زندگی در کنار مرگ؛ چالش‌های بی‌پایان معیشتی غسالان ایرانی/ قشری فراموش‌شده‌ که زندگی را بدون کمترین مزایا می‌گذرانند

1 day ago 2

کد خبر: ۳۰۵۲۴۰

تاریخ انتشار: ۱۱:۱۷ - ۲۱ خرداد ۱۴۰۴

اقتصاد ۲۴ بررسی می‌کند؛

مشقت‌های روزانه تطهیرکنندگان، بر کسی پوشیده نیست. در مهر همان سال، شورای عالی حفاظت فنی با قرار دادن این شغل در گروه «ب» مشاغل سخت موافقت کرد. اقدامی دیرهنگام که خود گواهی بر سال‌ها غفلت و انکار است. ساعت کاری تطهیرکنندگان رسمی، روزانه چهار ساعت است و پس از ۲۰ سال بازنشسته می‌شوند. اما حتی با وجود این شرایط، همچنان چالش‌هایی نظیر پرداخت نامنظم حقوق، کمبود بیمه تکمیلی، حذف رفاهیات و نبود حمایت اجتماعی باقی است.

زندگی سخت غسالان

اقتصاد۲۴- خورشید هنوز به‌درستی طلوع نکرده، اما سایه‌های کش‌دار قبر‌ها یکی‌یکی از دل مه صبحگاهی سر برمی‌کشند. آرامستان شهر در سکوتی متراکم، آرام گرفته، بی‌آنکه نشانی از اضطراب خیابان‌های آن‌سوی دیوار‌های بلندش داشته باشد. پرندگان تنها صداهایی‌اند که در این مکان بی‌زمان شنیده می‌شوند؛ میان این سنگ‌ها، مردی با چکمه‌هایی که گل‌ولای شب‌گذشته هنوز بر آنها خشک نشده، خم می‌شود، فاتحه‌ای می‌خواند و آرام با وسایلی ساده، اما ضروری، مهیای کاری می‌شود که کمتر کسی در جامعه حاضر است حتی درباره‌اش گفت‌و‌گو کند: شست‌وشوی پیکر‌های بی‌جان که حال از آنها تنها نام و خاطره‌ای باقی خواهد ماند.

به گزارش اقتصاد ۲۴، تطهیرکنندگان، این راویان خاموش مرگ، در دل ساختار اجتماعی ایران جایگاهی بی‌بدیل، اما فراموش‌شده دارند. کار آنها نه تقدس صرف است و نه انتخابی آسان؛ بلکه تداوم نوعی کارکرد حیاتی در مناسک تدفین است، بی‌آنکه الزامات معیشتی، حقوقی و رفاهی‌شان در نظام حمایت اجتماعی به رسمیت شناخته شده باشد.

بله! زندگی با مرگ آسان نیست؛ چه برسد به آن‌که نان هر روزت، از دل خاموشیِ مردگان بجوشد. در بسیاری از شهر‌های ایران، تطهیرکنندگان بدون قرارداد رسمی، بدون بیمه درمانی و بازنشستگی، با درآمد‌هایی متغیر و اغلب ناچیز و بدون هیچگونه نظام حمایتی مشخص به کار گرفته می‌شوند. این در حالی است که وظیفه آنها، نه‌تنها جزئی از مهم‌ترین مناسک دینی و فرهنگی جامعه ایرانی است، بلکه با شدیدترین فشار‌های روانی و بهداشتی همراه است؛ شغلی که در سکوت، هم‌زمان جسم و روان را فرسوده می‌کند.

تصویری از وضعیت موجود تطهیرکنندگان در ایران

در سایه آرامستان‌های شهرها، جامعه‌ای خاموش از کارگران شرعی شکل گرفته است؛ تطهیرکنندگانی که اغلب نه در زمره کارگران رسمی محاسبه می‌شوند، نه کارکنان دولت و نه حتی در طبقه‌بندی دقیق مشاغل سخت قرار گرفته‌اند. در بسیاری از استان‌ها، تطهیرکنندگان یا به‌صورت روزمزد و پروژه‌ای توسط پیمانکاران دفن به‌کار گرفته می‌شوند یا در قالب قرارداد‌های شفاهی و بدون بیمه با نهاد‌های تابعه شهرداری‌ها همکاری دارند. نکته نگران‌کننده دیگر، فقدان بیمه بازنشستگی و درمانی برای اغلب این افراد است. تطهیرکنندگان، علی‌رغم تماس روزانه با جسد، مواد ضدعفونی‌کننده و محیط‌های پرریسک بهداشتی، گاه از حمایت‌های بیمه‌ای اولیه نیز محروم‌اند.

تنها در برخی کلانشهرها، تعداد معدودی از آنها با عنوان «نیروی خدماتی آرامستان» توانسته‌اند در لیست بیمه قرار گیرند، آن هم نه به‌عنوان تطهیرکننده، بلکه با عنوان‌های عام و غیرتخصصی که امنیت شغلی آنها را تضمین نمی‌کند. از سوی دیگر، وضعیت روانی و اجتماعی این گروه نیز بحرانی گزارش شده است. تطهیرکنندگان بار‌ها از طرد اجتماعی، ترس کودکان، فاصله‌گیری خانواده و خستگی مفرط روانی سخن گفته‌اند؛ نوعی «مرگ تدریجی» که تنها به کار با جسد محدود نمی‌شود، بلکه ناشی از انزوای اجتماعی، نداشتن آینده شغلی و انگ‌زنی فرهنگی است.

آنان کار می‌کنند تا زنده بمانند، اما خود را نه زنده می‌بینند، نه دیده می‌شوند. این وضعیت، محصول فقدان یک چارچوب منسجم سیاست‌گذاری است؛ جایی که عرف دینی، سنت آیینی و کارکرد عمومی آرامستان‌ها به رسمیت شناخته شده، اما نیروی انسانی شاغل در این ساختارها، از حداقل‌های عدالت شغلی محروم مانده‌اند. در واقع، در یکی از مذهبی‌ترین شئون زیست اجتماعی ایرانیان، شاهد سکوتی عمیق درباره حقوق انسانی و شهروندی مجریان آن هستیم.

آنها که با مرگ معاش می‌کنند

آخرین گزارشی که از وضعیت بهداشت روانی و رضایت‌مندی شغلی کارکنان سازمان بهشت زهرا، سال‌ها پیش منتشر شده بود، نشان می‌داد که دست‌کم یک‌چهارم کارکنان سازمان بهشت زهرا نیاز فوری به خدمات روان‌پزشکی دارند؛ آماری که نه‌تنها هشدارآمیز، بلکه آیینه‌ای برای بی‌توجهی سیستماتیک به سلامت روان کسانی است که روزانه با حقیقت لخت و عریان مرگ مواجه‌اند.

به گزارش اقتصاد ۲۴، در گفت‌و‌گو‌های مستند کارکنان بهشت زهرا آمده است که در یک روز، بالغ بر ۷۰۰ انگشت بریده از مراکز درمانی به این محل منتقل شده‌اند؛ پدیده‌ای که نه تنها از نظر عملیاتی پیچیده، بلکه از حیث روانی، فراتر از تحمل انسانی است. هر انگشت، جداگانه غسل داده و با رعایت تفکیک جنسیتی به خاک سپرده می‌شود. این صحنه‌ها برای بسیاری، باورناپذیر و برای تطهیرکنندگان، بخشی از واقعیت کاری روزانه‌شان است.

روز‌هایی را به یاد بیاورید که هراس جهانی کرونا، مرز‌های ارتباط انسانی را فروپاشاند. در همان روز‌ها که اکثریت در خانه پناه گرفته بودند، تطهیرکنندگان آرامستان‌ها، بی‌وقفه مشغول بودند. شغلی که در هیچ شرایطی امکان تعطیلی ندارد، چرا که مرگ تعطیلی‌ناپذیر است. در سایه همین پایداری، باید پرسید: آیا توجه به خواسته‌های این قشر به‌اندازه ارزش و نقش‌شان پایدار بوده است؟

نارسایی‌های مزمن در سیاست‌گذاری برای مشاغل تدفینی

اگرچه رسانه‌ها در مقاطع مختلف به بازنمایی نقش معنوی تطهیرکنندگان پرداخته‌اند، اما کمتر صدایی از رنج زیسته آنان شنیده شده است. نگاه عمومی بیشتر متوجه داستان‌های احساسی، روایت‌های شخصی یا تلاش برای زدودن انگ اجتماعی این شغل بوده است؛ اینکه کار با اموات ترسناک نیست یا غسالان بی‌احساس نیستند. رسانه‌ها گاهی چنان در روایت‌سازی معنوی غوطه‌ور شده‌اند که از توجه به بدیهی‌ترین مطالبات این قشر، غفلت کرده‌اند. هرچند این روایت‌ها در زدودن نگاه‌های منفی تا حدی موفق بوده‌اند، اما از منظری راهبردی، کارویژه رسانه‌ها باید معطوف به احقاق حقوق این گروه باشد، نه صرفاً اصلاح نگرش عمومی. در اغلب محتوا‌های تولیدشده، بار معنوی شغل تطهیر پررنگ شده، اما معیشت، سلامت، امنیت شغلی و رفاه اجتماعی شاغلان این حوزه، در حاشیه مانده‌اند.

تجربه تاریخی نشان داده که پرداختن سطحی به مشکلات ساختاری، فقط به تداوم آنها مشروعیت می‌بخشد. آنچه امروز باید در کانون سیاست‌گذاری قرار گیرد، حقوق پایمال‌شده تطهیرکنندگانی است که بی‌صداتر از همیشه، زیر بار فیزیکی و روانی شغل‌شان خمیده شده‌اند. زمانی که نهاد‌ها و مدیران، به گفت‌و‌گو درباره شأن معنوی این شغل بسنده می‌کنند، از پاسخ‌گویی درباره تعهدات نهادینه‌شان طفره می‌روند.

صدای اعتراض در آرامستان؛ طغیان سکوتی دیرپا

به گزارش اقتصاد ۲۴، شهریور گذشته بود که سکوتِ همیشگی آرامستان بزرگ تهران شکسته شد. غسالان بهشت زهرا که سال‌ها بار مرگ جامعه را بی‌هیچ مطالبه‌ای بر دوش کشیده بودند، این‌بار خود مطالبه‌گر شدند.

ساعاتی فعالیت متوقف شد و صدای اعتراضی در میان سکوت همیشگی فضا طنین انداخت. اعتراض نه برای مزایا، بلکه برای حقوق اولیه‌ای بود که وعده‌اش بار‌ها داده شده و بار‌ها فراموش شده بود. طبق گزارش‌ها، بسیاری از تطهیرکنندگان با وجود سال‌ها سابقه کار، هنوز روزمزد هستند و با پیمانکار طرف قراردادند. 


بیشتر بخوانید: هر کارگر، یک لوکوموتیو اندوه / گپ‌و‌گفتی با باربران و حداقل‌بگیران راه‌آهن


این ساختار نامتوازن، باعث شده حقوق و مزایای آنها نه‌تنها با سختی شغل‌شان تناسب نداشته باشد، بلکه حتی در حد معیشت اولیه نیز کفایت نکند. برای زنان غسال، که بسیاری‌شان سرپرست خانوار هستند، این تأخیر‌های مزمن در پرداخت حقوق، به معنای فروپاشی اقتصادی زندگی خانوادگی است. برخی کارکنان عنوان کردند که رفاهیات حداقلی همچون سبد کالا که تا دو سال پیش پرداخت می‌شد، با تغییر مدیریت حذف شده است. آن ها معتقدند که صدای‌شان توسط مدیران شنیده نمی‌شود یا اگر شنیده می‌شود، اهمیتی ندارد؛ و این، دردناک‌ترین روایت ممکن از جایگاه اجتماعی و سازمانی آن هاست.

واکنش مدیران؛ حل مسئله یا عبور از آن؟

به گزارش اقتصاد ۲۴، در واکنش به این اعتراض، محمدجواد تاجیک، مدیرعامل سازمان بهشت زهرا، مسئولیت بخشی از مطالبات را به خارج از حیطه اختیارات خود حواله داد. او عنوان کرد که بسیاری از تصمیم‌ها باید توسط شهرداری اتخاذ و تصویب شود. این نوع پاسخ، اگرچه ممکن است واقعیت قانونی داشته باشد، اما در سطح مسئولیت اجتماعی، به هیچ‌وجه پذیرفتنی نیست. 

مدیران نمی‌توانند صرفاً نقش رابط را ایفا کنند و از پیگیری فعالانه مشکلات طفره بروند. ناصر امانی، رئیس کمیته منابع انسانی شورای اسلامی شهر تهران، نیز در اظهار نظری کلیدی بیان کرد که سازمان‌های آتش‌نشانی و بهشت زهرا مأموریت‌های سخت و زیان‌آور دارند و باید در اولویت حمایتی قرار گیرند. با این حال، اذعان داشت که در عمل، هیچ‌کدام از مسائل رفاهی و مسکن کارکنان بهشت زهرا در دستور کار قرار نگرفته و رها شده‌اند.

زنان بالای ۵۰ سال این مجموعه، اغلب با مشکلات حاد جسمی نظیر درد‌های مفصلی در نواحی گردن، کمر و زانو مواجه‌اند. کارکنان این حوزه، علاوه بر آسیب‌های جسمی، به‌شدت نیازمند خدمات مداوم روان‌درمانی، مشاوره اجتماعی و برنامه‌های بازتوانی ذهنی‌اند. تجربه‌های تلخ، خاطرات ناگوار و مواجهه مکرر با مرگ، روان آنها را فرسوده می‌کند. گسست دوره‌ای از محیط کاری، از الزامات بهداشت روان در این مشاغل است، نه امتیاز ویژه.

تاریخچه فراموشی؛ دهه‌ها بی‌مهری به یک صنف حیاتی

به گزارش اقتصاد ۲۴، مشکلات تطهیرکنندگان تازه نیست. سال‌ها پیش، سیدمحمدجواد قوامی، معاون وقت سازمان عروجیان، صریحاً به بیماری‌های رایج بین تطهیرکنندگان از جمله دیسک کمر، واریس و خونریزی‌های داخلی اشاره کرده بود؛ آسیب‌هایی که به‌ویژه برای زنان شاغل در این حرفه، شکل حادتری به خود می‌گیرد.


بیشتر بخوانید: دوربین مخفی در غسالخانه بهشت زهرا + فیلم


تجربه‌های روزمره این کارکنان، آنچنان متنوع و سنگین است که درک آن برای افراد خارج از این زیست‌جهان دشوار خواهد بود. بوی فرمالین اجساد منتقل‌شده از پزشکی قانونی، تنها یکی از ده‌ها عامل بیماری‌زای محیطی است که تطهیرکنندگان را تهدید می‌کند؛ و با این حال، هیچ پروتکل محافظتی جامع یا برنامه سلامت شغلی مؤثری برایشان تدوین نشده است.

تکرار این وضعیت در طول دهه‌ها، نه از روی غفلت، بلکه ناشی از الگوی معیوب تصمیم‌گیری درباره مشاغل حاشیه‌ای، اما حیاتی بوده است. تطهیرکنندگان قربانیان خاموش سیاست‌گذاری‌هایی هستند که همواره مرکز را دیده‌اند و حاشیه را فراموش کرده‌اند.

برنامه‌ای برای داوطلبان؛ اما تکلیف شاغلان رسمی چه می‌شود؟

در سازمان بهشت زهرا، امکان حضور داوطلبانه برای شغل غسالی فراهم شده است. داوطلبان پس از آموزش تئوری و عملی در کانون عروجیان، کارت داوطلبی دریافت می‌کنند و می‌توانند در بحران‌ها به کمک بشتابند. این طرح، از منظر مدیریت منابع انسانی بحران، قابل تقدیر است. اما سؤال اصلی آن است که آیا داوطلب‌محور کردن بخشی از این شغل، می‌تواند خلأ سیاست‌های حمایتی ساختاری را پر کند؟ تا سال ۱۳۹۹، شغل غسالی حتی در فهرست مشاغل سخت و زیان‌آور نیز قرار نداشت.

این در حالی است که مشقت‌های روزانه این کار، بر کسی پوشیده نیست. در مهر همان سال، شورای عالی حفاظت فنی با قرار دادن این شغل در گروه «ب» مشاغل سخت موافقت کرد.
اقدامی دیرهنگام که خود گواهی بر سال‌ها غفلت و انکار است. ساعت کاری تطهیرکنندگان رسمی، روزانه چهار ساعت است و پس از ۲۰ سال بازنشسته می‌شوند.
اما حتی با وجود این شرایط، همچنان چالش‌هایی نظیر پرداخت نامنظم حقوق، کمبود بیمه تکمیلی، حذف رفاهیات، و نبود حمایت اجتماعی باقی است. وضعیت شغلی تطهیرکنندگان نیازمند بازتعریف، اصلاح و مداخله‌ای جدی در سطح سیاستگذاری کلان است.

زندگی سخت غسالان

شهر‌های کوچک و تدفین خانوادگی

در بسیاری از شهر‌های کوچک و مناطق روستایی ایران، تطهیر اموات هنوز به‌مثابه یک عمل مذهبی و سنتی در بستر روابط خویشاوندی و اجتماعی انجام می‌شود. در این مناطق، معمولاً یکی از نزدیکان متوفی -اعم از فرزند، برادر، خواهر یا همسایه‌ای معتمد- با انگیزه انجام وصیت متوفی یا طلب ثواب اخروی، خود مسئولیت شست‌وشوی جنازه را بر عهده می‌گیرد.

به گزارش اقتصاد ۲۴، حتی در مواردی که فردی تجربه یا آشنایی بیشتری با این آیین دارد، تطهیر همچنان در فضای مشارکتی و غیرشغلی انجام می‌گیرد. به همین دلیل، در بسیاری از این نقاط، اساساً پدیده‌ای به نام «شغل غسال» به‌صورت رسمی یا گسترده شکل نگرفته است. تطهیرکننده‌ای که هر روز در آرامستان حاضر باشد و برای هر مورد دستمزد مشخصی بگیرد، در این فضا‌ها استثناء است، نه قاعده. همین امر باعث شده تا نگاه اجتماعی به این فرآیند در شهر‌های کوچک، با احترام و پذیرش بیشتری همراه باشد.


بیشتر بخوانید: هشدار نسبت به عواقب تصویب لایحه عفاف و حجاب


در مقابل، در شهرستان‌های بزرگ‌تر که آرامستان‌ها ساختار سازمان‌یافته‌تری دارند، تطهیر از یک کنش آیینی خانوادگی به یک شغل روزمره تبدیل شده است. در این شهرها، به‌ویژه مناطقی که جمعیت قابل‌توجهی دارند، دیگر امکان تطهیر توسط خویشاوندان وجود ندارد یا به دلایل بهداشتی و زمانی، این مسئولیت به نیرو‌های نیمه‌رسمی واگذار می‌شود.

در نتیجه، غسالان در این مناطق، با همان چالش‌هایی مواجه‌اند که همتایان‌شان در تهران تجربه می‌کنند: قرارداد‌های بی‌ثبات، نبود بیمه، فشار روانی و انزوای اجتماعی. این تفاوت ساختاری در نوع مواجهه با مرگ، از شهری به شهر دیگر، به وضوح نشان می‌دهد که هرگونه سیاست‌گذاری در این حوزه، باید به بافت جمعیتی، فرهنگی و اقتصادی هر منطقه توجه داشته باشد. یک نسخه‌ واحد، برای همه‌ی نقاط کشور جواب نمی‌دهد.

ضرورت مداخله مسئولانه

تطهیرکنندگان، نه فقط کارکنانی در یک نهاد عمومی، که حافظان کرامت آخرین لحظات حیات انسان‌ها هستند. شغل آنان، نقطه تلاقی وجدان انسانی و مسئولیت اجتماعی است. اینکه نظام تصمیم‌سازی کشور تا این اندازه نسبت به نیاز‌های آنها بی‌تفاوت بوده، نوعی نارسایی اخلاقی در حکمرانی است. ضروری است تا نگاه سیاست‌گذاران از ساحت معنوی صرف، به ساحت حقوق اجتماعی و عدالت حرفه‌ای ارتقا یابد. تطهیرکنندگان نیاز به ترحم ندارند، بلکه مستحق عدالت‌اند.

اگر جامعه‌ای، کرامت انسانی را تا واپسین لحظه حیات محترم می‌شمارد، نخستین نشانه آن، حفظ کرامت شاغلان این حوزه خواهد بود. برنامه‌ریزی برای بهبود وضعیت سلامت جسمی و روانی، حمایت از زنان شاغل، تثبیت ساختار‌های استخدامی، احیای مزایای شغلی، و توجه به مسکن و معیشت تطهیرکنندگان، نه یک انتخاب، که یک الزام اخلاقی، اجتماعی و مدیریتی است. اکنون زمان آن رسیده است که سکوت آرامستان‌ها با صدای عدالت به‌هم بریزد.

Read Entire Article