سوار بر موج کره‌ای با تختۀ آمریکایی

15 hours ago 1

باشگاه خبرنگاران جوان - ویدئوی رسمی جام جهانی قطر منتشر می‌شود؛ صورت خواننده به عرب‌ها نمی‌خورد. شبیه به مردم آمریکای جنوبی و چشم‌آبی‌های اروپایی هم نیست. خواننده کره‌ای است. از همان چشم‌بادامی‌هایی که کنسرت‌های چندین هزار نفره‌شان در سئول، بوسان، گویانگ و پیونگ‌چانگ چشم سرمایه‌گذاران ورشکسته صنعت سرگرمی را به خود خیره کرده. بهشان می‌گویند کی‌پاپر؛ هم به انگلیسی می‌خوانند و هم کره‌ای. در همین جشنواره حقیقت سال گذشته، یک مستند درباره‌شان ساخته شد و جشنواره فجر امسال یک فیلم با محوریت طرفدارانشان روی پرده می‌برد. کم‌کم وقتی چهره نوجوان‌ها در کوچه و خیابان تغییر می‌کند، علامت سؤال‌ها درباره کی‌پاپ بیشتر و بیشتر می‌شود.

اگر بخواهیم ساده‌انگارانه به موضوع نگاه کنیم، کی‌پاپ تنها یک موسیقی است که نوجوان‌های ایرانی و کره‌ای و برخی از این کشور‌های شرق آسیایی را به خودش جذب کرده. یک اثر جذاب و پر سروصدا. آهنگ‌های امیدبخش باخوانندگانی که (به قول نسل زدی‌ها) چهره‌هایی کیوت (جذاب و بامزه) دارند. کنسرت‌های پرشور کسانی که پلی‌بک (از پیش ضبط شده) نمی‌خوانند. همه چیز خیلی رنگی و پرزرق‌وبرق است. در نگاه اول بعید به نظر می‌رسد که موج کی‌پاپ و فرهنگ کره‌ای خطری برای صنعت سرگرمی غرب باشد. در بدبینانه‌ترین حالتش، بازار موسیقی شرق آسیا به دست کره‌ای‌ها می‌افتاد، با این حال یک اتفاق در صنعت انیمیشن همه معادلات را تغییر داد.

هوای تازه از شرق می‌آید

صنعت انیمیشن برای آمریکایی‌هاست. آنها بودند که انیمیشن را بدل به صنعت کردند. آنها بودند که قواعد جذابیت را تعریف کردند. منطقاً و تا پیش از کرونا هیچ کشوری توان رقابت با آمریکایی‌ها را نداشت. ژاپنی‌ها وارد صنعت انیمیشن نمی‌شدند، چون می‌دانستند اگر صنعت جمع‌وجور انیمه (البته در نسبت با کمپانی‌های آمریکایی) را ر‌ها کنند و بخواهند پا به صنعت جدید بگذارند، از پیش باخته‌اند. کره‌ای‌ها هم تولیدات‌شان را محدود کرده بودند به جشنواره‌های آمریکایی و منطقه‌ای، چیزی نزدیک به انیمیشن‌سازی در ایران. باقی کشور‌ها هم تولیداتشان در حد صنعت نیست، خیلی اگر توفیقی داشته باشند، یک کمپانی راه می‌اندازند با سالی یا دو سالی یک اثر. البته همه این مختصات تا پیش از کرونا بود. کرونا که تمام شد هالیوود، جبراً بخشی از تولیداتش را متوقف کرد و بخشی دیگر را منتقل کرد به بازار استریم و پلتفرم‌ها. مختصات بازار تغییر کرد و کشور‌هایی که زودتر توانسته بودند از شرایط کرونایی بیرون بیایند، شروع به تولید اثر کردند.

از طرفی هالیوود هم به تکرار افتاده بود و هنوز هم چرخه تکرار روی مهم‌ترین صنعت سرگرمی مغرب زمین سایه انداخته است. به جدول باکس‌آفیس جهانی نگاه کنید. دنباله‌ها و لایو اکشن‌ها حرف اول بازار انیمیشن و سینمای غرب را می‌زنند. هوای تازه‌ای از جانب مغرب به مشام نمی‌رسد. به جز سه لایواکشنی که در جدول فروش جایگاه‌های دوم، پنجم و چهاردهم جدول فروش را گرفته‌اند و دو انیمیشنی که شانزدهم و هجدهم هستند، اثر دیگر به چشم نمی‌خورد. این درحالی است که سال قبل، ۴ اثر انیمیشنی هالیوود در میان ۱۰ تولید پرفروش سال قرار گرفتند. ورایتی، گاردین و نیویورک تایمز اعلام خطر می‌کنند و می‌گویند بازار دارد از انحصار خارج می‌شود.

کمپانی‌های باسابقه به تکاپو می‌افتند و دست به تولید آثار متوسط می‌زنند، تا به مرور زمان پروژه‌های پرهزینه موعد اکرانشان برسد. در این بین نتفلیکس ایده تازه‌ای دارد؛ ایده‌ای که از جانب شرق رسیده.

شرق شما یا شرق ما؟

سال ۱۹۹۸ اثری در بازار جهانی عرضه شد که به نظر شجاعانه‌ترین اقدام دیزنی در آن سال‌ها بود. دیزنی کم‌کم داشت، در جهان سه‌بعدی جا می‌افتد و مجبور بود تولید‌های دوبعدی را با وسواس بیشتری جلو ببرد. با این حال، کمپانی مولان را عرضه کرد. مولان خوب فروخت و در جدول جهانی جایگاه ششم را کسب کرد. اولین اثری که با نگاه به شرق ساخته شد و قهرمان آسیایی داشت. هالیوودی‌ها چشم‌های کاراکتر‌های چینی را کمی بزرگ‌تر از حالت معمول کشیدند تا مخاطب بین‌المللی آنقدر‌ها هم با شخصیت‌ها غریبه نباشد، با این حال، کاراکتر‌های مسن یا شخصیت‌های منفی با همان چشمان بادامی به نمایش در آمدند. انگار قهرمان‌ها آمده بودند تا از سنت‌ها حتی در فیزیک و بدنشان هم عبور کنند.

پیش از این ژاپنی‌ها هم همین فرمول را به کار بسته بودند، با این تفاوت که دلیل اصلی آن اثرگذاری روی مردم خود ژاپن بود و خارجی‌ها در درجه دوم اهمیت داشتند. البته مولان یک تک‌اثر بود و نتوانست دنبال‌دار شود. نیازی به دنباله‌دار شدنش هم دیده نمی‌شد. آمریکایی‌ها توانسته بودند با سوژه‌های جدید و خلاقیت‌هایی که پیکسار و دریم ورکس به خرج می‌داد شرایط را بهتر کنند، مخاطب کودک و نوجوان آثار آمریکایی به راحتی می‌نشست پای شرک یا داستان اسباب‌بازی‌ها و طیف وسیعی از مخاطبان درگیرش می‌شدند. با این حال، پس از کرونا هم طیف مخاطبان متکثر شدند و نسل آلفا پا به نوجوانی گذاشت و هم تولیدات جدید کیفیت سابق را نداشتند. در همین بین کمپانی برادران وارنر مجبور می‌شود، ۱۰ درصد کارمندانش را اخراج کند، پیکسار هم به چابک‌سازی روی آورد. گاردین اسم این شرایط را گذاشته بن‌بست خلاقیت، البته این شرایط برای همه صدق نمی‌کند. این روزنامه انگلیسی گزارشی را چند روز قبل منتشر کرد درباره تازه‌ترین اثر نتفلیکس و این‌طور نوشت: «برخلاف فرمول معمول دیزنی که با شاهزاده‌خانم‌ها و حیوانات صحبت‌کننده جلو می‌رود، این اثر داستانی درباره جوانان و نوجوانانی با مسئولیت جذاب و انرژی الهام‌بخشی است که مخاطبان جوان‌تر را به خود جذب می‌کنند.» خلاصه حرف گاردین این است؛ تولید جدید نتفلیکس با کل صنعت فرق می‌کند. حالا چرا؟ درباره این سؤال چندان حرفی نمی‌زند. با این حال، وقتی انیمیشن روی بستر اینترنت منتشر می‌شود، پاسخ بسیاری از سؤال‌ها داده می‌شود. انگار موج شرقی نجات‌دهنده غربی‌ها شده است.

باید انتخاب کنی کره‌ای باشی یا چینی!

در همین زمان که تولید مشترک نتفلیکس با کی پاپ روی استریم قرار گرفته. انیمیشنی به نام «نژا ۲» از چین آمده روی پرده و همه رکورد‌ها را در مشرق زمین جابه‌جا کرده؛ انیمیشنی که تماماً بر مبنای افسانه‌های چینی ساخته شده است. اثر مبتنی بر بوم است و ترسی از چشم‌بادامی بودن ندارد. قصه بر مبنای اخلاق کنفسیوسی است. حالا این انیمیشن را مقایسه کنید با کی‌پاپ. این اثر درست در مقابل «نژا ۲» قرار می‌گیرد. آن یکی هویت کره‌ای را پنهان می‌کند و نهایتاً گوشه چشم کاراکتر را باریک می‌کند و این یکی هیچ ابایی از چینی بودن ندارد. نکته جالب اینکه هر دو هم فروش می‌کنند؛ یکی در سینما و دیگری در استریم. به نظر می‌رسد این تقابل اینجا و با این دو اثر به پایان نرسد. تقابلی که هم استراتژیک و تمدنی ا‌ست. یکی مسئله‌اش گرفتن مخاطب کی‌پاپ است و دیگری ساختن یک افسانه چینی و شرقی. حالا باید دید اقدام بعدی کمپانی شرقی- آمریکایی و چینی‌ها به کجا خواهد رسید؟ تقابلی که رنگ‌وبوی جنگ سرد می‌دهد.

خدا بیامرزد پدرت را کره‌ای!

نام اثر «کی‌پاپ: شکارچیان اهریمن» نتفلیکس خیلی واضح نام کی‌پاپ را در اسم اثر گنجانده تا طرفداران آن تماشایش کنند. انیمیشن‌های آمریکایی که در جذب مخاطب نوجوان به مشکل خورده بودند حالا با یک سوژه کره‌ای می‌توانند طیف وسیعی از نوجوان‌ها را باز گردانند. قصه یک خطی «کی‌پاپ: شکارچیان اهریمن»، درباره یک گروه موسیقی‌کره‌ای است که در پشت پرده، شکارچی شیاطین و هیولا‌ها هستند. انیمیشن سراسر فانتزی است. تکنیک تولید اثر شبیه به تمام تولیدات اخیر انیمیشنی هالیوود است، ترکیبی از دوبعدی و سه‌بعدی و تأثیر پذیرفته از انیمه و مانگا. سبکی اغراق شده که می‌تواند با جلوه‌های بصری مخاطب را تا پایان اثر همراه کند. از نظر فرمی نتفلیکس ریسکی آنچنانی نکرده است، پیش از این دنباله‌های «مرد عنکبوتی» و تولیدات سونی و مارول با همین سبک، موفقیت کسب کردند.

با این همه، انیمیشن روی کی‌پاپ سوار می‌شود و با دو سه ترک موزیکال می‌شود و بند بند اثر به موسیقی کره‌ای پیوسته است. همان دو ترک به سرعت در لیست بیلبورد برترین موسیقی‌های هفته و ماه یکی‌یکی پله‌ها را بالا می‌رود و در سراسر جهان مطرح می‌شود. ترک به صدر بیلبورد جهانی می‌رود و جدول آمریکا تا رده دوم می‌رسد. این از معدود دفعاتی است که یک ترک انیمیشنی می‌تواند در رتبه‌بندی جهانی این‌طور مخاطب بگیرد. پیش از این آهنگ، ر‌هایش کن با صدای ایندیا منزل، در میان پرمخاطب‌ترین آهنگ‌های جهان قرار گرفته بود. به واسطه موسیقی، انیمیشن هم دیده می‌شود و به سرعت لقب پربازدیدترین اثر انیمیشنی تاریخ استریم در نتفلیکس را به خود اختصاص می‌دهد. ۲۶.۳ هزار مخاطب «کی‌پاپ: شکارچیان اهریمن» را می‌بیند. گمانه‌زنی‌ها اعلام می‌کنند نتفلیکس قصد دارد لایواکشن این اثر را هم بسازد و نمایش موزیکال را هم تولید کند. برخی کارشناسان اعلام می‌کنند نتفلیکس اشتباه کرده که این اثر را مستقیم به استریم برده و باید در سینما‌ها اکرانش می‌کرد. برخی‌ها هم می‌گویند اتفاقاً کار نتفلیکس درست است، چون اصولاً مخاطب کی‌پاپ چندان حالِ سینما رفتن را ندارد و استریم بهترین گزینه بوده. با این همه نتفلیکس موفقیتی جدی را در فضایی خارج از سینما با اثر کره‌ای خود کسب می‌کند. موفقیتی که فقط مربوط به آمار نیست و یک حرکت استراتژیک و حتی سیاسی ا‌ست.

نتفلیکس و مدخل آمریکایی به شرق

انیمیشن تازه نتفلیکس مخاطبی را جذب کرده که باقی کمپانی‌های آمریکایی در جذب آن ناتوان بودند. از یک تکنیک ساده هم استفاده کرده؛ «آنچه می‌بینند را بساز». نتفلیکس آمده و بررسی کرده، چرا تولیدات کمپانی‌های آمریکایی در دو جا شکست می‌خورند؛ اول میان مخاطب نوجوان بازه ۱۳ تا ۱۸ سال و دوم بین بازار بزرگ مخاطبان شرقی. پیش از این پیکسار با تولیداتی مثل قرمز شدن، هم با ساخت کاراکتر شرقی مخاطب آن جغرافیا را به دست آورد و هم با نوجوان کردن کاراکتر‌هایش دلِ بازه سنی خاص را. با این حال عملکرد اصلاً موفقیت‌آمیز نبود. قرمز شدن در استریم عملکرد متوسطی داشت و گمانه‌زنی‌ها درباره دنباله آن در ابهام قرار گرفت.

پیکسار و دیزنی به جای قصه‌گویی، تولیداتشان را متمرکز روی درونیات نوجوانان و بلوغ قرار داده بود و با تکرار این موضوع در آثارش مخاطب بسیاری را از دست داد. تا جایی که قصه به الیو رسید و انیمیشنی که قرار بود مخاطب نوجوان را جذب کند، بدل به اثر کودک شد و بدترین شکست تاریخ پیکسار را رقم زد. اما انیمیشن کی پاپی نتفلیکس درست در نقطه مقابل تولیدات پیکسار ایستاده. این اثر نه کاراکتر‌هایش نوجوان هستند و نه از دو رگه‌های چینی-آمریکایی یا کره‌ای-آمریکایی استفاده شده. فیلم در کره است و قصه نیز در همان مختصات است. همه چیز در کره روایت می‌شود و رنگ‌وبوی انیمه هم دارد. خود کره موضوعیت پیدا می‌کند، کره‌ای که روایتی آمریکایی از آن می‌شود.

واقعیت این است که کی‌پاپ مدخل آمریکایی به شرق است؛ مدخلی که درباره جذابیت‌های گلوبالیستی موسیقی مانور می‌دهد. روی جذابیت‌های جنسی و آرایش‌های بصری کره‌ای تمرکز می‌کند. نماد‌های جذابیت می‌سازد. کل اثر هیچ چیز از کره به ما نمی‌دهد. اثر فقط آمده با نماد‌ها و سلبریتی‌های کی‌پاپ و برخی نماد‌های افسانه‌های شرقی مانور دهد. اگر توقع دارید در این اثر جومونگ و سوسانو ببینید، مسیر را کاملاً اشتباه رفته‌اید. در این اثر کره و سئول چندان فرقی با نیویورک و واشنگتن ندارد. نباید هم داشته باشد، چون شرقی‌سازی قصه از اساس هدف غلطی است که با خط‌مشی نتفلیکس در تضاد است. نکته جالب اینجاست که کی‌پاپ قرار است در ادامه خط موج کره‌ای حرکت کند، اما در این اثر عملاً کره یک جغرافیای بی‌مختصات در پهنه کره زمین است. پس عملاً موج کره‌ای هم با این اثر ابتر مانده است.

منبع: فرهیختگان

Read Entire Article