باشگاه خبرنگاران جوان، سمیه خلیلی - با فروپاشی ساختار دولت سوریه و ظهور رژیمی افراطگرا بر بستر خون و آوار، ابعاد هولناک سیاستهای عامدانه و بیملاحظه ایالات متحده و همدستی رژیم صهیونیستی در قلب خاورمیانه عریان میشود. فاجعهای که اکنون دامنگیر سوریه شده، نه یک اشتباه، که محصول منطق سبعیت و بیاعتنایی به جان میلیونها انسان است؛ میراثی شرمآور از توحش متمدن.
از هشدار تا فاجعه؛ طلوع یک هیولای نئو-سلفی بر خاک سوریه
امروز، گزارشهای نشریاتی، چون "نشنال سکیوریتی ژورنال" با صراحت تمام از سقوط سوریه سخن میگویند؛ سقوطی که نه بر اثر یک خطای محاسباتی، بلکه در نتیجه یک رشته تصمیمات آگاهانه و شیطانی از سوی ایالات متحده و متحدان منطقهای آن، بهویژه رژیم صهیونیستی، رقم خورده است. از همان ابتدای دوران اوباما، منتقدان دلسوز و تحلیلگران واقعبین هشدارهای مکرری را درباره حمایت آمریکا از گروههای تندرو سنی در سوریه، از جمله هیأت تحریر الشام (HTS) – گروهی که ریشههای عمیقی در القاعده دارد – مطرح کرده بودند. این هشدارها، از پیامدهای فاجعهبار این حمایتها، از جمله تقویت تروریسم، تجزیه کشورها و کشتار بیگناهان سخن میگفتند. اما دولتهای متوالی آمریکا، از اوباما تا بایدن، با بیتوجهی و وقاحتی بینظیر، این سیاست مخرب را با هدف سرنگونی رژیم سکولار بشار اسد ادامه دادند؛ سیاستی که اکنون به شکلی عریان، میوه تلخ و خونین خود را به بار نشانده است.
معماری سقوط؛ ائتلاف شوم "تغییر رژیم" و پرورش هیولاها
سقوط بشار اسد، بیش از آنکه حاصل یک انقلاب مردمی باشد، نتیجه یک پروژه حسابشده برای "تغییر رژیم" بود؛ پروژهای که ریشههای آن را باید در اتحاد نزدیک اسد با ایران و روسیه جستوجو کرد. در چشم سیاستگذاران واشنگتن، تلآویو و ریاض، پیوند سوریه با محور مقاومت و مسکو، گناهی نابخشودنی بود که مستحق مجازات حداکثری، حتی به قیمت ویرانی یک کشور و قربانی شدن میلیونها انسان بود. کاهش حمایت مسکو از دمشق، به دلیل تمرکز بر بحران اوکراین، فرصت طلایی را برای آمریکا و متحدانش فراهم آورد تا پروژه دیرینه خود را به سرانجام برسانند. ائتلافی شوم متشکل از ایالات متحده، رژیم صهیونیستی، عربستان سعودی و ترکیه، با تغذیه مالی، نظامی و اطلاعاتی گروههای افراطگرا، از جمله HTS، در نهایت به "پیروزی" این ائتلاف سنی در دسامبر ۲۰۲۴ منجر شد. این "پیروزی"، در واقع، پیروزی سبعیت بر تمدن، و پیروزی ایدئولوژیهای تاریک بر حاکمیت ملی بود؛ فصلی سیاه در تاریخ معاصر که مسئولیت اصلی آن بر عهده حامیان خارجی این گروههاست.
برداشت خشونت و کشتار؛ چهره واقعی "آزادی" اهدایی غرب
آنچه اکنون بر سوریه حاکم شده، نه "دموکراسی" یا "آزادی" که غرب مدعی آن بود، بلکه یک رژیم سرکوبگر نئو-سلفی تحت رهبری احمد الشرع، عضو سابق القاعده، است. این رژیم، بلافاصله پس از به قدرت رسیدن، موجی از خشونت و اعدامهای بدون محاکمه را آغاز کرده است. گزارشها حاکی از حملات گسترده به اقلیتهای علوی، مسیحی و دروزی است که ستونهای بافت چندفرهنگی و همزیستی مسالمتآمیز سوریه را برای قرنها تشکیل داده بودند. این حملات، تاکنون هزاران قربانی، عمدتاً غیرنظامی، به جا گذاشته است. این وضعیت، تجلی عریان رفتار حیوانی و غیرانسانی است که از سوی گروههای مورد حمایت غرب، بر ملت سوریه تحمیل شده است. آیا این همان "آزادی" بود که واشنگتن و تلآویو برای سوریه میخواستند؟ آزادی برای تروریسم، آزادی برای کشتار، آزادی برای پاکسازی قومی؟
حملات جنونآمیز دولت اسلامگرا در مارس و آوریل ۲۰۲۵ به مناطق علوینشین و سپس به مسیحیان و دروزیها، همراه با بمبگذاریهای کور افراطگرایان، نشاندهنده یک سیاست سیستماتیک برای سرکوب اقلیتها و نابودی هویت چندفرهنگی سوریه است. این همان سرنوشت شومی بود که منتقدان از ابتدا پیشبینی کرده بودند: حمایت از تندروها، منجر به قدرتگرفتن گروههایی میشود که هیچ اعتقادی به حقوق بشر، آزادیهای فردی و تنوع مذهبی ندارند. مسئولیت مستقیم این جنایات، نه تنها بر عهده عاملان داخلی، بلکه بر عهده حامیان خارجی آنهاست که با چشمان باز و با آگاهی کامل از ماهیت این گروهها، آنها را تغذیه کردند.
تجزیه و توسعهطلبی؛ تقسیم لاشه یک ملت
در میان این فاجعه انسانی، بازیگران منطقهای، بهویژه رژیم صهیونیستی و ترکیه، فرصت را غنیمت شمرده و با دخالتهای آشکار و توسعهطلبانه، بر زخمهای سوریه نمک پاشیدهاند. اسرائیل، با حمله مکرر به اهداف دولتی سوریه و ادعای دروغین حمایت از اقلیت دروزی، در واقع به دنبال کنترل جنوب سوریه و ایجاد یک منطقه حائل امنیتی برای خود است. این اقدامات، نه از سر نگرانی برای حقوق دروزیها، بلکه تلاشی آشکار برای بسط نفوذ ژئوپلیتیک و بهرهبرداری از هرج و مرج به نفع خود است.
از سوی دیگر، ترکیه نیز با فشار بر کردها و ایجاد یک «منطقه حائل» در مرزهای خود، عملاً بخشی از خاک سوریه را تحت کنترل نظامی خود درآورده و حاکمیت ملی این کشور را نقض کرده است. این اقدامات، در واقع، تجزیه خاموش سوریه را به همراه دارد؛ پازلی از قدرتطلبیهای منطقهای که هر بازیگر، قطعهای از این کشور ویرانشده را برای خود برمیدارد، بیآنکه به سرنوشت مردم آن توجهی داشته باشد.
میراث جنگ و ریاکاری؛ فاجعهای جدید در خاورمیانه
سیاست ناکام آمریکا در حمایت از گروههای تندرو در سوریه، یک فاجعه انسانی بیسابقه را رقم زده است: ۶۰۰،۰۰۰ کشته، ۱۳ میلیون آواره و میلیونها نفر در آستانه قحطی و بیماری. این ارقام، خود گواه بر ابعاد این جنایت تاریخی است. این سیاست، نه تنها به "صلح" یا "دموکراسی" منجر نشد، بلکه خطر ظهور یک رژیم سرکوبگر جدید را به واقعیت تبدیل کرد و رقابتهای توسعهطلبانه ترکیه و اسرائیل را در خاک سوریه تشدید بخشید.
مدعیان حقوق بشر در واشنگتن، امروز با پروندهای مملو از خون و آوار در سوریه روبهرو هستند. آنها که از دموکراسی و مبارزه با تروریسم سخن میگفتند، خود با پرورش تروریسم و حمایت از دیکتاتورهای جدید، به بانی اصلی بیثباتی و خشونت در منطقه تبدیل شدهاند. این ریاکاری عریان، اعتماد به گفتمان حقوق بشری غرب را به طور کامل از بین برده و نشان میدهد که منافع ژئوپلیتیک، حتی به قیمت نابودی یک ملت، بر ارزشهای انسانی ارجحیت دارد.
خروج فوری و محاسبه جنایات؛ پایان توهم کنترل و آغاز عدالت
سوریه امروز، نمادی از شکست اخلاقی و استراتژیک سیاست خارجی آمریکا و رژیم صهیونیستی است. آنچه در این کشور رخ داد، یک نمونه بارز از "توحش متمدن" است؛ جایی که قدرتهای بزرگ، با ابزار دیپلماسی دروغین و حمایت از گروههای تروریستی، یک کشور را به ویرانی میکشند و سپس برای خود، در میانه این ویرانی، سهمخواهی میکنند.
اکنون، زمان آن فرا رسیده است که آمریکا از سوریه خارج شود؛ نه به عنوان یک انتخاب تاکتیکی، بلکه به عنوان یک ضرورت اخلاقی و استراتژیک برای جلوگیری از تشدید بحران و فاجعه انسانی بیشتر. ادامه مداخله، تنها به وخامت اوضاع، بیثباتی بیشتر منطقه و گسترش دامنه جنایات منجر خواهد شد. جامعه جهانی باید بیدار شود و نه تنها این سیاستهای مخرب را محکوم کند، بلکه خواستار پاسخگویی تمام عاملان و حامیان این جنایات در سوریه باشد. سقوط سوریه، در واقع، سقوط وجدان بشری در برابر سبعیت حیوانی است که باید متوقف شود و عدالت، جایگزین بیعدالتی و توحش شود.