باشگاه خبرنگاران جوان؛ حسین مهدی تبار- به گزارش نشنال اینترست، ادامه جنگ در اوکراین ممکن است به جای تحکیم جایگاه روسیه در نظام جهانی، آن را به شدت تضعیف کند. در حالی که ارتش روسیه بخش اعظم اهداف خود را در اوکراین محقق کرده و کنترل بیشتر مناطق مورد نظر خود را در دست دارد، ادامه جنگ فرسایشی میتواند منابع استراتژیک روسیه را به تحلیل برده و آن را در رقابت با سایر قدرتهای جهانی به حاشیه براند.
این جنگ خونین، اکنون وارد چهارمین سال خود شده است. روسیه با تکیه بر توان هوایی و توپخانهای، زیرساختهای کلیدی اوکراین، صنایع دفاعی و شهرهای مهم آن را هدف قرار داده و خط مقدم را بهتدریج به عمق اوکراین پیش برده است. با این حال، بهای این پیشرویها بسیار سنگین بوده است؛ شمار تلفات انسانی و زخمیهای ارتش روسیه به بیش از یک میلیون نفر رسیده و روسیه برای جبران کمبود مهمات خود ناچار به واردات تسلیحات از کره شمالی و ایران شده است.
به گزارش نشنال اینترست، با وجود چنین هزینههای گزافی، ولادیمیر پوتین همچنان بر تداوم جنگ تا تحقق کامل اهداف اولیه خود اصرار دارد. یکی از مذاکرهکنندگان ارشد روسیه با صراحت اعلام کرده است که کشورش آماده است دههها مانند جنگ شمالی بزرگ قرن هجدهم، به این نبرد ادامه دهد.
در این میان، کرملین به تهدیدهای جدید دونالد ترامپ مبنی بر ارسال بیشتر تسلیحات به اوکراین و اعمال تحریمهای شدیدتر علیه روسیه در صورت مخالفت با آتشبس، واکنشی سرد و بیاعتنا نشان داده است.
نویسنده مقاله معتقد است که روسیه، در عمل، به بسیاری از اهداف تعیینشده خود دست یافته است. پوتین سال گذشته اعلام کرد که هدف او جلوگیری از عضویت اوکراین در ناتو، به رسمیت شناخته شدن الحاق پنج استان اوکراینی، خلع سلاح، تغییر رژیم و لغو تحریمهای غربی است.
اکنون، ناتو هیچگونه تمایل واقعی برای پذیرش اوکراین نشان نمیدهد و به گفته نویسنده، آمریکا و اروپا بهوضوح مایل نیستند برای دفاع از اوکراین وارد جنگ مستقیم با روسیه شوند. از سوی دیگر، روسیه حدود ۸۵ درصد از مناطق الحاقشده را تحت کنترل دارد و دسترسی زمینیاش به کریمه نیز عملاً تثبیت شده است.
کییف نیز با وجود عدم پذیرش رسمی حاکمیت روسیه بر این مناطق، بهطور ضمنی پذیرفته که بازپسگیری آنها از طریق نظامی ممکن نیست. به گزارش نشنال اینترست، غرب نیز احتمالاً به تدریج به این «واقعیات سرزمینی» تن خواهد داد، همانگونه که در دوران جنگ سرد، الحاق کشورهای حوزه بالتیک توسط شوروی را پذیرفت.
در صورت تحقق آتشبس، برگزاری انتخابات در اوکراین محتمل خواهد بود؛ انتخاباتی که میتواند به روی کار آمدن دولتی تازه و شاید پذیراتر نسبت به روسیه بینجامد. علاوه بر آن، حقوق روسزبانها، چه در مناطق تحت کنترل روسیه و چه در مناطق باقیمانده، در مسیر الحاق اوکراین به اتحادیه اروپا باید تضمین شود.
به باور نویسنده، این شرایط میتواند زمینهای برای نوعی «تغییر رژیم نرم» باشد؛ هدفی که روسیه به دنبال آن بوده است. همچنین، آتشبس میتواند روند تدریجی کاهش تحریمها علیه مسکو را آغاز کند؛ تحریمهایی که طی سالهای اخیر فشار شدیدی بر اقتصاد روسیه وارد کردهاند.
در تحلیل نهایی، ادامه جنگ احتمالاً به بهبود وضعیت روسیه نمیانجامد. به گزارش نشنال اینترست، هرچه جنگ بیشتر ادامه یابد، ذخایر راهبردی روسیه برای رقابت با قدرتهای دیگر، بیشتر تحلیل میرود.
از دید ایالات متحده، این جنگ هزینه اندکی برای آمریکا دارد و در عوض، توان نظامی روسیه را بهشدت کاهش داده است. چین نیز از این وضعیت سود میبرد؛ چرا که باعث میشود وابستگی روسیه به پکن عمیقتر شود.
در اروپا نیز، واکنشها به تهاجم روسیه موجب شکلگیری ارادهای تازه برای تقویت قدرت نظامی این قاره شده است. کشورهای اروپایی که از احتمال کاهش تعهدات امنیتی آمریکا نگرانند، در حال سرمایهگذاری جدی روی دفاع مستقل خود هستند؛ آن هم با اقتصادی که چند برابر بزرگتر از اقتصاد روسیه است.
هند نیز در حال سبقت گرفتن از روسیه در ابعاد اقتصادی است و فاصله میان دو کشور روزبهروز بیشتر میشود. از نظر فناوری نیز، روسیه به دلیل اختصاص منابع به جنگ، از قدرتهای بزرگ عقب مانده و روند این عقبماندگی در حال شتاب گرفتن است.
توماس گراهام در پایان مقاله خود در «نشنال اینترست» هشدار میدهد که پوتین، که ربع قرن پیش با هدف بازگرداندن عظمت روسیه به قدرت رسید، اکنون درگیر وسوسه پیروزی کامل در اوکراین شده و خطر آن را نادیده میگیرد که این مسیر، بنیان قدرت ملی روسیه را نابود میکند.
او مینویسد: یک استراتژیست واقعبین اکنون باید این «پیروزی ناقص ولی واقعی» را بپذیرد، جنگ را متوقف کرده و تمرکز خود را بر بازسازی منابع ملی برای رقابت بزرگ قرن بیستویکم بگذارد؛ رقابتی که در آن، بقا و جایگاه روسیه به چالش کشیده خواهد شد.