باشگاه خبرنگاران جوان ؛ سارا بابایی- طلاق دیگر پدیدهای است که نمیتوان آن را به بحرانهای بزرگ یا خیانت و خشونت محدود کرد.
بسیاری از جداییها امروز با دلایلی آغاز میشوند که در ظاهر ساده، پیشپاافتاده و حتی طنزآمیز به نظر میرسند؛ اما آنچه پشت این دلایل کوچک پنهان است، فقدان تابآوری، مهارت گفتوگو و توانایی مدیریت تعارض است.
روایت زوجها؛ اختلافهایی که ساده نیستند
مریم و احسان پنج سال پیش ازدواج کردند. آنها حالا در راهروهای دادگاه خانواده منتظر نوبت رسیدگیاند.
مریم میگوید:اختلاف ما چیز خاصی نبود. سر اینکه چه فیلمی ببینیم، یا کی ظرفها رو بشوره، مدام قهر میکردیم. اولش قهرها کوتاه بود، نیمساعت یا یک شب. اما کمکم به روزها کشیده شد. هیچوقت یاد نگرفتیم با هم حرف بزنیم. الان حتی برای موضوعات جدی هم زبان مشترک نداریم.
احسان سرش را پایین میاندازد و آرام میگوید: من بلد نبودم چطور عصبانیتم رو کنترل کنم. به جای گفتوگو، همیشه قهر میکردم. فکر میکنم خیلی دیر فهمیدیم.
زوج دیگری، سارا و مجید، دلیل جداییشان را بیپاسخ ماندن یک تماس میدانند.
سارا توضیح میدهد:چند بار پیش اومد که بهش زنگ زدم جواب نداد. من نگران میشدم، بعد دعوامون شروع میشد. کمکم این موضوع به بیاعتمادی کشید. حالا هر بار گوشیاش خاموش میشد، من فکر میکردم پنهانکاری میکنه.
مجید میگوید: مشکل خاموش بودن گوشی نبود. مشکل این بود که هیچوقت نتونستیم اعتماد بسازیم. هر بار بحث بالا میگرفت، فقط به داد و بیداد میرسید. بلد نبودیم وسط بحران آرام حرف بزنیم.
حمید و یلدا سه سال زندگی مشترک داشتند.
حمید میگوید:من آدم منظمی هستم، دوست دارم وسایل سر جاش باشه. اون بیشتر راحتطلبه. بارها سر چیدمان خونه با هم بحث کردیم. شاید خندهدار باشه، ولی همین موضوعات ساده باعث شد به اینجا برسیم.
یلدا با ناراحتی اضافه میکند:من احساس میکردم هیچوقت نظر من مهم نیست. هرچی میگفتم، میگفت تو بیسلیقهای. بعد از مدتی دیگه هیچ انگیزهای برای ادامه زندگی نداشتم.
آمارها چه میگویند؟
طبق اعلام فریبرز امیری، مدیرکل ثبت احوال لرستان از سال ۱۳۹۵ تا ۱۴۰۳، ازدواج در لرستان ۳۲ درصد کاهش داشته، در حالی که میزان طلاق ۱۸ درصد افزایش یافته است. سال ۱۳۹۵، سه هزار و ۶۳۹ مورد طلاق ثبت شد، اما این رقم در سال ۱۴۰۳ به چهار هزار و ۳۱۷ مورد رسید. نرخ خام طلاق در لرستان برابر با میانگین کشور و حدود ۲.۳ در هر هزار نفر است.
ریشهیابی؛ مهارتهایی که نیاموختهایم
همایون عمودیزاده، مدیرکل بهزیستی لرستان، معتقد است که اگر مهارتهایی مثل گفتوگوی مؤثر، مدیریت خشم و حل مسئله در زندگی مشترک تقویت شود، بسیاری از این اختلافات به جدایی نمیانجامد. زوجها قبل از ازدواج باید آموزش ببینند تا بدانند چطور با اختلافهای کوچک کنار بیایند.
نقش وکلای خانواده؛ فراتر از کار حقوقی
یونس طولابی، وکیل پایه یک دادگستری، میگوید تجربه سالها کار در دادگاههای خانواده به او نشان داده که مشکل اصلی در پروندههای طلاق، نه مسائل حقوقی، بلکه نبود مهارت در روابط است.
او توضیح میدهد:اگر من بخواهم پروندهها را دستهبندی کنم، بیش از نیمی از جداییها به خاطر سوءتفاهمهایی است که هیچوقت حل نشدهاند. زوجین سالها این سوءتفاهمها را انباشته میکنند، بعد به دادگاه میآیند و میگویند کار از کار گذشته. در حالی که اگر از همان ابتدا مهارت گفتوگو داشتند، هیچوقت به این نقطه نمیرسیدند.
طولابی اضافه میکند:در دادگاه، بارها دیدهام که زوجین حتی حاضر نیستند به چشم هم نگاه کنند، چه برسد به اینکه با هم حرف بزنند. این یعنی مهارت پایهای ارتباط در زندگی مشترک از بین رفته. در چنین شرایطی، بهانهها کوچکاند، اما دردها بزرگ. دعوا بر سر دمای کولر یا فراموشی سالگرد ازدواج در ظاهر مضحک به نظر میرسد، اما پشت آن یک تاریخچه طولانی از شنیدهنشدن و درکنشدن وجود دارد.
این وکیل خانواده معتقد است نقش وکیل باید از پیگیری صرف پرونده فراتر برود
او میگوید: وکلا میتوانند نقش میانجی داشته باشند. من بارها سعی کردهام قبل از آنکه کار به صدور حکم برسد، طرفین را پای میز مذاکره بنشانم. گاهی همین یک گفتوگوی ساده باعث میشود زوجین منصرف شوند و زندگیشان را بازسازی کنند. اما متأسفانه ساختار حقوقی ما این فضا را چندان تقویت نمیکند.
طولابی در ادامه پیشنهاد میدهد که آموزش مهارتهای زندگی پیش از ازدواج باید الزامی شود، نه توصیهایو وکلا و مشاوران خانواده باید دورههای تخصصی در زمینه روانشناسی ارتباط بگذرانند.
او در پایان تأکید میکند:طلاق یک تصمیم آنی نیست؛ محصول سالها ناتوانی در حل اختلاف است. اگر بخواهیم آمار طلاق کاهش پیدا کند، باید روی مهارتآموزی سرمایهگذاری کنیم. هیچ قانونی نمیتواند جایگزین گفتوگو، صبر و درک متقابل شود.
طلاق در سایه بیمهارتی یعنی اینکه خانوادهها به دلیل ناآشنایی با مهارتهای ساده زندگی مشترک، از کوچکترین اختلاف به بزرگترین تصمیم میرسند.
وقتی گفتوگو جای خود را به قهر، سوءظن یا سکوت میدهد، هیچ جزئیاتی کوچک نمیماند؛ بستنی، چای یا گوشی خاموش، همه بهانهای میشوند برای جدایی.
اگر آموزش مهارتهای زندگی به شکل جدی دنبال نشود، بحران خانواده همچنان ادامه خواهد داشت و آمارها روز به روز هشدارآمیزتر خواهند شد.