کد خبر: ۳۱۳۷۰۴
تاریخ انتشار: ۰۹:۵۷ - ۲۳ تير ۱۴۰۴
سیروان باباخانی، فعال محیطزیست میگوید: گروهی به اسم «اعلام و اطفای حریق» آن روزها خودجوش جمع شدیم و با تجهیزات شخصی مثل دمنده، بیل و آتشکوب، همراه با ماشینهای منابعطبیعی و هلالاحمر ایلام، عازم منطقه شدیم
اقتصاد۲۴- همان وقت که موشکهای اسرائیل به تهران رسیدند، موجی از دلهره شهر را فراگرفت و جنگ آغاز شد، ترکشهایش به جان زاگرس هم افتاد و آن را آتش زد. حجم خبرهای هر روز آنقدر زیاد بود که اگر فعالان محیطزیست و دوستداران طبیعت در کنار مدیران استانی نبودند، زاگرس میسوخت و کسی هم از آن مطلع نمیشد. آنها بودند که سریع شروع به ساماندهی کردند، گروه تشکیل دادند و تلاش کردند حجم آسیبها را کاهش دهند. آنها دوازده روز پای کار بودند، بدون آنکه جلوی هیچ دوربینی دیده شوند. از هر کدام، پرسیدم چه انگیزهای شما را در این هرم گرما و آتش به منطقه حریق کشاند، یک جمله گفتند: «وظیفه انسانی و ملی من است.»
«سیروان باباخانی»، فعال محیطزیست، شغل آزاد دارد. سالها قبل در قالب یک سازمان مردمنهاد کار میکرد، با انحلال این سازمان بهشکل خودجوش کارش را برای حفاظت از زاگرس ادامه داد. او از بهمن تا فروردین به کار درختکاری مشغول است و آفت لورانتوس را از درختان پاک میکند و هر وقت زاگرس آتش بگیرد، به یاری نیروهای منابعطبیعی و محیطزیست میرود. ترکشهای جنگ که به زاگرس خورد، این فعال محیطزیست بهسرعت در منطقه حاضر شد. «روزهای اول شروع درگیریها حوالی شنهچیر، ششدار و محدوده شهر ایلام درگیر حریق شد و ما وارد مناطق نظامی نشدیم، چون اجازهاش را نداشتیم.»
روز دوم، حریق به مناطق دیگر رسید. «سمت شنهچیر، منطقهای به اسم پالدومبر مستقر شدیم. گروهی به اسم «اعلام و اطفای حریق» داریم که اعضای آن بیشتر از فعالان محیطزیست و سازمانهای مردمنهاد هستند. خودجوش جمع شدیم و با تجهیزات شخصی مثل دمنده، بیل و آتشکوب، همراه با ماشینهای منابعطبیعی و هلالاحمر ایلام، عازم منطقه شدیم.»
وسعت آتشسوزی در زاگرس در محدوده ایلام زیاد بود، خاموش میکردند و دوباره شعلهور میشد. «با تلاش زیاد حریق را کنترل کردیم، ولی از آنجا که وسعت آتش زیاد بود، روز بعد دوباره شعلهور میشد. بهناچار دوباره با ششهفت نفر از اعضای گروه برگشتیم و منطقه ششدار را با کمک نیروهای نظامی پادگان خاموش کردیم.»
بیشتر بخوانید:پوست سبز زاگرس میسوزد/ ادامه بحران جنگلسوزی در میانه روزهای جنگ ایران و اسرائیل + فیلم
ششدار که خاموش شد، دره ارغوان آتش گرفت. «با دوستانمان در انجمن ناجیان بلوط زاگرس، کارکنان منابعطبیعی، محیطزیست ایلام و دوستداران طبیعت ایوان، تا یک نیمهشب آتش را خاموش کردیم و مراقبت لازم را انجام دادیم. چند روز بعد نزدیک پتروشیمی ایلام، منطقه پشت کوه شرهزول در شهرستان چوار دچار حریق شد. از منابعطبیعی ایوان به ما خبر دادند و با همدیگر این حریق را هم مهار کردیم.»
در بازه زمانی جنگ ۱۲روزه، حریق هر نقطه توسط سیروان باباخانی و فعالان محیطزیست کنترل میشد، بار دیگر آتش از نقطه دیگری زبانه میکشید. «یک آتشسوزی دیگر سمت ناودار قروتگ در گیلانغرب اتفاق افتاد. آنجا با همکاری منابعطبیعی گیلانغرب و ایوان وارد عمل شدیم. حریق از ساعت ۱۱ شب شروع شد و تا ۶ صبح مشغول اطفای آن بودیم. در این آتشسوزی حدود دو هزار هکتار از عرصههای زاگرس سوخت.»
آیا میشد حریقها زودتر مهار شوند؟ بهگفته باباخانی، منابعطبیعی در ایوان و گیلانغرب همراه است، اما در ایلام میشد کارهای بیشتری انجام شود. «منابعطبیعی ایلام حدود ۳۰ نیروی فعال دارد. اگر آنها انگیزه و تجهیزات کافی داشته باشند، میتوانند حریق را مهار کنند؛ اما بدون این دو گزینه کار پیش نمیرود.»
چالش دیگر از نظر این فعال محیطزیست به کمبود تجهیزات نیروهای داوطلب و ادارات برمیگردد. «حدود ۱۰ تا ۱۵ سال است که کار اطفای حریق انجام میدهیم. یکی از مهمترین مشکلات، نبود هلیکوپتر آبپاش و هلیبورن نیروهاست. حتی اگر برای آبپاشی هم از هلیکوپتر استفاده نمیکنند، لااقل برای انتقال نیروها از آن استفاده شود. اغلب مناطقی که دچار حریق میشوند، صعبالعبور هستند. نیروها باید حداقل دو ساعت پیادهروی در شیب داشته باشند تا به منطقه حریق برسند، طبیعی است که با خستگی نمیتوان مأموریت را آنچنان که باید و شاید، انجام داد.»
بهگفته باباخانی، با فشار واردشده توسط فعالان محیطزیست، دهیاریها دمندههایی را برای اطفای حریق تهیه کردهاند، «اما دهیار که تنها نمیتواند وسط آتش برود. ازاینرو، باید نیروهای واکنش سریع کنار دهیار حضور داشته باشند. از طرفی، اگر یک سامانه پیشرفته با حسگرهای گرمایی در کوههای زاگرس نصب شود، میتوان آتش را همان لحظه اول تشخیص داد. اگر در همان نیمساعت یا یکساعت اول از آتش مطلع شویم، مهار آن راحت است و آتش گسترده نمیشود.»
این فعال محیطزیست از کمبود تجهیزات هم گله دارد و آن را عاملی برای ازدسترفتن زاگرس در میانه حریقهای بیامان میداند. «بودجه منابعطبیعی کم است، درحالی که ما نیاز به دمنده قوی، ارهبرقی، بیل، تجهیزات تخصصی و پیشرفته داریم. اگر این امکانات فراهم شود، میتوانیم جلوی خیلی از خسارتها را بگیریم و نگذاریم طبیعت زاگرس از بین برود.»
جنگل سوخت، کسی برای پشتیبانی نیامد
«صادق صیدی» معلم بازنشسته است. سال ۱۳۸۶ با همراهی ۴۴ معلم دیگر انجمن «شنهپای زمین» را تشکیل دادند. کار آموزش محیطزیستی در مدارس، دانشگاهها و رسانهها را از همان موقع شروع کردند و در کنارش درختکاری، اطفای حریق داوطلبانه و… را هم انجام میدهند. «۵۸سالهام، هنوز فعالم و این کارها را وظیفه انسانی و ملی خودم میدانم.»
صیدی در جنگ دوازدهروزه در هفت تا هشت حریق در ایلام حاضر بوده. «ما با حریقهای گسترده مواجه شدیم. متأسفانه یکی از شدیدترین آنها همان شب اول جنگ در کوه «شنهچیر» اتفاق افتاد. یکیدو روز حریق ادامه داشت تا آن را خاموش کردیم. طولی نکشید که مناطق دیگر از جمله پشت پتروشیمی آتش گرفت. در «پالدومبر» و «گچان» و «شنهچیر» عرصه گستردهای از زاگرس طعمه آتش شد.»
بهگفته این فعال محیطزیست، از ضلع غربی سد ایلام تا نزدیکی روستای «ماروره» و روبهروی «کانیگمک» هم در دوران جنگ سوخت، آتشی که تا روستای «جوزانهون» هم پیش رفت. «شاید بالای هزار هکتار سوخت. فکر میکنم جرقه اول آن بر اثر اصابت پهپاد بود، ولی متأسفانه محیطزیست، منابعطبیعی و ستاد بحران در این مناطق نتوانستند بحران را بهدرستی مدیریت کنند. اگر روز اول آنها جدی وارد میشدند، کار به شب دوم و سوم نمیکشید. بهنظر من، بدترین آتشسوزی همان حریقی بود که روبهروی «شنهچیر» اتفاق افتاد.»
«حسین منصوری»، فعال محیطزیست، به صیدی خبر داد که حوالی سایت «شنه چیر» ساعت حدود ۱۲:۳۰ ظهر بمباران شده است. آنها بههمراه «صادق میرزایی» معلم بازنشسته در آن گرمای وحشتناک ظهر بهسمت منطقه حریق راه افتادند. «با ماشین خودم تا روستای متروکه «جوزانوند» رفتیم. هوا خیلی گرم بود. حدود ۴۵ تا ۵۰ دقیقه در شیب با آن گرمای طاقتفرسا بالا رفتیم. واقعاً سخت و خستهکننده بود. دو نفری تا شب ماندیم. هر چقدر تماس میگرفتیم، کسی برای کمک نمیآمد. اگر فقط پنج نفر دیگر با ما بودند، شاید جلوی سوختن ۵۰۰ هکتار را میگرفتیم. تنها با یک اره و بریدن شاخ و برگ درختان، آتش را کنترل میکردیم. هلیکوپتر نبود نه برای آب پاشیدن و نه برای ارسال نیروها.»
آنها تا شب به کار اطفای حریق مشغول بودند و درنهایت ناچار به عقبنشینی شدند. «آتش تا صبح درختان زیادی را سوزاند.»
این فعال محیطزیست در چند برنامه اطفای حریق در زمان جنگ حضور داشت، «شنهچیر»، «گچان»، «ماروره» در سیروان از نمونه آنها بود. «خاطرم است برای اطفای یکی از این حریقها ما ساعت ۱۱:۳۰ شب به منطقه رسیدیم و تا ساعت ۶:۳۰ صبح در حال خاموش کردن آتش بودیم. صبح با منابعطبیعی تماس گرفتیم که دو سه نفر جایگزین بهجای ما بیایند. کسی نیامد، در نتیجه ناچار به بازگشت شدیم، ساعت ۱۰ صبح دوباره آتش شعلهور و باعث سوختن عرصه گستردهای شد.»
بیشتر بخوانید:مداوای حیوانات وحشی آتشسوزی جنگلهای زاگرس
خواسته صیدی هم تجهیزات است و نیروهای پشتیبان. «ما نیاز به نیروی انسانی، تجهیزاتی مانند هلیکوپتر آبپاش و… داریم. زاگرس کوهستان است. تا وقتی نیروی داوطلب بخواهد خودش را به منطقه صعبالعبور برساند، زمان از دست میرود. ما با وجود همه این مشکلات کارمان را انجام میدهیم؛ چون عاشق سرزمینمان هستیم، اما در سیاستگذاریها ضعف جدی وجود دارد.»
از آسمان نوری به دل جنگل میافتاد و آن را آتش میزد
«حسین منصوری» کارمند و اهل استان ایلام است. او هم در ۱۰ تا ۱۲ مورد برنامه اطفای حریق حضور داشت؛ اولین آنها شب اول جنگ بود. «بهنظرم در همان شب یکی از سایتهای نظامی در ایلام مورد هدف قرار گرفت. اسم منطقه «پالدومبر» بود. ترکشها یا انفجار باعث آتشسوزی در جنگلهای اطراف شد. حریق خیلی وسیع بود و حدود ۴۸ ساعت درگیر مهار آن بودیم.»
هنوز خسته از اطفای حریق اول بودند که آتش در جای دیگری شعله کشید. «مورد بعدی در منطقه «گچان» بود. ظاهراً یک پهپاد سقوط کرده و داخل جنگل افتاده بود. همین موضوع باعث آتشسوزی شد. مورد دیگر هم در کوه انارک اتفاق افتاد. آنجا هم آتشسوزی رخ داد که احتمالاً ناشی از اصابت مستقیم یا ترکش بود. درواقع، در برخی شبها نورهایی از آسمان میدیدیم که مثل نورافکن با سرعت پایین میآمدند، احتمالاً همان سامانههای آفندی بودند که برخوردشان با سطح زمین باعث آتشگرفتن پوشش خشک گیاهی میشد.»
بهگفته منصوری، منابعطبیعی و محیط زیست پای کار بودند و در اغلب عملیاتها حضور داشتند. «واقعیت این است که حجم آتشسوزیها خیلی زیاد بود. برخی از این آتشها مستقیماً ناشی از جنگ بود و بخش دیگر شاید بهطور غیرمستقیم برای مشغولکردن نیروهای مردمی و منابعطبیعی اتفاق میافتاد. مثلاً همان آتشسوزی «پالدومبر» که گفتم، ما هنوز درگیر خاموشکردن بودیم که از سهچهار نقطه دیگر همزمان تماس گرفتند و درخواست کمک کردند. فاصله هر کدام حدود ۱۵ کیلومتر بود. نیروها محدود بودند و در چند جبهه پخش شده بودند. طبیعی بود که کنترل آتشسوزیها با تأخیر انجام شود.»
هرچند نیروهای منابعطبیعی و محیطزیست حضور داشتند، اما از نظر این فعال محیطزیست نهادهایی مثل ستاد بحران که باید هماهنگی بین دستگاهی را در زمان بحران انجام میدادند، نقش کمرنگی داشتند. «انتظار این بود که ستاد بحران در چنین شرایطی وارد عمل شود، با نیروهای نظامی، امنیتی، منابعطبیعی و نیروهای مردمی هماهنگی کند. اما میگفتند درگیر مسائل امنیتی و جنگی هستیم و ما را به حال خودمان میگذاشتند. این مسئله بهطور مستقیم در روند کار ما تأثیر منفی گذاشت. بعضی مناطق نیاز به پشتیبانی لجستیکی یا تصمیمات سریع بود؛ که، چون نبود، مهار آتش دیرتر انجام شد و در نتیجه خسارتها بیشتر شد.»
منبع: روزنامه پیام ما