باشگاه خبرنگاران جوان - در روزهایی که جامعه با مشکلات اقتصادی، فاصلهٔ طبقاتی و شکاف فرهنگی دست و پنجه نرم میکند، ویدیویی از رونمایی یک چادر جواهرنشان با قیمت نجومی ۱۲۸ میلیون تومانی به سرعت در فضای مجازی فراگیر شد. این چادر که از پارچهٔ ایتالیایی با طراحی خاص و جواهردوزی با برندهای خارجی تهیه شده، در فضایی کاملاً تجملاتی با حضور خانمی کاملاً آرایشکرده به نمایش گذاشته شد.
شاید در نگاه اول، برخی این حرکت را یک نوع عرضهٔ هنری یا نوآوری در پوشش زن مسلمان بدانند. اما واکنشهای فراگیر کاربران در شبکههای اجتماعی، نشان داد که بسیاری از مخاطبان، این اتفاق را نه یک نوآوری، بلکه توهین به فلسفهٔ حجاب و ارزشهای اسلامی تلقی کردهاند.
در این گزارش، نگاهی میاندازیم به ابعاد مختلف این پدیده؛ از معنا و کارکرد چادر در فرهنگ اسلامی تا نقد ریشهای تجملگرایی در پوشش و بدعتهایی که مفاهیم دینی را در قالب ظاهری، اما تهی از معنا عرضه میکنند.
از چادر «سِتر» تا چادر «لوکس»!
اولین و مهمترین سؤالی که با دیدن این ویدیو به ذهن میرسد این است که چه بر سر فلسفهٔ حجاب آمده است؟!
حجاب در اسلام صرفاً یک پوشش نیست. یک مفهوم فرهنگی، اجتماعی و دینی است. فلسفهٔ حجاب در اسلام، هم بر پوشاندن جسم تأکید دارد و هم بر کاهش جلوهگری و جلب توجه. چادر مشکی، به عنوان کاملترین شکل پوشش زن مسلمان، دقیقاً به همین دلیل مورد توجه علما و متدینین بوده است؛ پوششی که نهتنها بدن را میپوشاند، بلکه با رنگ مشکی، سعی در حذف عنصر نمایشی بودن دارد.
در چنین چارچوبی، وارد کردن عناصری نظیر برندهای تجملاتی، جواهر، دوختهای نمایشی و قیمتهای چند ده میلیونی، در واقع مفهوم چادر را وارونه میکند. به جای آنکه زن را در جامعه از نگاههای متراکم و ناسالم مصون نگه دارد، او را تبدیل به ویترین سیار نمایش زیبایی و سرمایه میکند.
زن قرار نیست با حجاب، خودش را پنهان کند. بلکه قرار است شأن خود را در جامعه حفظ کند. حال سؤال اینجاست که آیا این شأن با درخشش جواهرات و رقابت با لباس شب حفظ میشود یا با حفظ وقار و متانت؟
اسلام پابرهنگان یا اسلام طبقات بالا؟
یکی از جدیترین انتقادات وارده به این پدیده، از منظر گفتمان انقلاب اسلامی است. امام خمینی (ره)، بارها از اسلام آمریکایی انتقاد کرده و آن را در مقابل اسلام ناب محمدی (ص) قرار دادهاند. اسلامی که از دل محرومیت و عدالتخواهی برخاسته، نمیتواند نمادهایش را از دل کاخهای اشرافی بیرون بکشد.
وقتی چادر، این نماد زن مؤمن و متعهد، به کالای لوکس تبدیل میشود، در واقع از یک نماد مقاومت و سادگی، ابزار تمایز طبقاتی و فخرفروشی ساخته میشود. چادر سادهٔ زن روستایی، زن معلم، زن خانهدار و هزاران بانوی زحمتکش، چگونه باید در کنار چادری با قیمت دهها میلیون قرار بگیرد؟ این تناقض، تنها یک تناقض اقتصادی نیست، بلکه تناقض معرفتی و ایدئولوژیک است.
چادر، سالها نماد پیوند زن مسلمان با ارزشهای انقلاب، با فداکاریهای مادران شهدا، و با مفهوم سادگی و خضوع در برابر خداوند بوده است. تجملی کردن آن، در واقع مصادرهٔ این نماد است، آن هم توسط کسانی که نه با مفهوم حجاب همذاتپنداری دارند و نه به فلسفهٔ آن پایبندند.
از چادر سنتی تا چادرهای بدننما
مرور تاریخی بر تحولات پوشش بانوان پس از انقلاب اسلامی، ابعاد پنهانتری از این انحراف را نشان میدهد. در دههٔ ۶۰، چادرهای ساده، بدون برش و مدل، به عنوان یک پوشش مقبول عمومی شناخته میشدند. اما با گذشت زمان و رشد فرهنگ مدگرایی و رقابت در ظاهر، کمکم چادرها از سادگی فاصله گرفتند.
ابتدا با ورود مدلهای مختلف مانند چادر لبنانی، دانشجویی، عربی، ملی و...، جنبهٔ «کاربردی» و «راحتی» به چادر اضافه شد. اما بهمرور، همین مدلها نیز دستخوش تغییراتی شدند که جنبهٔ زیباییشناسی و بدننمایی پیدا کردند.
استفاده از پارچههای نازک، دوختهایی که بر برجستگیهای بدن تأکید دارند، یراقدوزیها، تزئینات رنگی و حالا هم ورود برند و جواهر به چادر، این روند را به نقطهای رسانده که چادر بعضی خانمها، از مانتوهای مرسوم هم کمتر پوشانندگی دارد.
در واقع، مسأله این نیست که چادر تنوع نداشته باشد؛ مسأله آنجاست که لباس سِتر و پوشش، تبدیل به پوششِ نمایشی شده است. از چادر محافظ تا چادر ویترینی، این مسیر تدریجی، اما خطرناک، جامعه را با یک بحران فرهنگی پنهان روبهرو کرده است.
فاخر بودن یا مصرفزدگی؟ تحریف در معنا و محتوا
یکی از عبارات پرتکرار در تبلیغ چنین چادرهایی، استفاده از واژهٔ «فاخر» است. پوشش فاخر، پارچه فاخر، طراحی فاخر و...، اما در کدام منطق دینی، «فاخر بودن» مساوی است با گرانی، برند خارجی، جواهر و خودنمایی؟
در ادبیات دینی ما، فاخر بودن به معنای وقار، سنگینی، متانت و شأن معنوی است، نه قیمت بالا و ظاهربینی. بنابراین، واژهٔ «فاخر» در این تبلیغات قربانی یک تحریف معنایی شده و ابزار توجیه تجملگرایی در حوزهٔ حجاب قرار گرفته است.
وقتی به دختران جوان گفته میشود «اگر میخواهی در مجلسی بدرخشی یا در جامعه دیده شوی، این چادر را بپوش» عملاً فلسفهٔ حجاب را بهطور کامل وارونه کردهایم.
زیرا ما چادر سر نمیکنیم که بدرخشیم؛ چادر میپوشیم تا از خودنمایی دور بمانیم. برای همین است که در نگاه اسلامی، زن در جامعه باید با شخصیت، تفکر، اخلاق و کرامتش از جایگاه انسانی خود دفاع کند، نه با ظاهرش.
آیا وقت بازگشت به سادگی نرسیده؟
ما امروز با یک بحران فرهنگی زیرپوستی مواجه هستیم. بحرانی که در آن، بعضی از نمادهای دینی به دست بعضی افراد و جریانها از درون تهی شدهاند، و به ابزاری برای اهداف متضاد با ماهیتشان تبدیل شدهاند. چادر، به عنوان یک پوشش ارزشمند، در حال گرفتار شدن در دام همان فرهنگیست که روزی علیه آن ایستاده بود.
اگر سادهپوشی، بخشی از دیانت است و اگر حجاب قرار است زن را از نگاههای جنسی محافظت کند، پس باید مرز میان پوشش دینی و پوشش نمایشی را بازتعریف کرد.
آن هم در دورانی که حتی اروپا و غرب هم به سمت «مد متواضع» یا «مد پوشیده» (فشن مادست) میرود و بر این نگاه متمرکز میشود که به انسان در بهتر نشان دادن خود به روشی غیر از توجه بر بدن و جسم کمک کند.
جامعهٔ امروز ما هم نیازمند یک بازگشت جدی به مفهوم اصیل حجاب است؛ مفهومی که از دل ایمان میآید، نه از پشت ویترینهای برند.
حجاب نه ابزار تمایز اقتصادی است، نه رقابت ظاهری. حجاب، فرهنگ کرامت و خضوع در برابر خداوند است؛ و این فرهنگ، تنها در سادگی و محتواست که معنا میگیرد، نه در نمایش و قیمت.
منبع: فارس