شاه با ساخت مرکز تحقیقاتی بین المللی فیزیک مخالفت کرد / روزی که دانشگاه در برابر ساواک ایستاد

1 hour ago 1

پدرم را با چاقو زدند و دیوانه شدم!

، پدر این فوتبالیست، حمله کردند و با وارد کردن دو ضربه چاقو، او را به شدت مجروح ساختند. پس از سه روز بستری، پدر یامال از بیمارستان مرخص شد. این بازیکن در همان هفته به میدان رفت و با یک پاس گل در پیروزی 2-1 بارسلونا مقابل والنسیا نقش آفرینی کرد. یامال که آن زمان تنها 16 سال داشت، در پادکست اسپانیایی “Resonancia de Coraz n” جزئیات آن لحظات سخت را بازگو کرد. او گفت: داخل ماشین بودم و کنارم ...

داستان یک طلوع؛ روایت حاتمی کیا از ماجرای آغاز تولید فیلم موسی کلیم الله (ع)

در 130 دقیقه خلاصه کرد بودم، آن طور که به اصطلاح برای سینما کافی است؛ امّا الان می خواهم سریالش را بسازم. تجربه ی این فیلم سینمایی در سینما برای من به غایت مهم بود که ببینم وقتی اکران شود و مردم بیایند سینما، چه کسانی می آیند؛ آیا فقط مذهبی ها می آیند؟ آنهایی که اهلیّتی دارند، به این بحث ها علاقه مند می شوند؟ تصوّر اوّلیّه ام این بود؛ مثل فیلم های جنگی خودم، می گفتم حتماً یک بسیجی بیشتر به اینها تن ...

پزشکیان: من محصلی بودم که دورۀ دبیرستان یک سال رد شدم+ ویدئو

به گزارش هفت صبح، مسعود پزشکیان امروز در بخشی از سخنرانی خود گفت: محصلی که بودم درس نمی خواندم و در دوره دبیرستان یک سال رد شدم او در ادامه گفت: رفتم خدمت برگشتم ..همین آدم رفتم خدمت برگشتم، سرم به سنگ خورد و وقتی دیدم در جامعه نامردی هست از این رو به آن رو شدم. همین که تصمیم گرفتم باید یک کاری بکنم، الان آن چیزی است که هستم. ...

نوزاد 40 روزه ارشد مادرش را گرفت

فاطمه اسماء زندگی عارفه چند ده برابر ظرفیت پیدا کرد. خودش می گوید: من دیگر مامان صبورتری شده بودم. از آن کم تحملی سر بچه اول خبری نبود. دیگر به خوبی فهمیده بودم با بچه ها می توانم رشد کنم و این دوتا برکت دارند برایم. بیشتر لذت می بردم و شب ها درس می خواندم. سخت بود اما شدنی. کل مقطع دکتریم سر بارداری و نوزادی فاطمه اسماء گذشت. روز اول که در را باز کردم و رفتم توی کلاس دیدم پنج نفر نشسته اند که همه ...

دیدار با مخملباف؛ از زنجان تا خیابان زرتشت

کلاس اول ابتدایی بودم و خواهرم، شهناز، کلاس دوم راهنمایی. او به عکاسی علاقه ی زیادی داشت. با کاغذهای دفتر مشق من برای خودش و من دوربین کاغذی درست می کرد و با هم ادای عکاسی درمی آوردیم. همان تابستان تصمیم گرفت در کلاس عکاسی ثبت نام کند. آن زمان هنوز نه فرهنگسرا بود و نه سینمای جوان در زنجان؛ تنها جایی که چنین کلاسی برگزار می شد اداره ی ارشاد بود. چون مادرم سر کار می رفت و کسی نبود از من نگهداری ...

بازدید معاون نظارت راهبردی نماینده ولی فقیه در بنیاد شهید و امور ایثارگران از موزه مرکزی شهدا

باقی مانده بود آن روزها تازه درس هایم تمام شده بود و اشتیاق رفتن به جبهه در جانم می جوشید. به پایگاه بسیج محله مراجعه کردم تا نام نویسی کنم، اما گفتند تنها چند روز تا موعد سربازی ام باقی مانده و بهتر است از همان مسیر اعزام شوم. چند روز بعد خبر قبولی ام در دانشگاه رسید. دفترچه ی انتخاب رشته را گرفتم، اما در میانه ی راه بازگشتم. عشق به دفاع از وطن سنگین تر از هر آرزو بود. این گونه از سوی ...

باطل شدن ازدواج به خاطر راز کثیف شوهر | زنی یک پاکت برایم فرستاد که در آن...

...، 15 سال بیشتر نداشتم که پسرعموی پدرم مرا برای فرزندش خواستگاری کرد. آن روزها در یکی از روستاهای اطراف سرخس زندگی می کردیم. پدرم در روستا کشاورزی و دامداری داشت. پسرعموی پدرم در یکی از شهرک های اطراف کلات زندگی می کرد و به خاطر اینکه تا آن زمان هیچگونه ارتباط و معاشرت فامیلی با هم نداشتیم، من پسرعموی پدرم را هیچ گاه ندیده بودم. با وجود این، وقتی آنها برای خواستگاری به منزل ما ...

بیوگرافی بهزاد فراهانی و همسرش فهیمه رحیم نیا

بهزاد فراهانی متولد 1 بهمن 1323 در اراک ، بازیگر و فیلمنامه نویس (تئاتر) است. فارغ التحصیل لیسانس و فوق لیسانس رشته نمایش از دانشگاه هنرهای دراماتیک و تئاتر ملی فرانسه می باشد که از 15 سالگی وارد تئاتر شد. من در روستای درمنک شهرستان فرهان در استان مرکزی به دنیا آمد تا اینکه سال 1331 وقتی 8 ساله بودم با خانواده به تهران مهاجرت کردیم. در تهران در محله چهارصد دستگاه ...

شک بیش از حد، 18 سال زندگی را به بن بست رساند

...: 82 صد آنلاین | پریسا بعد از سال ها زندگی مشترک تصمیم به طلاق گرفته است. به گزارش صد آنلاین ، او از زندگی مشترک می گوید. *چطور با شوهرت آشنا شدی و چند سال پیش ازدواج کردید؟ ما 18 سال پیش ازدواج کردیم. احمد از آشنایان ما بود. من تازه دانشگاه را تمام کرده بودم که با هم ازدواج کردیم. *در این مدت زندگی چطور گذشت خیلی سخت گذشت ...

ابنا ۱۴۰۴/۰۶/۲۰ - ۱۷:۱۹

چطور هیئت دخترانه راه بیندازیم؟

که آدم با اعتماد به نفسی نیستم، ته تهش همه چیز را گردن خودم انداختم که تو عرضه نداری یک هیئت دخترانه به پا کنی. دوباره همان حس های قبل از هیئت، حتی شاید شدیدتر آمده بود سراغم. چون از طرفی خودم را ناتوان می دیدم و از طرفی احساس دین و عذاب وجدان رهایم نمی کرد. پسرم هم بزرگ تر شده بود و کمتر بهم نیاز داشت. وقت خالی ام بیشتر بود. اولین چیزی که بهش چنگ زدم یک دوره مدیریت فرهنگی بود که هفته ای یک روز صبح می رفتم تهران و تا برگردم شب می شد. همین یک روز در هفته از فرسایش نجاتم می داد. ادامه را اینجا بخوانید ... ...

شهید اندرزگو؛ سوژه دست نیافتنی ساواک

سیّدعلی اندرزگو یکی از اعضای شاخه مسلحانه هیئت های مؤتلفه اسلامی بود که بعد از اجرای حکم حسنعلی منصور، توانست با زندگی مخفی، 14 سال ساواک را در حسرت دستگیری خود نگه دارد. از بهمن 1343 که آغاز تعقیب او بود، اندرزگو با تغییر چهره و لباس و مهاجرت به کشورهای افغانستان، عراق، لبنان، سوریه و همچنین استفاده از 23 شناسنامه و گذرنامه با اسامی مستعار مختلف؛ خود را برای ساواک تبدیل به سوژه ای دست نیافتنی کرده بود. او نه تنها در این چهارده سال به راحتی از مرزهای ایران عبور می کرد، بلکه یکی از عوامل وارد کردن انواع سلاح برای تجهیز مبارزین بود. ...

ابنا ۱۴۰۴/۰۶/۲۰ - ۱۷:۲۸

از تلاش های کوچک ات ناامید نشو

برای اولین بار از یک مربی دعوت کرده بودم که بیاید و با فضای هیئت آشنا شود تا باهم همکاری کنیم، اما هیچ کدام از بچه ها نیامدند. واقعاً هیچ کدام. همان روز آن مربی کلی ایده و پیشنهاد برایم ردیف کرد. از آن پیشنهاد ها که زیرپوستش انتقاد است. اینجور وقتها خیلی ناامید می شدم. شاید وقتی برمی گشتم خانه، به همسرم می گفتم تمام شد، من دیگر هیئت نمی گیریم. اصلا من به درد کار فرهنگی نمیخورم. زور است مگر ...

غواص عاشقی که با برادران خود به سوی جبهه پرواز کرد

...: من با شهید ظل انوار نسبت فامیلی داشتم، دختر دایی و پسر عمه یکدیگر می شدیم و در شهریور ماه سال 59 با یکدیگر ازدواج کردیم که با شروع جنگ همزمان شد. زمانی که با شهید جمال ظل انوار ازدواج کردم، دانشجوی رشته علوم دامی دانشگاه شیراز بود؛ زندگی ما با ساده زیستی و دوری از تجملات در خوابگاه دانشجویی ارم شروع شد و از همان زمان اخلاق فوق العاده خوب ایشان باعث شد علاقه بسیار شدید میان ما شکل ...

روایت دلتنگی و کرامت یک شهید

جلوم را بگیر!” اصلا یجور با حامد حرف می زدم، انگار ده ها سال رفیقش بودم و همین الان با او زنده و رو در رو صحبت می کنم. فردایش که برای چهلمش وارد مسجد شدم، دم در، یک تسبیح از طرف شهید به من هدیه دادند. تا آن را گرفتم، با خود گفتم: “با دادن یک تسبیح می خواهی چیزی نگویم؟ نه داداش حامد، من امروز می گویم!” وارد مسجد شدم. طبق معمول، مرا بالای مجلس، کنار بلندگو بردند. تکیه دادم. تا خواستم به خودم ...

صهیونیست ها با اختلاف افکنی در پی غارت مسلمانان هستند

به گزارش خبرگزاری صداوسیما، مرکز اردبیل مسعود پزشکیان در نشست با سرمایه گذاران و فعالان اقتصادی اردبیل، اظهار کرد: اکنون دغدغه ای که در ذهنم می پیچید مربوط به این دیدگاه است که مدیران احساس می کنند باید بروند مرکز و اعتبار برای استان خودشان بیاورند و هر کس بیشتر اعتبار بگیرد موفق تر است اما این صحیح نیست. زمانی که خودم در استان آذربایجان شرقی رئیس دانشگاه بودم رفتم برای جلب اعتبار به تهران اما ...

بازدید معاون نظارت راهبردی نماینده ولی فقیه در بنیاد شهید و امور ایثارگران از موزه مرکزی شهدا

به گزارش نوید شاهد لرستان ، حسن ناجی راد از آزادگان سرافراز شهرستان بروجرد می باشد. او متولد 1345 می باشد. با آغاز جنگ تحمیلی به جبهه می رود و در تاریخ شانزدهم اردیبهشت 1361 به اسارت دشمن بعثی در میآید. شهید غریب اسارت علی جهانبخش دوم شهریور 1337 در شهرستان اصفهان متولد شد. تا پایان دوره راهنمایی درس خواند. آهنگر و جوشکار بود. سال 1359 ازدواج کرد و صاحب یک دختر شد. بعنوان بسیجی در جبهه ...

خبرنگاری در خط مقدم سرطان

سال ها روایتگر خبرها بودم، اما امروز خودم در خط مقدم نبرد با بیماری سخت ایستاده ام؛ هر نفس و هر لحظه با عزیزانم، یادم می آورد که زندگی، حتی در سخت ترین روزها، زیباترین هدیه است. خبرگزاری فارس - تهران؛ گاهی زندگی بی صدا مسیرش را عوض می کند؛ بدون هشدار، بدون فرصت آماده شدن؛ روزی که خبر آمد، انگار زمان مکث کرد و جهان رنگ دیگری گرفت. تا دیروز خستگی های ساده و دغدغه های روزمره مرا ...

پزشکیان: وظیفه دولت خدمت رسانی به همه مردم ایران است

این جزوه را کمتر نمی کنید؟ وی افزود: اما بعد از آن، وقتی به سربازی رفتم، دگرگون شدم. برگشتم و با واقعیت جامعه روبرو شدم. سرم به سنگ خورد و وقتی نامردی ها را در جامعه دیدم و نخواستم زیر بار بروم، به درون خودم برگشتم و تصمیم گرفتم کاری بکنم. همین تصمیم که “باید کاری بکنم” باعث شد که الان اینجا باشم. البته هنوز هم خیلی کارها هست که می توانستم انجام دهم اما نتوانستم، یا ندانستم چطور انجام دهم ...

درس خواندن در تهران لاکچری شد؛هزینه لوازم التحریر 8 میلیون تومان!

درس خواندن لاکچری شده باور ندارید یک‬ سری به بازار لوازم التحریر نزدیک مهرماه بزنید تا ببینید قیمت لوازم درس خواندن چی شده! واقعاً قیمت ها مثل شهریه دانشگاه ها و مدارس پرواز کرده. کاربر دیگری افزود: کاش تعداد رو زیاد کنند، به اکثریت برسه، با پسرم رفتم واسه خرید لوازم التحریر، خیلی گرونه، ارزون ها هم اصلاً به درد بخور نیستن. یکی از فروشندگان نوشت افزار شمیرانات در شمال تهران نیز ...

ناگفته های آزیتا حاجیان از دزد عروسک ها و چند ماجرای دیگر

. گریم به صورت مرحله به مرحله انجام می شد و از همان ابتدا در جریان روند کار بودم. هنگام فیلمبرداری دزد عروسک ها مادرم فوت کرد این هنرمند در ادامه با اشاره به دوران فیلم برداری گفت: پس از پایان شب کاری ها، مادرم به رحمت خدا رفت. تنها سه روز کار نکردم و پس از آن، با لباس مشکی مجدداً به صحنه بازگشتم. این اولین کار حرفه ای من در سینما بود و از اینکه با استقبال خوبی مواجه شد، بسیار خوشحال شدم. همکاری با ...

نباید از کنار مشکلات موجود بی تفاوت گذشت/ شاید دیگر سراغ کارگردانی تئاتر نروم!

، اسمی از آن نبود. با این حال دغدغه من نسبت به متن کم نشده بود و برای همین می خواستم نگاه خودم را به نمایشنامه داشته باشم، همان طور که کارگردانان دیگر، با نگاه خودشان آن را اجرا کرده بودند. از این رو با خیال راحت سراغ اجرای جوادیه رفتم. این فعال هنری درباره این که آیا محل زیست خودش با محله جوادیه شباهت هایی داشته یا خیر،گفت: من بچه جوادیه نیستم و در آن محل زندگی نکردم. از این رو بافت و فرهنگ آن ...

خاطرات یک سینماچی شیرازی از سینما بهمن

سینما بهمن. رزمجو با لبخندی که هم شوق داشت و هم حسرت، از سال های جوانی اش گفت: سال 56 رفتم به واسطه علاقه زیادی که به فیلم داشتم رفتم داخل سینما، آن موقع 24 سالم بود. اول در سینما حافظ یا پرسپولیس قدیم بودم، بعد منتقل شدم به سینما بهمن یا همان سینما مترو معروف. بیشتر عمر کاری ام آنجا گذشت. او با جزئیات از روزهای پرشور سالن های سینما یاد کرد؛ سپس از بلیت های سه و چهار ...

عکس سفر در زمان / فریبا نادری با شوهر اولش کنار مادر و خواهر زیبایش در رستوران ..

ای که مسعود با من در میان می گذاشت، هنوز هم در خاطرم باقی مانده است و بهترین خاطره ام از او همین آموزه های عمیق است. فریبا نادری در یکی از مصاحبه هایش درباره دوران کودکی خود گفت: از همان ابتدا علاقه زیادی به بازیگری داشتم و همیشه آرزو می کردم که بتوانم جای قهرمان فیلم های محبوبم قرار بگیرم. اما با این حال، پدر و مادرم به خاطر اهمیت درس و تحصیل، سختگیری هایی داشتند و تا حدی مانع این مسیر ...

بیوگرافی مه لقا جابری مدل معروف ایرانی + عکس های جذاب

به گزارش هفت صبح، او فارغ التحصیل کارشناسی رشته تجارت از دانشگاه است. مه لقا جابری در دبیرستان در رشته ریاضی فیزیک درس خوانده و از شاگردان زرنگ بود. او در سن دیه گو کالیفرنیا زندگی می کند. جالب است بدانید که این مدل ایرانی آمریکایی به مصاحبه و گفتگو از زندگی اش علاقه ای ندارد. بسیاری از طرفداران مه لقا جابری چهره او را شبیه آشواریا رای بازیگر زیبا و مشهور هندی می دانند و بنابراین طرفداران هندی او ...

ابوترابی برای انسانیت مرز نمی شناخت

شهری که قبل از پیروزی انقلاب در آن حکومت نظامی برقرار شد. اولین شهید شهر ما، دختری 18 ساله به نام معصومه زارعیان بود که شامگاه دهم فروردین همان سال در مراسم چهلم شهدای تبریز به شهادت رسید. در همان لحظه کنار او حضور داشتم؛ تجربه ای که مرا با فرهنگ جهاد و شهادت آشنا کرد و مسیر زندگی ام در این راه ادامه پیدا کرد. در خرداد 1359 دیپلم گرفتم و وارد جهاد سازندگی جهرم شدم. آن زمان جهاد جهرم به عنوان مرکز ...

آیت الله میر سید اسدالله مدنی؛ شهیدی که حاضر بود کمر خم کند تا مرجعیت امام خمینی (ره) مطرح شود

رفتند شیشه های شراب را شکستند و کارخانه مشروب سازی را بستند. اگرچه روز های بعد توسط ساواک تهدید شدند، اما به نتیجه مطلوب دست یافتند. یکی دیگر از اقدامات مبارزاتی ایشان ارتباط با شهید نواب صفوی است. طبق گفته ها ایشان پولی را ذخیره کرده بودند حالا برخی گفته اند که برای ازدواجشان بوده، اما من فکر نمی کنم، چون در آن هنگام حداقل سی سال داشته اند و زودتر از این ازدواج کرده بودند. حالا به هر دلیل پولی را ...

Read Entire Article