به‌دلیل نبود عرضه، خاموش مانده است.

سانسور؛ تیغی بر گلوی سینمای اجتماعی

اما سانسور در ایران فقط یک خط قرمز ساده نیست؛ ساختاری است که لایه‌لایه روی روند تولید تا اکران سنگینی می‌کند: از بازنویسی فیلمنامه تا حذف صحنه‌ها، از توقیف تا تبعید به سانس‌های مرده.

نمونه‌های عینی کم نیستند: «خانه پدری» کیانوش عیاری که سال‌ها توقیف ماند، چون با ریشه‌های خشونت خانوادگی روبه‌رو می‌شد. «عصبانی نیستم» که به دلیل روایت مستقیم از بحران‌های سیاسی و اجتماعی، پشت در‌های اکران ماند. «آشغال‌های دوست‌داشتنی» یک دهه خاک خورد تا اجازه نمایش گرفت. یا حتی فیلم‌هایی مثل «برادران لیلا» و اخیرا «بیداد» که وقتی امکان نمایش داخلی نیافتند، راه جشنواره‌های خارجی را گرفتند و همان‌جا خبرساز شدند. وقتی سینمای اجتماعی سانسور می‌شود، دستور کار گفت‌وگوی عمومی هم مهندسی می‌شود.

مخاطب نه‌تنها از دیدن روایت واقعی جامعه محروم می‌شود، بلکه از امکان گفت‌و‌گو درباره مسائل جدی در فضای عمومی هم باز می‌ماند. وقتی فیلم اجتماعی حذف می‌شود، رسانه‌های رسمی یک روایت یک‌دست تولید می‌کنند؛ از شادی سطحی، از بحران‌زدایی ساختگی، از بازنمایی زندگی گلخانه‌ای. این شکاف نه‌تنها اعتماد عمومی به سینمای داخلی را می‌خورد، بلکه سرمایه اجتماعی صنعت فیلم را فرسوده می‌کند. سانسور، در نهایت شکست می‌خورد؛ چون واقعیت را نمی‌شود برای همیشه پشت پرده نگه داشت. فروش «پیرپسر» نشان داد هر جا این سد حتی اندکی شکاف بردارد، تقاضای انباشته مردم فوران می‌کند.

چگونه در سدِ کمدی‌ها شکاف افتاد؟

پس از گذشت پنج ماه از سال، بیش از ۱۱ میلیون نفر به تماشای حدود ۳۰ فیلم اکران شده در سینما‌ها رفته‌اند که نتیجه آن تا ظهر روز یکشنبه ۲۶ مردادماه، فروش ۹۰۴ میلیارد تومانی گیشه است. «مرد عینکی»، «پیرپسر» و «زن و بچه» مجموعاً ۸۷ درصد از کل فروش هفته را به خود اختصاص دادند و عملاً بار اصلی درآمدزایی را بر دوش کشیدند. اما در فروش کلی سال ۱۴۰۴، «دایناسور» با حدود ۱۵۲ میلیارد تومان، «پیرپسر» با حدود ۱۳۵ میلیارد تومان و «صددام» با حدود ۱۲۸ میلیارد تومان، صدرنشینان گیشه هستند.

یعنی در اوج محاصره کمدی‌ها، یک درام اجتماعی توانست چراغ گیشه را برای «سینمای واقعیت» روشن نگه دارد. به این ترتیب پس از چند فصل ویترین تک‌ژانر، مخاطب تشنه مواجهه با واقعیت بود؛ هر فیلم اجتماعیِ متوسط هم در چنین خلائی به «رویداد» بدل می‌شود. نکته مهم درباره این فیلم خاص، این است که فیلم مسأله می‌گذارد و مردم دوست دارند درباره‌اش حرف بزنند.


بیشتربخوانید: وضعیت پلتفرم‌های ورشکسته دراماتیک‌تر از سریال‌ها/ کمتر از ۵ درصد پلتفرم‌های جدید در ۳ سال اخیر به تولید اثر رسیدند


در جمع‌های خانوادگی، دانشگاه، شبکه‌های اجتماعی «قابل گفت‌و‌گو بودن» خودش موتور فروش است. حواشی مصاحبه‌ها، نقد‌های موافق/مخالف، ویدیو‌های کوتاه از سکانس‌ها و روایت «فیلمی که می‌خواهد حرف بزند» فضای رسانه‌ای پیرامون اثر ساخت؛ حتی مخالفت‌ها به سوخت کنجکاوی تبدیل شد. همچنین طبقات و گروه‌هایی که کمتر روی پرده دیده می‌شوند حس کردند «کسی دارد ما را روایت می‌کند». این حس نمایندگی، بلیت دوم و سوم می‌سازد. به این ترتیب اکران «پیرپسر» با تمام کاستی‌های آشکار فیلمنامه، از یک فیلم، به «اتفاق فرهنگی» تبدیل شد؛ قرارِ دوستانه، بحث بعد از فیلم، و موج نقدنویسی، اینها فراتر از محتوا، برای خرید بلیت انگیزه می‌آورد.

اما اطراف «پیرپسر»، جدا از محتوا، یک موج قابل‌توجه شکل گرفت؛ در واقع روایت تضاد با جریان غالب «فیلم اجتماعی در دوران کمدی‌سالاری» برچسبی بود که کنجکاوی ایجاد کرد. نتیجه؟ حتی مخاطبی که معمولاً کمدی می‌بیند، برای «در جریان بودن» به سالن رفت. این همان نقطه‌ای است که بازاریابی فرهنگی با نیاز واقعی جامعه هم‌راستا شد.

«کمدی‌درمانی» بعد از بزنگاه‌ها شاید گزارش عملکرد بسازد، اما گفت‌وگوی اجتماعی را معطل می‌کند و سرمایه فرهنگی را می‌سوزاند. فروش «پیرپسر»، با همه نقد‌هایی که به فیلمنامه‌اش وارد است، نشانه روشن است؛ وقتی کوچک‌ترین پنجره‌ای برای واقعیت باز شود، مردم می‌بینند و می‌خرند. سانسور، صورت‌مسئله را پاک می‌کند؛ تقاضا، اما می‌ماند و هر بار که راهی بیابد، گیشه را غافلگیر می‌کند.

منبع: امتداد

Read Entire Article