قصه تلخ دریاچه ارومیه و روایت یک فروپاشی محیط‌زیستی/ چگونه یک دریاچه ۱۳۹۰۰ کیلومتر مربعی به بیابان تبدیل شد؟

3 hours ago 1

کد خبر: ۳۲۵۱۷۸

تاریخ انتشار: ۱۵:۰۱ - ۱۹ شهريور ۱۴۰۴

رئیس شاخه زمین شناسی فرهنگستان علوم می‌گوید: از دهه شصت و به ویژه پس از سال ۱۳۸۰، بیش از ۵۰ سد بزرگ و بندکوچک متعدد بر روی رودخانه‌هایی که به دریاچه می‌ریزند، ساخته شده است

قصه تلخ دریاچه ارومیه

اقتصاد۲۴-  دریاچه ارومیه، زمانی ششمین دریاچه بزرگ آب شور جهان، امروز در وضعیت بحرانی و تقریباً خشک شده قرار دارد. این بحران که از اواسط دهه هفتاد شمسی آغاز شده، ترکیبی از تغییرات اقلیمی طبیعی و دخالت‌های انسانی است که موجب کاهش بیش از ۹۰ درصدی حجم آب این دریاچه شده است.بر اساس جدیدترین تصویر ناسا از دریاچه ارومیه، نگین آبی شمال غرب ایران به طور کامل خشک شده و دیگر اثری از یک دریاچه در تصویر هوایی دیده نمی‌شود.

در مصاحبه‌ای اختصاصی با دکتر مهدی زارع، استاد دانشگاه و رئیس شاخه زمین شناسی فرهنگستان علوم به بررسی دقیق دلایل خشک شدن دریاچه، از ساخت سدها و گسترش کشاورزی ناپایدار گرفته تا برداشت بی‌رویه آب‌های زیرزمینی و تأثیرات زیست‌محیطی و اجتماعی این فاجعه پرداخته‌ایم. این گفت‌وگو تصویری جامع از بحرانی است که ثبات منطقه را به شدت تهدید می‌کند. این گفت‌وگو را در ادامه بخوانید:

چگونه یک دریاچه ۱۳۹۰۰ کیلومتر مربعی به بیابان تبدیل شد؟/ روایت یک فروپاشی محیط‌زیستی

دریاچه ارومیه که زمانی ششمین دریاچه بزرگ آب شور جهان بود، اخیراً چه وضعیتی دارد؟

عکس‌های هوایی نیمه شهریور ۱۴۰۴ نشان می‌دهد که مساحت دریاچه کاملاً خشک شده است، گرچه از حدود دوسال قبل عملاً دریاچه ارومیه به یک دریاچه فصلی تبدیل شده که فقط در ماه‌های پرآب سال آب دارد و از شروع تابستان تا پایان سال آبی به تدریج و تقریباً کامل هر ساله خشک می‌شود.

 علت این وضعیت چیست؟

تجزیه و تحلیل تاریخی از اقلیم دیرینه منطقه نشان می‌دهد که این دریاچه در طول هزاره‌ها نوسانات قابل توجهی را تجربه کرده ولی سرعت و اندازه کاهش اخیر آب دریاچه اساساً بی‌سابقه است. این فاجعه که از اواسط دهه هفتاد شمسی آغاز شد، بحرانی پیچیده است که ناشی از هم‌افزایی تنش‌های اقلیمی طبیعی با مداخلات سنگین انسانی است. دهه‌ها ساخت سد، گسترش ناپایدار کشاورزی و استخراج بیش از حد آب‌های زیرزمینی، دریاچه را از منابع اصلی آب خود محروم کرده است، در حالی که یک گذرگاه ساخته شده در مرکز آن، هیدرولوژی طبیعی آن را مختل کرده است. عواقب آن بسیار فراتر از محیط زیست اطراف دریاچه گسترش یافته و باعث ایجاد یک سری بحران‌های محیط زیستی، اقتصادی، بهداشت عمومی و اجتماعی شده است که ثبات کل منطقه را تهدید می‌کند.

آیا تغییرات سطح آب دریاچه در طول تاریخ مستند شده است؟

 بله، سطح آب دریاچه در مقیاس‌های زمان زمین‌شناسی به طور چشمگیری بالا و پایین رفته است. این الگوی بلندمدت از طریق شواهد ژئومورفولوژیکی، به ویژه مجموعه‌ای از تراس‌های دریاچه‌ای کشف شده در اطراف حوضه، به خوبی مستند شده است. این تراس‌ها، که خطوط ساحلی باستانی هستند، شواهد ملموسی از سطح دریاچه‌های دیرینه ارائه می‌دهند که بسیار بالاتر از سطح آن در سی سال قبل بوده است. زمین‌شناسان تراس‌هایی را شناسایی کرده‌اند که در ارتفاع ۴۵ تا ۵۵ متری بالاتر از سطح دریاچه در زمان پرآبی قرار دارند و نشان‌دهنده زمانی است که دریاچه، حجم آبی بسیار بزرگتری داشته است.

بلندترین تراس‌ها که در نزدیکی تسوج و دمیرچی یافت شده‌اند، در رقوم ۱۳۶۶ متر – از سطح دریاهای آزاد – قرار دارند و حداکثر وسعت تاریخی تقریباً ۱۳۹۰۰ کیلومتر مربع را نشان می‌دهند. در این اندازه، آب دریاچه تا شهر امروزی تبریز می‌رسیده و شهرها و جزایر امروزی، از جمله میاندوآب و ملکان را زیر آب می‌برده است.

این نوسانات چه دلایلی داشته‌اند؟

این نوسانات باستانی ناشی از تغییرات اقلیمی طبیعی در مقیاس بزرگ بوده‌اند. تغییرات در مدار و زاویه محور زمین در هولوسن میانی (۶۲۰۰-۲۲۰۰ قبل از میلاد) به عنوان عامل اصلی افزایش رطوبت و دمای معتدل‌تر در نیمکره شمالی اشاره می‌کند. این شرایط مطلوب، محیطی مناسب برای سکونت دائمی انسان و ظهور یک سیستم معیشتی کشاورزی در حوضه دریاچه ارومیه ایجاد کرد که نشان‌دهنده پیوند زیاد بین آب و هوای منطقه و توسعه اجتماعی آن در طول هزاره‌های گذشته است.

اما سرعت خشک شدن فعلی متفاوت است؟

 قطعاً. این سرعت بی‌سابقه رویداد خشک شدن فعلی آن را از این چرخه‌های طبیعی تاریخی متمایز کرده است. نوسانات گذشته تدریجی بودند و طی هزاران سال با تغییر آهسته سیستم‌های اقلیمی سیاره‌ای رخ می‌داد. ولی امروزه فرآیندی در مقیاس هزاره را در عرض چند دهه مشاهده می‌کنیم. از اواسط دهه هفتاد شمسی، دریاچه بیش از ۹۰ درصد از مساحت و حجم آب خود را از دست داده است.


بیشتر بخوانید: روایت ۳۰ همت هزینه و یک دریاچه خشک /سهم ۴۴ درصدی سدسازی‌ها و پل میان‌گذر کلانتری در خشکی دریاچه ارومیه


این انحراف از الگوهای طبیعی، مشکل را نه به عنوان یک رویداد چرخه‌ای، بلکه به عنوان یک فاجعه سریع که عامل اصلی آن انسانی است، مطرح می‌کند. بنابراین، خشک شدن اخیر نتیجه مستقیم اقدام‌های جامعه‌ای است که هیدرولوژی طبیعی را عمیقاً تغییر داده و یک عقب‌نشینی آهسته و طبیعی را به یک فروپاشی فاجعه‌بار و ساخته دست بشر تبدیل کرده است.

روند کاهش سطح آب پس از ۱۳۷۴ چگونه بوده است؟

 از زمان رسیدن به بالاترین سطح آب در سال ۱۳۷۴، زوال دریاچه ارومیه سریع و چشمگیر بوده است. طی دو دهه پس از آن، سطح آب دریاچه بیش از ۷ متر کاهش یافت و منجر به از دست رفتن تقریباً ۹۰ درصد از مساحت سطح آن شد. در حالی که دوره‌ای از افزایش بارندگی در سال آبی ۱۳۹۷-۱۳۹۸ و انحراف هدفمند آب از رودخانه زاب در سال ۱۳۹۸ تا ۱۴۰۰ منجر به بهبودی موقت شد، مساحت سطح دریاچه متعاقباً دوباره کاهش یافت و بخش عمده‌ای از حوضه آن را تا شهریور ۱۴۰۲ به یک دشت نمک وسیع و خشک تبدیل کرد.

خشکسالی طبیعی تا چه حد در این بحران نقش دارد؟

 خشکسالی مداوم و طولانی‌مدت منطقه، که با تغییرات اقلیمی تشدید شده است، زمینه طبیعی این بحران را فراهم می‌کند. حوضه دریاچه ارومیه در منطقه‌ای گرم و خشک از ایران واقع شده است که به طور فزاینده‌ای در برابر کاهش بارندگی و افزایش دما آسیب‌پذیر شده است. پیش‌بینی‌های اقلیمی آینده، کاهش میانگین بارندگی و افزایش روزهای خشک متوالی را تا پایان قرن پیش‌بینی می‌کنند که نشان می‌دهد این تنش طبیعی اقلیمی تنها تشدید خواهد شد. این عوامل طبیعی، اگرچه قابل توجه هستند، اما تنها علت وضعیت فعلی دریاچه نیستند.

 عوامل انسانی چگونه در این وضعیت دخیل‌اند؟

اقدامات انسانی به طور بحرانی تنش اقلیمی طبیعی را تشدید کرده و یک حلقه بازخورد هم‌افزایی از زوال محیط زیست ایجاد کرده است. یکی از اثرگذارترین محرک‌های انسانی، جریان ساخت سدها بوده است. از دهه شصت و به ویژه پس از سال ۱۳۸۰، بیش از ۵۰ سد بزرگ و بندکوچک متعدد بر روی رودخانه‌هایی که به دریاچه می‌ریزند، ساخته شده است. این سدها با هدف مشخص انحراف آب برای مصارف کشاورزی و صنعتی ساخته شده‌اند و مستقیماً جریان‌های ورودی آب شیرین اولیه دریاچه را قطع می‌کنند. ۴۳ سد تنها بین سال‌های ۱۳۷۴ تا ۱۳۹۰ مسئول کاهش ۷ متری سطح آب دریاچه بوده‌اند.

نقش کشاورزی در این بحران چیست؟

این ولع ساخت سد ذاتاً با دومین محرک اصلی یعنی گسترش ناپایدار کشاورزی مرتبط است. کشاورزی تقریباً ۹۰ درصد از آب مصرفی در حوضه را تشکیل می‌دهد که ناشی از رشد جمعیت و سیاست‌های دولتی است که کشت محصولات پرمصرف آب مانند چغندر قند، سیب و خربزه را ترویج داده است. این شیوه‌ها منجر به عدم تطابق بحرانی بین دسترسی محدود به آب و مصرف زیاد شده و فشار زیادی را بر منابع محدود منطقه وارد کرده است.

 برداشت آب‌های زیرزمینی چه تأثیری داشته است؟

 عامل بعدی که اغلب نادیده گرفته می‌شود، استخراج بیش از حد آب‌های زیرزمینی است. حفر ده‌ها هزار چاه عمیق قانونی و غیرقانونی، سفره‌های آب زیرزمینی منطقه را به شدت تخلیه کرده است. این امر نه تنها سطح آب را پایین آورده، بلکه باعث معکوس شدن جریان طبیعی هیدروژئولوژیکی نیز شده است. سفره‌های آبی که زمانی به دریاچه آب می‌دادند، اکنون به طور فعال آن را جذب می‌کنند و اکوسیستم را بیشتر در تنگنا قرار می‌دهند. ترکیب سدها و استفاده بیش از حد از آب‌های زیرزمینی، اساساً بودجه‌بندی آب دریاچه را معکوس کرده است.

چگونه یک دریاچه ۱۳۹۰۰ کیلومتر مربعی به بیابان تبدیل شد؟/ روایت یک فروپاشی محیط‌زیستی

آیا تأثیرات ساخت گذرگاه و پل در مرکز دریاچه قابل توجه است؟

بله، ساخت غیرعلمی و غیر فنی یک گذرگاه – بزرگراه – و پل ۱۵ کیلومتری در مرکز دریاچه در اوایل دهه ۱۳۸۰ یک عامل استرس‌زای حاد دیگر ایجاد کرده است. این میان‌گذر با تنها یک شکاف باریک ۱.۲۵ کیلومتری برای تبادل آب، عملاً دریاچه را به دو سیستم هیدرولوژیکی جداگانه تقسیم کرده است. این امر گردش طبیعی آب را مختل کرده و باعث اختلاف شوری قابل توجه بین حوضه‌های شمالی و جنوبی و تسریع روند خشک شدن در قسمت جنوبی شده است که سال‌ها قبل از بخش شمالی به یک دشت نمک تبدیل شده است.

جمع‌بندی شما از این بحران چیست؟

اثر جمعی این عوامل، بحرانی خودپایدار است که در آن هر عنصر، عنصر دیگر را تقویت می‌کند. شرایط خشکسالی طبیعی نه با سازگاری و حفاظت، بلکه با تشدید یک مدل توسعه ناپایدار و غلط که دستاوردهای کشاورزی کوتاه‌مدت را در اولویت قرار می‌داد، مواجه شد. اتکا به سدها و چاه‌ها برای پشتیبانی از این مدل، کل سیستم آب را اساساً بی‌ثبات کرد و منجر به فروپاشی دریاچه شد. این شکست به هم‌پیوسته سیستم‌های اکولوژیکی، کشاورزی و زیرساختی به طور دقیق در مفهوم "خشکسالی اکولوژیک" منعکس شده است، وضعیتی که در آن کارکردهای اصلی یک محیط دیگر پایدار نیستند. خشک شدن دریاچه ارومیه نمونه بارز این پدیده است، جایی که یک مشکل محیط زیستی واحد به یک بحران وجودی چندلایه تبدیل شده است.

منبع: خبر آنلاین

Read Entire Article