مکرون در بن‌بست: از بحران داخلی تا سقوط سیاست خارجی فرانسه

2 hours ago 1

باشگاه خبرنگاران جوان، سمیه خلیلی - گزارش اخیر اندیشکده بریتانیایی RUSI نشان می‌دهد که رأی عدم اعتماد احتمالی به نخست‌وزیر فرانسوا بایرو و بحران‌های اقتصادی و اجتماعی می‌توانند جایگاه بین‌المللی فرانسه را به شدت تضعیف کنند. این تحلیل، اما باید فراتر از یک اتفاق مقطعی دیده شود: ضعف سیاست خارجی فرانسه حاصل زنجیره‌ای از تصمیمات اشتباه و رفتار‌های یک‌جانبه‌گرایانه امانوئل مکرون است که امروز به شکلی عریان به بحران داخلی گره خورده است.

این یادداشت تلاش می‌کند نشان دهد که چگونه سیاست‌های مکرون در تمامی حوزه‌ها ــ از اقتصاد و جامعه تا دیپلماسی و امنیت ــ در حال فرسایش موقعیت فرانسه است و چرا بحران کنونی بیش از آنکه تصادفی باشد، محصول یک روند ساختاری است.

سیاست داخلی؛ از ریاست‌جمهوری مقتدر تا رئیس‌جمهور تضعیف‌شده

مکرون در سال ۲۰۱۷ با شعار «اصلاحات بزرگ» به قدرت رسید و وعده داد که فرانسه را مدرن کند. اما در عمل، سیاست‌های او به ویژه در حوزه‌های اقتصادی و اجتماعی موجب شکاف عمیق در جامعه شد.

•    اعتراضات جلیقه‌زرد‌ها (۲۰۱۸-۲۰۱۹) نقطه عطفی در تضعیف اعتبار داخلی مکرون بود. سرکوب شدید این اعتراضات به تصویر او به‌عنوان رئیس‌جمهوری نخبه‌گرا و بی‌ارتباط با مردم دامن زد.

•    اصلاحات بازنشستگی که با وجود مخالفت گسترده مردم و اعتصابات سراسری تصویب شد، بر این برداشت افزود که دولت مکرون بیشتر به نفع نخبگان و سرمایه‌داران عمل می‌کند تا طبقات متوسط و ضعیف.

•    بحران کنونی با نخست‌وزیر بایرو در ادامه همین بی‌ثباتی‌هاست؛ پارلمانی تکه‌تکه و دولتی که در اقلیت قرار دارد.

ضعف داخلی مکرون تنها به اقتصاد و اعتراضات محدود نمانده؛ بلکه کسری بودجه ۵.۸ درصدی در سال ۲۰۲۴، رکود اقتصادی و نرخ بالای بیکاری در میان جوانان، نشان می‌دهد که دولت نتوانسته وعده‌هایش را عملی کند.

استقلال سنتی سیاست خارجی فرانسه در معرض تهدید

فرانسه به طور سنتی سیاست خارجی خود را «حوزه اختصاصی رئیس‌جمهور» می‌دانست؛ یعنی حتی در شرایط بحران داخلی، پاریس می‌توانست در عرصه بین‌الملل با صدایی واحد ظاهر شود. اما دوران مکرون این سنت را به شدت تضعیف کرده است.

•    مکرون تلاش داشت خود را میانجی بحران اوکراین معرفی کند، اما در عمل هیچ ابتکار مؤثری از او دیده نشد و سیاست‌هایش میان سازش با روسیه و پیروی از خط واشنگتن در نوسان ماند.

•    در بحران غزه، سیاست‌های فرانسه به شدت متناقض بود: از یک‌سو دفاع لفظی از «حقوق بشر» و از سوی دیگر حمایت آشکار از اسرائیل. این تناقض نه‌تنها وجهه بین‌المللی فرانسه را خدشه‌دار کرد بلکه در داخل نیز موجی از انتقاد‌ها را برانگیخت.

•    در آفریقا، که فرانسه همواره نفوذ سنتی داشت، کودتا‌های پیاپی در نیجر، مالی و بورکینافاسو نشان داد که نفوذ پاریس رو به افول است. سیاست‌های مکرون در این کشورها، که ترکیبی از نظامی‌گری و بی‌توجهی به خواسته‌های مردم بود، به افزایش احساسات ضدفرانسوی منجر شد.

سناریو‌های پس از رأی عدم اعتماد؛ بن‌بست‌های چندگانه

طبق تحلیل RUSI، سه سناریو در برابر مکرون وجود دارد:

۱.     ادامه وضعیت موجود با نخست‌وزیری میانه‌رو: این سناریو به معنای تداوم یک دولت ضعیف است که نه در داخل اصلاحات واقعی می‌تواند انجام دهد و نه در خارج صدای قاطعی دارد. مکرون در این حالت به رئیس‌جمهوری تشریفاتی شبیه خواهد شد.

۲.     همزیستی با حزب مخالف (مانند راشمبلمان ناسیونال): این سناریو به معنای پیام‌های متناقض در سیاست خارجی خواهد بود؛ زیرا جناح راست افراطی مواضع کاملاً متفاوتی در قبال اوکراین، روسیه، مهاجرت و خاورمیانه دارد. نتیجه چیزی جز سردرگمی در مواضع فرانسه نخواهد بود.

۳.     استعفای مکرون: هرچند بعید، اما در صورت وقوع، یک دوره انتقالی حداقل یک‌ماهه فرانسه را از تمامی مذاکرات مهم جهانی کنار خواهد گذاشت. این خلأ در شرایطی که جنگ اوکراین و بحران غزه ادامه دارد، به معنای حذف کامل پاریس از صحنه دیپلماسی خواهد بود.

اقتصاد بحران‌زده و تأثیر آن بر سیاست خارجی

فرانسه امروز با کسری بودجه سنگین، رشد اقتصادی پایین و فشار بدهی‌های عمومی روبه‌رو است. این وضعیت به شدت بر توان سیاست خارجی اثر می‌گذارد:

•    فرانسه برای ایفای نقش در اوکراین نیاز به بودجه نظامی دارد، اما تأمین این منابع با محدودیت‌های شدید مواجه است.

•    کاهش سرمایه‌گذاری عمومی در داخل، نارضایتی اجتماعی را تشدید می‌کند و هرگونه ماجراجویی خارجی را بی‌پایه می‌سازد.

•    در مقایسه با آلمان و بریتانیا، که توانسته‌اند منابع مالی بیشتری برای حمایت از سیاست‌های خارجی‌شان بسیج کنند، پاریس عملاً در حال عقب‌ماندن است.

دیپلماسی شکست‌خورده اروپاگرایی مکرون

مکرون خود را رهبر جدید اروپا معرفی می‌کرد. اما واقعیت‌ها نشان می‌دهد که او در این نقش ناکام مانده است:

•    برگزیت فرصت بزرگی برای فرانسه بود تا جایگاهش را در اتحادیه اروپا تقویت کند، اما مکرون نتوانست از این فرصت بهره‌برداری کند.

•    در بحران اوکراین، این آلمان بود که عملاً نقش اصلی را ایفا کرد.

•    در روابط با آمریکا، مکرون از یک‌سو منتقد «وابستگی اروپا به واشنگتن» بود و از سوی دیگر در عمل هیچ استقلالی از خود نشان نداد.

این تناقضات باعث شده که فرانسه نه به‌عنوان یک رهبر اروپایی بلکه به‌عنوان بازیگری سردرگم دیده شود.

ناکامی در خاورمیانه و جهان جنوب

یکی دیگر از نقاط ضعف سیاست خارجی مکرون، شکست در بازسازی روابط با جهان جنوب است. در حالی که بسیاری از کشور‌ها در آفریقا، آسیا و آمریکای لاتین به دنبال استقلال بیشتر از غرب هستند، پاریس همچنان با ذهنیت استعمارگرانه با آنها برخورد می‌کند.

•    در لبنان، فرانسه وعده کمک‌های گسترده داد، اما هیچ اقدام مؤثری انجام نشد.

•    در آفریقا، حضور نظامی فرانسه نه‌تنها امنیت نیاورد بلکه نارضایتی عمیق ایجاد کرد.

•    در بحران غزه، حمایت غیرقابل‌توجیه مکرون از اسرائیل باعث شد فرانسه در افکار عمومی جهان عرب و مسلمان بیش از پیش بی‌اعتبار شود.

رئیس‌جمهوری که در حال باختن همه چیز است

مکرون امروز در موقعیتی قرار دارد که از هر سو تحت فشار است:

•    در داخل با بحران مشروعیت و احتمال سقوط دولت مواجه است.

•    در اقتصاد با کسری بودجه و نارضایتی اجتماعی دست‌وپنجه نرم می‌کند.

•    در سیاست خارجی، نه در اروپا و نه در خاورمیانه و آفریقا موفقیتی نداشته است.

گزارش RUSI به‌درستی تأکید می‌کند که بحران داخلی می‌تواند سیاست خارجی فرانسه را فلج کند. اما واقعیت این است که این بحران‌ها پیش‌تر هم وجود داشتند؛ آنچه امروز تغییر کرده، این است که دیگر هیچ پوششی برای پنهان کردن ضعف‌های ساختاری سیاست‌های مکرون وجود ندارد.

فرانسه امروز بیش از هر زمان دیگری نیازمند بازنگری اساسی در سیاست‌های داخلی و خارجی خود است. اما به نظر می‌رسد رئیس‌جمهوری که زمانی خود را منجی اروپا معرفی می‌کرد، اکنون نه در پاریس و نه در جهان حرفی برای گفتن ندارد.

Read Entire Article